موضوع: "بدون موضوع"

شرح زیارت اربعین از منظرآیت الله مکارم شیرازی

شرح زیارت اربعین از منظرآیت الله مکارم شیرازی

فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام /سلام های توصیفی در فراز آغازین زیارت اربعین/ معانی مختلف سلام/ معنای سلام در فراز آغازین زیارت اربعین/حسین (علیه السلام)؛ وارث انبیاء/ تبیین مفهوم «امام حسین(علیه السلام) وارث انبیای الهی»/شباهت امام حسین (علیه السلام) و حضرت ابراهیم(علیه السلام)/امام حسین(علیه السلام) و دفاع از جایگاه رفیع امامت و ولایت/منظور از ولايت چيست؟/اخلاص و خدا محوری؛ رمز بقای انقلاب امام حسین (علیه السلام)

زيارت امامان معصومین ، با آن همه بركات معنوى و مادّى به عنوان «اولياءاللَّه» و درخواست از آنان به عنوان «شفيعان درگاه الهى» و «عباد صالحين پروردگار» عين توحيد و يكتاپرستى است، و سبب پرورش روح تقوا و ايمان است. در زيارت آنها، گاه صدها بار نام خداى يگانه برده مى شود و با «نماز زيارت» كه نيايش خالصانه اى به درگاه خداست پايان مى يابد،لذا زیارات ائمه(علیهم السلام)، آميخته با بلندترين و پر محتواترين مناجاتها و راز و نياز[1]الهى است. آن جا كه پس از سلام و درود به امام زيارت شونده، خالصانه با خدايت نجوا مى كنى.[2]

لذا هيچ كس «زيارت » را با «عبادت» نبايد اشتباه كند، عبادت و پرستش مخصوص خداست، و منظور از زيارت احترام و بزرگداشت بزرگان اسلام و طلب شفاعت از آنها در پيشگاه خدا مى باشد، حتّى در روايات آمده كه شخص پيامبر صلى الله عليه و آله گاه به زيارت اهل قبور مى رفت و در بقيع مى آمد و بر آنها سلام و درود مى فرستاد.[3]،[4]

فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام

روايات مربوط به فضايل زيارت امام حسين (صلوات اللَّه عليه) بسيار زياد است،در این زمینه می توان  به يكى از مهمترين مصادر و منابع مورد اعتماد علماى شيعه يعنى كتاب «كامل الزيارات»[5] (تأليف محدّث و فقيه جليل القدر، صاحب صدق و امانت، استاد مرحوم شيخ مفيد رحمه الله و جمعى از بزرگان ديگر يعنى جعفر بن محمّد بن قولويه) اشاره كرد.[6]

در این زمینه می خوانیم: هيچ ملك مقرّب و پيامبر مرسلى نيست مگر اين كه از خدا طلب مى كند كه اذن زيارت امام حسين عليه السلام را برايش صادر كند، پس پيوسته، فوجى از ارواح انبيا و فرشتگان (از آسمانها) پايين مى آيند و فوجى بالا مى روند.[7]

در روایت دیگر آمده است:«هر شب هفتاد هزار فرشته از آسمان فرود مى آيند و پس از طواف خانه خدا و زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله واميرمؤمنان عليه السلام، به زيارت قبر امام حسين عليه السلام مى روند وقبل از طلوع خورشيد به آسمان عروج مى كنند».[8]

هم چنین يكى از ياران امام صادق عليه السلام از آن حضرت نقل مى كند كه فرمود: «رسول گرامى و على عليهما السلام و فاطمه عليها السلام و همه ائمّه عليهم السلام براى زوّار امام حسين عليه السلام دعا مى كنند»[9] و نيز نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: «آيا دوست ندارى از كسانى باشى كه از دنيا بيرون مى روند در حالى كه گناهى بر آنها نيست؟ آيا دوست ندارى از آنانى باشى كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله با آنان مصافحه مى كند؟»[10] (پس زيارت آن حضرت را فراموش مكن).[11]

سلام های توصیفی در فراز آغازین زیارت اربعین

بی شک ناب ترين و خالص ترين مفاهيم و مضامين توحيدى در زيارتنامه هاى مربوط به ائمۀ معصومین(علیهم السلام)مورد توجه قرار قرار گرفته است .[12]در این میان زیارت اربعین  از مضامين بسيار بلند و جامعى [13]برخوردار است.[14]

زيارت اربعین با سلام های توصیفی از امام صادق(علیه السلام)و درود بر حضرت ابى عبداللَّه عليه السلام و بيان ويژگى ها و صفات آن حضرت شروع شده، سپس به تشريح اهداف و آثار قيام آن حضرت پرداخته است.[15]

بايد دانست آنچه در زيارت مهم است كيفيّت است نه مقدار و كميّت و گاه يك سلام یا چند سلام كوتاه جاى يك زيارت طولانى را مى گيرد.[16]لذا می خوانیم:

السَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَحَبيبِهِ؛ سلام بر ولىّ خدا و دوستدارش.[17]

السَّلامُ عَلى خَليلِ اللَّهِ وَنَجيبِهِ؛ سلام بر خليل خدا و محرم اسرارش.[18]

السَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِيِّهِ؛سلام بر برگزيده خدا و فرزند برگزيده اش.[19]

السَّلامُ عَلىَ الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهيدِ؛ سلام بر حسين مظلوم شهيد (در راه خدا).[20]

السَّلامُ على اسيرِ الْكُرُباتِ، وَقَتيلِ الْعَبَراتِ؛سلام بر اسير در بند ناگوارى ها و كشته اى كه اشك فراوان بر او ريخته مى شود.[21]

طبق نقل «كلينى» و «ابن قولويه» گروهى از ياران امام صادق عليه السلام نزد آن حضرت بودند، يكى از بزرگان آنها عرض كرد:[22]فدايت شوم، من بسيارى از اوقات امام حسين عليه السلام را ياد مى كنم، در آن لحظه چه بگويم؟ فرمود: سه مرتبه بگو:[23]«السَّلامُ عَلَيْكَ يا اباعَبْدِاللَّه»[24]چرا كه سلام ، از دور يا نزديك به آن حضرت مى رسد.[25]

معانی مختلف سلام

« سلام»،در لغت به معنى صلح و آرامش است[26] زيرا در آن سلامت از خونريزى و جنگ است.[27]

سلام به معنى وسيع كلمه  دلالت بر سلامت روح و فكر و زبان و رفتار و كردار  دارد.[28]

سلام به معنى تسليم است [29] و بعضى آن را به معنى اطاعت تفسير كرده اند.[30]

سلام  ترسیم یک محيط  بهشتى است خالی از هر گونه اذيت و ايذاء.[31]

سلام نشانه يك محيط امن و امان، يك محيط مملو از صفا و صميميت و پاكى و تقوا و صلح و آرامش است .[32]

معنای سلام در فراز آغازین زیارت اربعین

معنى سلام فرستادن بر امام حسین (علیه السلام) در فرازهای ابتدایی زیارت اربعین تقاضاى سلامت امام حسیبن(علیه السلام) از پيشگاه خدا است؛[33] به ویژه آنکه وقتی  زيارتى از زيارات ائمّه طاهرين (صلوات اللَّه عليهم اجمعين) را می خوانیم،  قرب و لطف و رحمت و كرامت آنها را در نظر می آوريم و اين كه آنها شفيعان درگاه و مقرّبان خدايند؛ كلام ما را مى شنوند و سلام ما را جواب مى گويند و بر جايگاه و مقامى كه هم اكنون در آن قرار داريم شاهد و ناظرند .[34]

در فرازهای ابتدایی زیارت اربعین؛ تسليم قولى و عملى در برابر حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) آشکار است، زيرا كسى كه به او سلام مى فرستد و تقاضاى سلامت او را از خدا مى كند نسبت به او عشق مى ورزد و او را به عنوان امام واجب الاطاعه مى شناسد.[35]

حسین (علیه السلام)؛ وارث انبیاء

تأمل در فرازهای آغازین زیارت اربعین نشان می دهد قيام امام حسين عليه السلام نه تنها آيين پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله را نجات داد، بلكه از محو اهداف رسالت ساير انبيا نيز جلوگيرى كرد. چرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله كامل كننده رسالت پيامبران گذشته و خاتم رسولان و دين او خاتم اديان بود.[36]

گويا تلاش هاى همه انبياى گذشته مقدّمه اى بود براى ظهور پيامبر خاتم و سپردن پرچم هدايت بشرى به دست آن حضرت تا دامنه قيامت.[37]

مى دانيم اين آيين كه خاتم اديان الهى بود، در عصر حكومت معاويه و يزيد مورد[38] تهديد قرار گرفت، به ويژه در سلطنت يزيد؛ و بيم آن مى رفت كه ثمرات تلاش هاى انبيا و به ويژه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به فراموشى سپرده شود. در چنين شرايطى شهادت امام حسين عليه السلام به احياى آيين خدا كمك كرد و درخت توحيد و نبوّت را طراوت و سرسبزى تازه اى بخشيد.[39]

و شايد به همين دليل در فراز آغازین زیارت اربعین» نه تنها امام حسين عليه السلام وارث پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بلكه وارث انبياى بزرگى همچون حضرت آدم عليه السلام، حضرت نوح عليه السلام، حضرت ابراهيم عليه السلام، حضرت موسى عليه السلام و حضرت عيسى عليه السلام ناميده شده است.[40]

گويا حسين عليه السلام همچون گلابى است كه از گل هاى متعدّد گلستان توحيد و نبوّت گرفته شده، بوى همه انبياى گذشته را دارد و وارث همه آنهاست.[41]

تبیین مفهوم «امام حسین(علیه السلام) وارث انبیای الهی»

مساله« ارث خلافت و حكومت» در خاندان پيامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه اهل بيت(علیهم السلام) از جمله امور مهمی است که در روایات به آن اشاره شده است[42]؛از جمله در حديثى از امام صادق( علیه السلام) مى خوانيم كه وقتى از تفسير  آيه أُولُوا الْأَرْحام [43]،[44] سؤال كردند امام(علیه السلام) فرمود: اين در باره فرزندان حسين (علیه السلام) نازل شده، و هنگامى كه راوى سؤال كرد آيا اين در باره ارث اموال نيست؟ امام فرمود نه در باره حكومت و ولايت است.[45] بديهى است منظور از اين احاديث توجه دادن به اين نكته است كه ارث مفهوم وسيعى دارد كه هم ارث اموال را شامل مى شود و هم ارث خلافت و ولايت را.[46]

اين توارث هيچگونه شباهتى با مساله توارث سلطنت در سلسله پادشاهان ندارد، اينجا توارثى است بخاطر شايستگى ها و لياقتها و لذا در ميان فرزندان امامان تنها شامل حال كسانى مى شد كه داراى اين شايستگى بودند، درست شبيه آنچه ابراهيم (علیه السلام) براى فرزندان خود از خدا مى خواهد، و خداوند به او مى گويد:امامت و ولايت من به آن گروه از فرزندان تو كه در صف ظالمان قرار داشته اند نمى رسد بلكه مخصوص پاكان آنها است.[47]

لذا اینچنین است که  در زيارات در مقابل قبور شهيدان راه خدا از جمله در مقابل قبر امام حسين(علیه السلام) مى گوئيم: سلام بر تو اى حسينى كه وارث آدم، وارث نوح، وارث ابراهيم، و وارث موسى و عيسى و محمدى … كه اين ارثى است در جنبه هاى اعتقادى و اخلاقى و معنوى و روحانى .[48]

شباهت امام حسین (علیه السلام) و حضرت ابراهیم(ع)

در اثر حصول معرفت، گاه اين شناخت به مرحله عشق و محبت مى رسد كه انسان همه چيز را در راه محبوب مى دهد چنان كه در حالات حضرت ابراهيم (على نبينا وآله وعليه السلام) آمده، آن حضرت ثروت هنگفتى داشت فرشته اى از فرشتگان آسمانى مامور امتحان وى شد؛[49]ابراهيم (عليه السلام) به يك جلوه همه ثروت خود را مى بخشد، زيرا غير از او كسى نمى بيند و اگر هم ببيند اعتبارى براى آن ها در نظر نمى گيرد.[50]

لذا انسان ها مى توانند به اين مقام برسند كه ماسواى خدا را فداى پروردگار و خالق كنند و محبوب حقيقى را بر ديگران مقدم دارند؛ در سر سلسله اين افراد انبياء و ائمه (عليه السلام) جلوه و درخشندگى خاصى دارند، حالات آنها در قرآن و ديگر منابع نشان دهنده ايثار و گذشتن از همه چيز در راه محبوب است، زيرا عظمت او را درك كرده و غير او را ناچيز تلّقى مى كردند به طور نمونه امتحانات و ابتلائات ابراهيم (على نبيّنا وآله وعليه السلام) در انبياء و واقعه كربلا و جانبازى حسين بن على (عليه السلام) در بين اولياء و گذشتن او از همه چيز خود در حالى كه شرايط براى صلح و رسيدن به مقامات دنيوى آماده بود زبانزد خاص و عام است.[51]

اینگونه است که  امام حسین عليه السلام در گفت و گو  با عبداللَّه بن عبّاس فرمود: «…وَ اسْتَعْصَمْتُ بِالْكَلِمَةِ الّتي قالَها ابْراهيمُ الْخَليلُ عليه السلام يَوْمَ أُلْقيَ في النَّارِ: (حَسْبِي اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ) فَكانَتِ النَّارُ عَلَيْهِ بَرْداً وَسَلاماً؛». « هر گاه و احساس كنم امنيّت حرم در خطر مى افتد) به جاى ديگر خواهم رفت، و به سخن ابراهيم عليه السلام آنگاه كه در آتش افكنده شد پناه مى برم كه گفت: «حَسْبِىَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ ؛ خدا مرا كافى است و او بهترين حامى من است». در نتيجه، آتش بر او سرد و سالم گرديد».[52]

امام حسین(علیه السلام) و دفاع از جایگاه رفیع امامت و ولایت

در فرازی از زیارت اربعین می خوانیم:« السَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَحَبيبِهِ؛ سلام بر ولىّ خدا و دوستدارش»[53]، در این زمینه امام باقر عليه السلام در آن حديث معروف فرمودند:؛ اسلام بر پنج پايه بنا شده است: نماز و زكات و حج و روزه و ولايت . زراره پرسيد: كدام يك از همه مهمتر است؟ امام عليه السلام فرمود: ولايت ، زيرا ولايت كليد (موفّقيّت) بقيّه است و والى راهنماى انجام آنها».[54]

منظور از ولايت چيست؟

عدّه اى معتقدند منظور از ولايت، محبّت و دوستى و عشق به اهل بيت عليهم السلام و توسّل به آن بزرگواران است؛ در حالى كه منظور از ولايت در اينجا تشكيل حكومت است. يعنى يك مسلمان علاوه بر نماز و زكات و حج و روزه، بايد حكومت [55]اسلامى را پذيرا باشد.[56] بنابراين، ولايت تنها عشق و علاقه و محبّت و توسّل نيست، بلكه به معناى پذيرش برنامه هاى حكومت اسلامى از سوى امامان معصوم يا پيامبران الهى عليهم السلام است. و لذا در طول تاريخ هر يك از پيامبران قدرت پيدا كردند تشكيل حكومت دادند. حضرت داوود، سليمان، موسى عليهم السلام و رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله از جمله آن بزرگوارانند. و اگر پيامبرانى چون حضرت ابراهيم و عيسى عليهما السلام دست به اين كار بزرگ نزدند، فرصت يا امكانات كافى در اختيار نداشتند.[57]

لذا امام حسين عليه السلام براى اينكه صرفاً به شهادت برسد به كربلا نيامد، بلكه در پى اهدافى از جمله تشكيل حكومت اسلامى [58]عزم كربلا كرد؛ هر چند مى دانست در پايان شهيد مى شود.[59]

اخلاص و خدا محوری؛ رمز بقای انقلاب امام حسین (علیه السلام)

تفکر در فراز ابتدایی زیارت اربعین، پرده از واقعیتی به نام اخلاص و خدا محوری در نهضت حسینی پرده بر می گشاید؛لذا در زيارتنامه هاى مربوط به امام حسين عليه السلام از جمله زيارت وارث مى خوانيم:«اشْهَدُ انَّكَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَيْتَ الزَّكاةَ، وَامَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنْ الْمُنْكَرِ، وَاطَعْتَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ حَتّى اتيكَ الْيَقينُ ؛ شهادت مى دهم كه تو (امام حسين عليه السلام) نماز را بپا داشتى، و زكات را پرداختى، و امر به معروف و نهى از منكر كردى، و تا هنگام شهادت از خدا و رسولش اطاعت كردى».[60]،[61]

لذا می توان دریافت عنصر نيّت و انگيزه الهى در قيام امام حسين عليه السلام بسيار ممتاز است. آن حضرت فقط و فقط براى رضاى خدا و احياى دين حق دست به قيام زد و هرگز هيچ عنصر دنيوى و جاه طلبانه در قيام او دخالت نداشت؛ جاى جاى تاريخ كربلا گواه اين مدّعاست. از اين رو، امام عليه السلام در اين نهضت همواره به وظيفه الهى خويش مى انديشيد و نتيجه را به خدا واگذار كرد. اين حقيقت بارها در كلمات، سيره و رفتار امام حسين عليه السلام جلوه گر شده است.[62]

آرى؛ آنجا كه آيين خدا به خطر افتد و خطر سلطه شرك و كفر و ظلم و الحاد بر جامعه اسلامى احساس شود، تقديم جان و مال و مقام، كارى است والا و پر ارزش.[63]

در واقع، آيين خدا كه راهگشاى همه انسان ها به سوى سعادت جاويدان است به قدرى مهم است كه مردانى همچون امام حسين عليه السلام و ياران با ايمانش براى نجات آن از سلطه منافقان و دشمنان حق، هستى خويش را مخلصانه تقديم مى كنند.[64]

سخن آخر

امید است با تأمل در زیارت اربعین ،هدف آن حضرت از اين قيام و آن شهادت را دریابیم  تا ما هم از آن سرور آزادگان الگو بگيريم و [65]و زيارت هايمان مصداق واقعی «عارفاً بحقّه» باشد.[66]

 

 


[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص208.

[2] همان؛ ص 209.

[3] ر.ک: صحيح مسلم ، سنن ابوداود ، نسايى ، مسند احمد ، صحيح ترمذى، سنن بيهقى .

[4] اعتقاد ما ؛ ص108.

[5]  مؤلّف اين كتاب در مقدّمه آن مى گويد:« آنچه در اين كتاب نقل كرده ام از طريق موثّقين از اصحاب ما مى باشد» و بر اين اساس بعضى ازبزرگان تمام روات آن را معتبر و از ثقات شمرده اند.( كليات مفاتيح نوين ؛ ص358).

[6] كليات مفاتيح نوين ؛ ص358.

[7] كامل الزيارات؛ ب 39؛ ص 114؛ ح 4.

[8]  همان ؛ح 2.

[9] همان؛ ب 40؛ ص 116؛ ح 1.

[10] همان؛ ب 41؛ ص 118؛ ح 3.

[11] كليات مفاتيح نوين، ص 359.

[12] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص63.

[13] كليات مفاتيح نوين ؛ ص364.

[14] همان؛ ص365.

[15] اهداف قيام حسينى ؛ ص73.

[16] كليات مفاتيح نوين ؛ ص218.

[17] همان ؛ ص401.

[18] همان.

[19] همان.

[20] همان.

[21] همان.

[22] همان ؛ ص371.

[23] همان.

[24] در روايت كافى به جاى« السلام عليك يا ابا عبداللّه»« صلى اللَّهُ عليك يا ابا عبداللّه» آمده، ولى روايت كامل الزيارات( السلام عليك يااباعبداللَّه) با ادامه حديث هماهنگ تر است، زيرا در هر دو روايت امام عليه السلام بعد از آن فرمود:« چرا كه« سلام» از دور يا نزديك به او مى رسد».

[25] كليات مفاتيح نوين ؛ ص371.

[26] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص81.

[27] پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص398.

[28] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص106.

[29] كتاب النكاح ؛ ج 3 ؛ ص112.

[30] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص81.

[31] همان ؛ ج 13 ؛ ص106.

[32] همان.

[33] همان ؛ ج 17 ؛ ص417.

[34] كليات مفاتيح نوين ؛ ص28.

[35] تفسير نمونه ؛ ج 17 ؛ ص418.

[36] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص659.

[37] همان.

[38] همان.

[39] همان؛ ص 660.

[40] همان.

[41] همان.

[42] تفسير نمونه ؛ ج 17 ؛ ص208.

[43] سورۀ احزاب آیۀ 6.

[44] تفسير نمونه ؛ ج 17 ؛ ص208.

[45] ر.ک:برهان؛ج 3؛ ص 292 -293؛ح16.

[46] تفسير نمونه، ج 17، ص 209.

[47] همان.

[48] همان.

[49] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص231.

[50] همان.

[51] همان.

[52] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص340.

[53] كليات مفاتيح نوين ؛ ص401.

[54]  كافى؛ ج 2؛ كتاب الايمان والكفر؛ باب دعائم الاسلام؛ ح 5.

[55] اهداف قيام حسينى ؛ ص86.

[56] همان؛ص 87.

[57] همان.

[58] همان.

[59] همان؛ ص 88.

[60] مفاتيح نوين؛ ص 382، بحارالانوار؛ ج 98؛ ص 197؛ ح 32.

[61] اهداف قيام حسينى ؛ ص38.

[62] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص30.

[63] همان ؛ ص230.

[64] همان.

[65] اهداف قيام حسينى ؛ ص9.

[66] همان؛ ص 10.

 

 

شهادت امام باقر علیه السلام تسلیت باد- شیعه در عصر امام باقر علیه السلام

 

دوران امامت امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ مصادف با ادامه فشار های خلفای بنی امیه و حكّام آنها بر شیعیان عراق بود. عراق مركز اصلی شیعه محسوب می گردید.

 شیعیان هر ساله در مراسم حج، با امام تماس داشتند. این تماس ها معمولاً یا در مكه و یا در بازگشت و عبور از مدینه، صورت می گرفت. با توجه به برخی اخبار، مردم عراق از رفتن نزد امام باقر ـ علیه السّلام ـ در مدینه، نهی شده بودند.1

 مشكل «غُلات» در این دوران، یكی از مشكلات برای شیعیان بود. شمار این گروه رو به فزونی بود. وقتی كه امام ـ علیه السّلام ـ آنها را از خود طرد كرد، اصحاب آن حضرت نیز «غُلات» را از جمع خود بیرون راند. «مغیره بن سعید» و «بیان بن سمعان»، كه هر دو از معروفترین شخصیت های غالیان و از رهبران آنها بودند، توسط اصحاب امام باقر ـ علیه السّلام ـ تكفیر شدند.

 تأكید امام باقر ـ علیه السّلام ـ به عمل گرایی شیعیان، به طور غیر مستقیم، در مقابل تمام فرقه هایی كه به عمل صالح اعتنایی نداشتند، صورت می گرفت.

بسیاری از شیعیان عراق در اثر فشار و اختناق موجود، انتظار داشتند كه امام ـ علیه السّلام ـ به عراق آمده و دست به شمشیر ببرد. ولی امام باقر ـ علیه السّلام ـ مأمور به تقیه بود. لذا، برخی از آنها نسبت به امامت آن حضرت دچار تردید گشتند. آگاهی كافی درباره امامت به آنها نمی رسید و به همین جهت گروهی به «زید» برادر امام گرویدند و انشعابی را بوجود آوردند. هر چند زید هفت سال زودتر از برادرش، در كوفه وفات یافت. اما در همین دوره و پس از آن ریشه های گرایش به زید در میان شمار زیادی از شیعیان رشد كرد.

 مخالفت با مصالح «امویان» موجب اختلافات كمتری در میان شیعیان می گشت. اما به موازات فروكش كردن فشار های سیاسی برآنان، مسئله «غُلات» به تدریج دامنه بیشتری گرفت؛ به طوری كه مسأله مهم در زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ مسأله «غُلات» محسوب می گردید. فشار امویها، جز در دو سال حكومت «عمر بن عبد العزیز»، (از سال 99 تا 110) در تمام دوران حكومت آنان به شدت ادامه داشت.

 

گروه دین و اندیشه - مهدی ملکی

نتظیم برای تبیان: س.پ.صابری

 


 

علی اصغر رضوانی- کتاب شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ص83

1- مختصر تاریخ دمشق، ج23، ص 83

فلسفه صلح امام حسن مجتبی علیه السلام- ایت الله مکارم شیرازی

فلسفه صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین(ع)
پرسش : فلسفه صلح امام حسن(علیه السلام) و جنگ امام حسین(علیه السلام) چیست؟ می دانیم که ایمه و پیشوایان دین به ما دستور داده اند تا آنجا که قدرت داریم از حق خود دفاع کنیم و زیر بار ظلم نرویم و آزادانه به زندگی خود ادامه دهیم، چنان که حضرت امام حسین(علیه السلام) در یکی از خطبههای خود می فرماید: “ای مردم آگاه باشید فرومایه ای مرا میان جنگ کردن و تن به ذلت دادن مخیر ساخته است، ولی ذلت از ساحت ما به دور است، ما هرگز تن به ذلت نمی دهیم". روشن است که منظور آن حضرت از به کار بردن کلمه «ما» بیان راه و رسم تمام خاندان عصمتو طهارت(علیهم السلام) بوده است، پس چگونه برادر بزرگوار او با وجود این که فرومایگى معاویهکمتر از یزیدنبود، در برابر اعمال او صبر کرد؟
پاسخ اجمالی:
پاسخ تفصیلی: در مورد قیام امام حسین(علیه السلام) و صلح برادر بزرگوارش امام حسن(علیه السلام) باید تمام جهات تاریخى و اوضاع و احوال زمان آن دو بزرگوار را در نظر بگیریم تا اسرار آن «صلح» و این «جنگ» روشن شود. درست است که معاویهاز نظر روحیّات چندان تفاوتى با فرزندش یزیدنداشت، ولى به گواهى همه تواریخ، معاویهمردى محافظه کار و مرموز بود و سعى مى کرد اعمال نارواى خود را در قالب هاى فریبنده و عوام پسند بریزد. داستان بر سر نیزه کردن قرآنها در جنگ صفّین و با این حیله جلو شکست قطعى خود را گرفتن نمونه اى از این موضوع است؛ ولى جانشین خام و ناپخته او - یعنى یزید- نه تنها به اصول اسلامعقیده اى نداشت بلکه از اصول کشور دارى و سیاست بکلّى بى بهره بود، لذا آن مختصر حفظ ظاهرى را هم که معاویهمراعات مى کرد رعایت نمى نمود، آشکارا قوانین اسلامرا زیر پا گذاشته و بى پروا با مقدّسات اسلاممخالفت مى نمود و پرده درى و وقاحت را به حدّاکثر رسانیده بود.
در چنین شرایطى، افکار عمومى مسلمان ها آماده شورش بر ضدّ دستگاه بنى امیّه و بر چیدن این بساط ننگین بود، در اینجا بود که قیام امام حسین(علیه السلام) به عنوان آخرین ضربت، کار خودش را کرد و ماهیّت این خاندان را که بر اثر اعمال بى رویّه یزید تا اندازه اى روشن شده بود، کاملا برملا نمود و نتیجه آن، پیروزى اسلامو شکست واقعى بنى امیّه و طرد آنها از صفحه عمومى افکار مسلمانها بود؛ ولى اوضاع و شرایط زمان معاویهاینچنین نبود.
و به قول یکى از دانشمندان، اگر امام حسن(علیه السلام) در زمان یزیدبود قیام مى کرد و اگر امام حسین(علیه السلام) در زمان معاویهبود صلح مى کرد.
گواه روشن این مطلب این است که: خود امام حسین(علیه السلام) بعد از برادرش امام حسن(علیه السلام) حدود ده سال در برابر معاویهصبر کرد و اقدام به مبارزه و جنگ ننمود، ولى به محض این که شنید معاویهاز دنیا رفته و فرزند وى یزیدبه جاى او نشسته، مبارزه را شروع کرد و از آغاز با ردّ قطعى بیعتاو، به وى اعلان جنگ داد و از پاى ننشست تا در صحنه جانبازى کربلا آخرین قطرات خون خود را در راه سربلندى و عظمت اسلامو کوتاه کردن دست هاى آلوده و جنایتکار بنى امیّه نثار کرد.
ضمناً از بیانات یاد شده روشن مى شود که خاموش نشستن در برابر دستگاه معاویهکه ظواهر را تا حدودى رعایت مى کرد و پرده درى را از حد نگذرانده بود - آن هم براى حفظ خون مسلمانان بى گناه- براى حضرت امام حسن و براى حضرت امام حسین(علیهما السلام) در ده سال از امامتایشان ذلّتى نبود.
موضوع مهمّ دیگرى که باید بر آنچه گفته شد افزود، این است که طبق گواهى تاریخ وضع سیاست خارجى مسلمانان در زمان معاویهایجاب چنان صلحى را مى نمود؛ زیرا امپراطور روم شرقى که جنگ هاى داخلى مسلمانان را به دقّت تعقیب مى کرد، خود را آماده مى ساخت که اگر جنگ دیگرى میان امام حسن(علیه السلام) و معاویهدر گیرد، بر مرزهاى کشورهاى اسلامى حمله کند و شکست هاى گذشته خود را جبران سازد و اگر چنین حادثه اى رخ مى داد، ممکن بود ضربه سختى بر پیکر اسلامو مسلمین وارد شود.
چنین شرایطى ایجاب مى کرد که امام مجتبى(علیه السلام) صلح کند و دشمن را عملا سرجاى خود بنشاند.(1)
پی نوشت:
(1). گرد آوري از کتاب: پاسخ به پرسش های مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ دوم، ص 199.

رحلت حضرت امام خمینی رحمت الله علیه تسلیت باد.

                                                   شرح دعای سحر                 معرفی تعدادی از کتب  امام خمینی (ره)

شرح دعاي سحر اولين تاليف حضرت امام مي باشد که نگارش آن به سال 1347 ه.ق بر مي گردد ، اين کتاب که به زبان عربي است در تفسير و توضيح دعاي سحر نوشته شده است و امام اشارات متعددي به نظرات استاد خود مرحوم آيت الله شاه آبادي نموده اند . کتاب حاضر پس از اصلاح و مقابله با نسخه هاي موجود ، همراه با توضيحات و فهرست اصطلاحات ، آيات ، روايات و… توسط موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني موسسه به زيور طبع آراسته و تقديم علاقمندان گرديده است. ( لازم به ذكر است كه اين كتاب توسط آقاي سيد احمد فهري ترجمه شده است كه توسط نهضت زنان مسلمان به چاپ رسيده است )

2-  شرح حديث رأس الجالوت

شرح امام خميني (س) بر حديث رأس الجالوت ( احتجاجات حضرت امام رضا (ع) با اصحاب اديان مختلفه و از آنجمله رأس الجالوت از علماي يهود ) كه به سال 1348 هجري قمري تأليف گرديده است

اين حديث در توحيد و نيز عيون اخبارالرضا شيخ صدوق و احتجاج طبرسى و جلد دهم بحارالانوار و جلد دوم مسندالرضا نقل شده است

3-  حاشيه امام بر شرح حديث رأس الجالوت

علاوه بر شرح مستقل امام بر حديث مزبور ، آن حضرت تعليقه اي نيز بر شرح مرحوم قاضى سعيد محمدبن محمد مفيد قمى از دانشمندان و عرفاى قرن يازدهم،  بر حديث رأس الجالوت نيز نوشته اند

4-  التعليقه علي الفوائد الرضويه

 اين کتاب تعليقه امام خميني ( س) است بر شرح فلسفي ، عرفاني حديث ( رأس الجالوت ) از قاضي سعيد قمي است. 

5-  شرح حديث جنود عقل و جهل

کتاب شريف ” شرح حديث جنود عقل و جهل ” کتابي عرفاني - اخلاقي مشتمل بر مباحث ارزشمند عرفان نظري - فلسفه اسلامي- اخلاق ، شرح احاديث ، انسان شناسي ، تفسير همراه با نصايح اخلاقي مي باشد .

 6-  مصباح الهدايه الي الخلافه و الولايه

 اين کتاب يکي از درخشانترين آثار عرفان اسلامي در دوره متاخر است که به قلم حضرت امام خميني (س) به زبان عربي به رشته تحريردر آمده است . آغاز کلام اين رساله ، در بيان مرام حديث معروف و مشهور منسوب به حضرت ختمي مرتبت خطاب به ذات مقدس لايزالي است که عرض مي کند :« نشناختم تو را آنچنان که حق شناختن است ، و نپرستيديم تو را آنچنان که حق پرستيدن است». اين رساله با مقدمه بسيار مفصل و جامع استاد سيد جلال آشتياني ، به چاپ رسيده است .

 7-  تعليقات علي شرح فصوص الحكم و مصباح الانس

 كتاب فصوص الحكم تأليف شيخ اكبر محي الدين عربي از عرفاي نامدار جهان اسلام است كه شروح زيادي بر آن نوشته شده كه شرح قيصري از بهترين شرحها شناخته شده است . امام خميني (س) در سال 1355 هجري قمري تعليقه خود را به زبان عربي بر شرح فصوص الحكم (قيصري ) به اتمام رسانيده است كه خود گوياي تسلط نويسنده بر آراء اساطين عرفان ، نظير شيخ اكبر ، قونوي ، ملاعبد الرزاق كاشاني ، فرغاني ، عراقي و قيصري است . كتاب « مصباح الانس بين المعقول و المشهود » شرحي است از محمدبن حمزه بن محمد فناري بر كتاب « مفتاح الغيب » اثر ابو المعالي محمد بن اسحاق قونوي از شاگردان ممتاز محي الدين عربي است كه در عرفان نظري نوشته شده است . امام خميني (س) آراء و نقد خود را به صورت حاشيه بر بيش از يك سوم كتاب مذكور در سال 1355 هجري قمري نوشته اند . دو حاشيه فوق الذكر ( بر شرح فصوص و مصباح الانس ) تحت نام تعليقات علي شرح فصوص الحكم و مصباح الانس به چاپ رسيده است .

 8-  شرح چهل حديث (اربعين حديث )

 اين كتاب يكي از آثار گرانبهاي اخلاقي و عرفاني امام خميني (س) است كه در سال 1358 هجري قمري به زبان فارسي نوشته شده است . در اين اثر چهل حديث از روايات پيشوايان دين از كتاب شريف كافي ( 34 حديث اول غير از حديث 11 در مسائل اخلاقي و 6 حديث آخر در مسائل اعتقادي ) به وجهي مبسوط و با بياني شيوا و اثرگذار شرح شده اند . 

9- سر الصلوه

 اين کتاب ، به زبان فارسي و در بيان اسرار معنوي نماز نگاشته شده است . نگارش سرالصلوه در 21 ربيع الثاني1358 ه.ق مطابق با 19 خرداد 1318 ه.ش به انجام رسيده است . چاپ جديد اين کتاب مشتمل بر مقدمه آيت الله جوادي آملي ، وصيتنامه اي اخلاقي از امام خميني (س) خطاب به فرزندشان مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خميني ، متن اصلي کتاب سرالصلوه ، فهرستهاي راهنما و تصوير کامل دستخط نسخه اصل کتاب  است.

 10- آداب نماز (آداب الصلوه)

کتاب آداب نماز ( آداب الصلوه) که نگارش آن در تاريخ شنبه دوم ربيع الثاني 1361 ه.ق ( 30 فروردين 1321 ه. ش ) به پايان رسيده است ، بيان تفصيلي آداب قلبي و اسرار معنوي نماز است . کتاب آداب نماز (آداب الصلوه) داراي يک مقدمه و سه مقاله است که هر مقاله به چند فصل تقسيم شده است .

 11- رساله لقاءالله

 رساله اي فارسي و موجز از امام خميني (س) در مسائل عرفاني كه همراه با رساله لقاءالله آيه الله حاج ميرزا جواد ملكي تبريزي به چاپ رسيده است .

 12- حاشيه بر اسفار

حضرت امام سالها در قم كتاب گرانقدر « اسفار اربعه » تأليف فيلسوف شهير صدر المتألهين را تدريس كرده اند و بر مباحثي از آن حاشيه نوشته اند اميد است آراء فلسفي حضرت امام نيزجهت بهره برداري جامعه اسلامي تنظيم و منتشر شود.

 13- كشف الاسرار

كتاب فوق كه اثري است سياسي ، عقيدتي و اجتماعي درسال 1323 هجري شمسي يعني دو سال پس از عزل رضاخان از سلطنت نوشته شده است . در اين اثر امام به شبهات و تبليغات ضد ديني و ضد روحاني جزوه « اسرار هزار ساله » يك وهابي گرا پاسخ گفته و به استناد حقايق تاريخي و ضمن طرح و نقد آراء فلاسفه يونان قديم ، فلاسفه اسلام و فلاسفه معاصر غرب ، بر حقانيت تشيع و نقش سازنده روحانيت اسلام تأكيد ورزيده است . در همين كتاب انديشه حكومت اسلامي و ولايت فقيه در عصر غيبت مطرح شده است و به تفصيل سياستهاي ضد ملي و لائيك رضاخان و همفكران او در ممالك اسلامي ( در آن زمان ) افشا شده اند .

 14- انوار الهدايه في التعليقه علي الکفايه 2 جلد

 اين اثر گرانسنگ ، حاشيه اي است مبسوط از آثار قلمي حضرت امام خميني (س) که به خط مبارک ايشان بر مباحث عقليه کتاب (کفايه الاصول ) محقق بزرگ ، آيت الله آخوند خراساني تحرير شده است . کتاب (انوار الهدايه) به عنوان يک اثر اصولي نفيس به همراه استخراجها و زندگينامه کوتاه رجال ذکر شده در آن ، و نيز شرح اصطلاحات و فهرستهاي گوناگون ، با روشي تحقيقي و علمي ، در دو جلد به زيور طبع آراسته شده است.

 15- بدايع الدرر في قاعده نفي الضرر

رساله اي تحقيقي ، اجتهادي به زبان عربي در بحث « قاعده لاضرر » كه از قواعد مهم فقهي است . امام اين رساله را در جمادي الاولي سال 1368 هجري قمري تأليف نموده است . اين رساله به همراه تعدادي ديگر از رساله هاي اصولي امام در مجموعه اي تحت عنوان « الرسائل » در سال 1385 هجري قمري در قم به چاپ رسيده است.

 16- الرسائل العشره

 اين کتاب شامل ده رساله عملي به زبان عربي است اين رساله ها عبارتند از : تقيه ، فروع علم اجمالي ، قاعده من ملک ، تداخل الاسباب ، قياس العلل التشريعيه بالتکوينيه ، موضوع علم اصول ، الفجر في الليالي المقمره، العقود و الايقاعات ، الشرط المخالف الکتاب ، قاعده علي اليد .

 17- رساله الاستصحاب

مبحث استصحاب يکي از مباحث عمده علم اصول فقه بشمار مي رود ، حضرت امام در دوره درس اصول خود به اين بحث نيز پرداخته اند و اين کتاب حاصل دروس ايشان است که به رشته تحرير درآمده است.

18- رساله في التعادل و التراجيح

حضرت امام اين رساله را در سال 1370 قمري تأليف نموده است . تعادل و تراجيح از مباحث تكميلي علم اصول فقه است كه در آن معيارهاي انتخاب دليل در مقام تعارض ادله بحث ميشود .

19- رساله الاجتهاد و التقليد

 اين بحث هم در کتب اصول و هم در فقه مورد توجه است . کتاب حاضر که حاصل دو بار تدريس حضرت امام است از ديد اصولي به اين بحث پرداخته است . نظريه شوؤن و وظايف فقيه و قضاوت غير مجتهدين از مباحث مهم اين کتاب است .

 20-مناهج الوصول الي علم الاصول، 2 جلدي

 کتاب حاضر اولين مباحث علم اصول است که توسط حضرت امام تاليف شده و براي نخستين بار به همراه توضيحات ، پاورقيها و فهرست آيات ، روايات ، اعلام ، اماکن و… به چاپ رسيده است . حضرت امام مباحث را در يک مقدمه ، به چهارده امر تقسيم نموده و پنج مقصد بيان کرده اند که آخرين مقصد مبحث « مطلق و مقيد » است.

21- رساله في الطلب و الاراده

 اثري است اصولي ، فلسفي و عرفاني از امام خميني (س) كه به سال 1371 هجري قمري در همدان به زبان عربي نوشته شده است .

اين رساله با ترجمه فارسي آن در 160 صفحه توسط مركز انتشارات علمي و فرهنگي تهران در سال 1362 به چاپ رسيده است . و متن عربي آن توسط موسسه در سال 1379 چاپ گرديده است .

 22-رساله في التقيه

رساله اي فقهي و اجتهادي از امام خميني (س) در مبحث « تقيه » كه به سال 1372 هجري قمري به زبان عربي نوشته شده و در آن ثابت شده است كه فلسفه وجوب تقيه براي حفظ دين است نه محو دين . اين رساله در سال 1385 هجري قمري در قم در مجموعه « الرسائل » به چاپ رسيده است . 

23 - رساله في قاعده من ملك

رساله اي است اجتهادي از امام خميني (س) در قاعده فقهي موسوم « قاعده من ملك » كه نويسنده كتاب آثار الحجه ( منتشر شده در سال 1373 هجري قمري ) از آن ياد كرده است .

 24 - رساله في تعيين الفجر في الليالي المقمره

رساله اي است فقهي و استدلالي در بيان چگونگي تعيين طلوع فجر در « ليالي مقمره » كه تحت همين نام در سال 1367 هجري شمسي در قم به چاپ رسيده است.

 25 -  كتاب الطهاره - 4 جلد

اثري است مشتمل بر مباحث مربوط به « طهاره » از ابواب فقه كه به شيوه استدلالي و اجتهادي در چهار مجلد در فاصله سالهاي 1373 تا 1377 هجري قمري به قلم امام خميني(س) به زبان عربي تأليف گرديده و دو جلد آن در سال 1367 هجري قمري در قم و دو جلد ديگر در سال 1389 ه. ق در نجف اشرف - جمعاً در 1202 صفحه - به چاپ رسيده است .

  26- تعليقه علي العروه الوثقي

 حاشيه امام خميني (س) است بر تمام مسائل كتاب « عروه الوثقي » اثر مشهور آيه الله العظمي سيد محمد كاظم طباطبائي يزدي . اين حاشيه كه در سال 1375 ه . ق تأليف گرديده شامل فتاواي فقهي امام خميني (س) در ابواب مختلف فقه مي باشد كه هم به صورت مستقل و هم به ضميمه عروه الوثقي مكرراً به چاپ رسيده است .

 27 - المکاسب المحرمه، 2 جلد

 حضرت امام خميني (س) در طول ساليان درس فقه و اصول خود ، بسياري از مباحث فقهي و اصولي را در جمع فضلا و محققين تدريس و طبق برنامه منظمي که داشتند ، مطالب هر درس را پس از تدريس بلافاصله به رشته تحرير در مي آورند ، کتاب مکاسب محرمه يکي از اين مباحث است که قبلا با توضيحات آيه الله مجتبي تهراني به چاپ رسيده بود و اخيراً پس از مقابله با نسخه خطي ، به همراه پاورقي و توضيحات مفصل و فهرست آيات و روايات و… در دو جلد با چاپ نفيس توسط موسسه تنظيم و نشر آثار امام به زيور طبع آراسته گرديده است .

 28 - تعليقه علي وسيله النجاه

حاشيه اي است از امام خميني (س) حاوي فتاواي فقهي ايشان كه به صورت حاشيه بر كتاب وسيله النجاه ( رساله عمليه ) آيه الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني نوشته شده است . اين اثر كه نگارش آن در سال 1372 ق به پايان رسيده است اساس كتاب تحريرالوسيله امام خميني (س) را تشكيل مي دهد .

29 - رساله نجاه العباد

 اين رساله اولين رساله عمليه فارسي امام خميني (س) است كه در دوران مرجعيت ايشان جمع آوري شده است اين كتاب بيشتر موارد ترجمه كتاب وسيله النجاه‌مرحوم حاج سيد ابوالحسن اصفهاني و در برخي موارد برگرفته از كتاب عروه الوثقي آيه الله سيد كاظم طباطبائي يزدي است .

 30 - حاشيه بر رساله ارث

حاشيه بر رساله ارث مرحوم خراساني از اولين نوشته هاي فقهي فارسي حضرت امام خميني (س) مي باشد که حدود سال 1372 (ه.ق) به رشته تحرير در آمده است . شايد علت حاشيه کردن اين رساله از سوي ايشان ناتمام بودن مبحث ارث در کتاب وسيله النجاه مرحوم آيه الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني بوده باشد . زيرا اولين نسخه از اين حاشيه به خط حضرت امام در انتهاي نسخه خطي حاشيه بر وسيله النجاه و در ادامه آن به تحرير در آمده است.

  31 - تقريرات درس اصول آيه الله العظمي بروجردي

حضرت امام در اين اثر دروس اصول آيه الله بروجردي (ره) را به قلم خويش و به زبان عربي تقرير نموده است . تحقيق و چاپ اين اثر براي نخستين بار از سوي موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (س)در دست انجام است .

 32 - تحرير الوسيله 2 جلد

كتاب فقهي ، فتوايي و عملي است كه امام خميني (س) آن را به عنوان حاشيه بر وسيله النجاه مرحوم حاج ابوالحسن اصفهاني به زبان عربي آن را در دوران تبعيد در تركيه نوشته اند . اين كتاب براي نخستين بار در دو مجلد - 1309 صفحه - در نجف اشرف به چاپ رسيد و از آن پس در نجف ، بيروت و ايران بارها تجديد چاپ شده است .

 33- ترجمه تحرير الوسيله 4 جلد

كتاب تحرير الوسيله حضرت امام (س) تاكنون چند ترجمه از آن منتشر شده است . كتاب حاضر توسط حجه الاسلام سيد محمد باقر موسوي همداني مترجم تفسير الميزان ترجمه شده است .

 34 - ترجمه تحرير الوسيله 4 جلد

 يكي از ترجمه هاي كتاب تحرير الوسيله امام خميني (س) كه به پيشنهاد جامعه مدرسين حوزه علميه قم توسط حجج الاسلام قاضي زاده و اسلامي در 4 مجلد به چاپ رسيده است .

 35 -  كتاب البيع - 5 جلد

 اثري است گرانبها از امام خميني (س) ( در فقه استدلالي در ابواب مختلف مربوط به بيع و تجارت ، كه در فاصله سالهاي 1380 تا 1396 هجري قمري عمدتاً در نجف اشرف نوشته شده است و نخستين چاپ آن نيز در نجف انجام يافته است ( 5 جلد ، جمعاً 2371 صفحه )

 36 -  حكومت اسلامي يا ولايت فقيه

کتاب« ولايت فقيه» مجموعه سيزده جلسه تدريس است که حضرت امام خميني (س) در فاصله سيزدهم ذيعقده 1389 ه.ق تا دوم ذيحجه الحرام 1389 ه.ق مطابق با اول بهمن ماه تا بيستم بهمن ماه 1348 ه.ش در ايام اقامت در نجف اشرف ايراد فرموده اند . اين سخنرانيها در همان ايام به صورتهاي مختلف ، گاهي کامل و گاه به صورت يک يا چند درس تکثير و منتشر شده است . فهرست آيات ، روايات ، اعلام کتابها ، اصطلاحات فقهي و حقوقي نيز به کتاب اضافه شده است.

 37 - كتاب الخلل في الصلوه

 اثري است حاوي آراء اجتهادي و استدلالي امام خميني (س) به زبان عربي در مبحث مربوط به احكام فقهي خلل نماز ، كه در آخرين سالهاي اقامت امام در نجف اشرف نوشته شده است .

 38 - جهاد اكبر يا مبارزه با نفس 

متن پياده شده درسهاي امام خميني (س)در باره اهميت و لزوم تهذيب نفس مي باشد كه در نجف اشرف ايراد شده است . اين رساله كه در عين اختصار نكات اخلاقي و تربيتي و سياسي فراواني را مشتمل است قبلاً به صورت ضميمه كتاب ولايت فقيه بارها چاپ شده است . چاپ جديد اين كتاب همراه با مقدمه و توضيحات از سوي موسسه منتشر گرديده است .

 39 - رساله توضيح المسائل 

در سالهاي اخير به دليل مراجعات متعدد از سوي مقلدين و کمبود رساله عمليه ، موسسه تنظيم و نشرآثار امام خميني (س) که متولي انتشار آثار امام مي باشد به ناشران مختلف اجازه چاپ و انتشار اين اثر مهم را داده است . اکنون با توجه به اينکه در رساله « توضيح المسائل » تصحيح شده نيز اغلاط چاپي مختلفي مشاهده مي شود و اين اغلاط در چاپ هاي ناشرين ديگر رو به فزوني دارد ، اين موسسه بر آن شد تا ضمن بررسي رساله هاي موجود ، متن صحيحي را در اختيار علاقمندان قرار دهد .

 40 - مناسک حج، احکام مطابق با فتاواي حضرت امام خميني(ره)

 اين اثر ، حاوي فتاوي امام خميني (س) درباره اعمال و مناسک حج است ، به ضميمه ترجمه مسائل حج از تحرير الوسيله و 550 استفتا پيرامون اعمال حج که در دو باب با عناوين (اعمال عمره تمتع) و (اعمال حج تمتع) بوده و هر باب به هفت فصل تقسيم شده است .

 41 - تفسير سوره حمد

تفسير امام بر فاتحه الکتاب مشحون از نکات دقيق لطايف عرفاني است که اين اثر را در جايگاهي برتر و بالاتر از ديگر آثار قرار مي دهد . اين اثر در چهار بخش با عناوين ، تفسير سوره حمد از کتاب (سر الصلوه ) تفسير حمد از کتاب ( اداب الصلوه) دروس تفسير سوره حمد و اشارات تفسيري درباره سوره حمد از ساير آثار امام (س) ، تنظيم و در اختيار علاقمندان قرار گرفته است .

  42 - استفتائات 3 جلد

مجموعه اي از فتاواي امام خميني در پاسخ به سئوالات شرعي مردم در ابواب مختلف فقه و بخصوص در مسائل مستحدثه است كه تاكنون سه مجلد آن از سوي انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم به چاپ رسيده است .

 43 - ديوان شعر امام

ديوان امام ، مجموعه اي از غزليات ، رباعيات ، قصايد ، مسمطها و دو بيتيهاي عرفاني به جا مانده از سروده هاي قديم و اخير حضرت امام خميني (س) است . در مقدمه ديوان آمده است : (حضرت امام هرگز سر شعر و شاعري نداشت و خود را به اين پيشه سرگرم نساخته بود . بلکه ، شرح درد مهجوري را در قالب الفاظ و کلمات موزون بيان نموده است).

 44 - سبوي عشق

سبوي عشق ، نخستين اثر منظوم از حضرت امام که به زيور طبع آراسته شده است . مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خميني در يادداشتي در آغاز اين دفتر آورده است : اماما ، اکنون که در غم هجرانت مي سوزم ، غزلهايي از مجموعه اشعارات را که به اصرار همسرم ، فاطمه طباطبايي در سالهاي اخير سروده اي ، به شيفتگان زلال کوثر هدايت و عرفانت تقديم مي نمايم

 45 - ره عشق

صحيفه اي است اخلاقي و تربيتي از امام خميني (س)خطاب به خانم فاطمه طباطبايي ، همسر مرحوم حاج احمد آقا با مفاهيمي بلند و معنوي ، با اين اميد که رهروان راه پاک آن پير روشن ضمير را بهره کافي نصيب گردد. در اين اثر ، متن نامه حضرت امام ، خوشنويسي شده و تصوير دستخط مبارک نيز زينت بخش آن است . در پايان کتاب فهرست توضيحات و تعبيرات و اصطلاحات آورده شده است.

  46 - باده عشق

باده عشق ، حاوي بخشي از غزليات و رباعيات حضرت امام خميني (س) و نامه اي عرفاني از آن بزرگوار به خانم فاطمه طباطبائي ( همسر گرامي مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد احمد خميني ) است . در اين کتاب امام خميني (س) توصيه هاي بسيار مفيدي در جهت کسب علم ، تهذيب نفس و اخلاص در عمل بيان فرموده اند . کتاب باده عشق ، داراي مقدمه اي به قلم خانم فاطمه طباطبايي مي باشد .

  47 - نقطه عطف

نقطه عطف حکايتي است از صلابت و ايستادگي در مسير عبوديت ، و بيدارباشي است از امام خميني(س) به يادگار ارجمندش ، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد احمد خميني ، که جاودانه زيستن را به او و تمامي فرزندان معنويش آموخته است . درج اين صحيفه اخلاقي و ماندگار به همراه ترجيع بندي بلند و تعداد ديگري از رباعيات عرفاني امام در کتاب ” نقطه عطف ” مجموعه اي دلنشين و غني را فراهم ساخته است .

 48 - محرم راز

اين کتاب شامل تعدادي از غزليات و رباعيات عرفاني حضرت امام خميني (س) است به ضميمه نامه اي از آن حضرت که در تاريخ 26 ربيع الثاني 1408 هجري قمري (28 آذرماه 1366 شمسي ) به يادگار گراميشان مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد احمد خميني نگاشته اند .

 49 - مقام رهبري در فقه اسلامي با استفاده از كتاب البيع امام خميني (ره)

 اين كتاب شامل 3 بخش : بخش اول لزوم بقاي ولايت و رهبري ، بخش دوم شايسته ترين فرد براي رهبري ، بخش سوم ويژگيهاي رهبري كه از كتاب البيع حضرت امام خميني (س) استخراج و توسط آقاي بي آزار شيرازي ترجمه و توضيح داده شده است .

  50 - مسائل امر به معروف و نهي از منكر از تحرير الوسيله امام خميني (ره) 

اين كتاب از كتاب تحرير الوسيله امام خميني (س) بخش امر به معروف و نهي از منكر استخراج و ترجمه گرديده است كه شامل مسائل فقهي در مورد همين موضوع مي باشد .  

51 - مسئله قضاوت از كتاب تحرير الوسيله امام خميني (ره)

اين كتاب بخشي از كتاب تحرير الوسيله امام خميني (س) در موضوع مسئله قضاوت كه توسط آقاي محمد امين استخراج و ترجمه شده است ( مسائل فقهي مربوط به قضاوت ) 

52 - جهاد نفس از كتاب اربعين حديث امام خميني

 اين كتاب كه حديث اول چهل حديث امام مي باشد توسط آقاي سيد احمد فهري تنظيم و توضيحات لازم بيان شده است .كه شامل متن حديث و شرح حديث مي باشد .

 53 - رابطه نيت و اخلاص از كتاب اربعين حديث 

اين مجموعه شرحي پيرامون حديث بيستم اربعين امام خميني (س) است كه راجع به پيوند و رابطه بين نيت و اخلاص سخن مي گويد . اين كتاب به عنوان محور درس علم الحديث در جنب مباحث تدريس خارج فقه و اصول مورد مباحثه قرار گرفته . شامل متن حديث بيستم اربعين ، شرح حديث ، ارتباط موت و نفس ، اهميت و تاثير نيت و….

 54 - صحيفه امام « مجموعه آثار امام خميني (س) » 22 جلد

 مجموعه گرانبهاي ( بيانات ، پيام ها ، مصاحبه ها ، احکام ، اجازات شرعي و نامه ها ) که هدايتبخش همه علاقمندان راه حق و حقيقت است در 22 مجلد تقديم عاشقان امام خميني مي گردد . کاملترين و جامعترين اثري است که در رابطه با امام خميني (س) به چاپ رسيده است و ويژگيهاي آن در مقدمه جلد يکم بتفصيل توسط آقاي حميد انصاري تشريح گرديده است . و جلد 22 آن نمايه كتاب مي باشد .

 55 - صحيفه نور

مجموعه گرانبهاي بيانات ، پيام ها ، مصاحبه ها ، احکام ، اجازات شرعي و نامه ها که هدايتبخش همه علاقمندان راه حق و حقيقت است در 22 مجلد تقديم عاشقان امام خميني مي گردد .  مجموعه بيانات، پيامها و … امام از قبل 15 خرداد سال 42 تا پايان عمر ايشان

 56 - وصيتنامه سياسي الهي

جاودانه ترين پيام امام خميني (س) خطاب به نسل حاضر و نسلهاي آينده است كه در آن امام ضمن بيان عقايد حقه خويش ، اهم آراء ، تذكرات خود را در باره مسائل سياسي و اجتماعي جوامع اسلامي و جامعه انساني در قالب تحليل هاي مستند و تذكرات خيرخواهانه نوشته اند .

 57 - لمحات الاصول

اين كتاب تقريرات درس فقيه عاليقدر آيه الله بروجردي است كه توسط امام خميني (س) به رشته تحرير در آمده است

 58 - کوثر 3 جلد

 کوثر مجموعه سخنرانيهاي امام خميني (س) از سال 1340 تا هفتم اسفندماه 1357 است که در سه مجلد انتشار يافته است . جلد اول ، سخنرانيها از سال 1340 تا آبان 1357 ، جلد دوم از آبان ماه 1357 تا هشتم بهمن 1357و جلد سوم از 12 بهمن 1357 تا هفتم اسفند 1357 را در بر مي گيرد . ضمن آنکه آنچه به اين کتاب ، ويژگي برجسته اي مي بخشد ، مطالبي است تحت عنوان « شناسنامه سخنرانيها » که به بيان و توضيح موضوعاتي مانند زمان و مکان دقيق و موضوع سخنراني و مشخصات حضار و شرايط و شأن بيان و… مي پردازد .بطور خلاصه « کوثر » منشور انقلاب اسلامي و تاريخچه مستند مردمي ترين و اصيل ترين قيام موفق در عصر حاضر است .

  59 -  منشور روحانيت

پيام تاريخي و مهم حضرت امام خميني (س) خطاب به روحانيون سراسر کشور ، مراجع بزرگوار اسلام ، مدرسين و طلاب حوزه هاي علميه که به حق « منشور روحانيت » نام گرفت ، آميزه اي است از « درايتها و باورها » و « بايد هاو نبايدها » که همچون مشعل فروزان راهنماي فرزندان روحاني امام در حوزه هاي ديني خواهد بود . کتاب ، بر سه بخش عمده استوار است : نوشتار نخست ، متن پيام و دومين بخش ، تصوير دست نوشته امام و در آخر ، گزيده اي از سخنان آن بزرگوار به شکل زيبايي خوشنويسي شده است.

 60 - وعده ديدار

 کتاب از دو بخش تشکيل شـده است : بخش نخست ، متن هشتاد و چهار نامه حضرت امام خميني (س) به فرزند ارجمندشان مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد احمد خميني را در خود جاي داده است . نام زيباي اين اثر گرانسنگ - که در نوع خود ، کاري شايسته و بايسته قلمداد مي شود - گوشه چشمي به گفتار نغز و منظوم آن مرشد پير دارد . بخش دوم ، به تصوير دستخط مبارک نامه هاي حضرت امام خطاب به فزندشان ، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد احمد آقا مزين شده است .

  61- فرياد برائت

 پيام حضرت امام خميني (س) به حجاج بيت الله الحرام در ذيحجه 1407 هجري قمري مطابق با مرداد 1366 شمسي همراه با دستخط ايشان .

62 - آواي توحيد

کتاب آواي توحيد ، متن نامه تاريخي حضرت امام خميني (س) به ميخائيل گورباچف صدر هيئت رئيسه اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي ( سابق) است . زماني که حضرت امام (س) در پيام روشنگرانه خويش به گورباچف ، با قاطعيت فروپاشي کمونيسم را پيش بيني نمود و فرمودند که « از اين پس بايد کمونيسم را در موزه هاي تاريخ جستجو کرد » .سياستمداران با ترديد به تحولات شوروي سابق نگريستند ، اما آنچه با فاصله اي اندک پس از صدور اين پيام روي داد ، ژرف انديشي و حقيقت بيني حضرت امام را ثابت کرد . آواي توحيد ، داراي مقدمه ناشر ، متن پيام امام . تصوير دستخط آن حضرت و شرح مبسوطي از آيت الله جوادي آملي است .

 

 

 

تاثیر طب اسلامی در اخلاق

تاثیر طب اسلامی در اخلاق
بعضی از صفات اخلاقی ناشی از غلبه طبایع است.مثلا عصبانیت زیاد میتواند ناشی از غلبه صفرا باشد.یا وسواس وشک وتردید معلول سودا ست.وبی حوصلگی وبی خیالی معلول بلغم است.ومیل به زنا وخشونت از غلبه خون است.ومیتوان با طب اسلامی اینها را تا حد زیادی درمان کرد.

 

http://www.darsiahkal.ir/71111/71111/ برگرفته از سایت آیت الله تبریزیان پدر طب اسلامی

 

وظایف روحانیون در ایام انتخابات از نگاه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

امام خمینی : در ایام انتخابات حوزه را رها کرده و تبلیغ کنید . در این ایام ، که اعلان می کنند مساله انتخابات رئیس جمهور را ، آن اشخاصی که در حوزه ها هستند ، باید دست از کارها بردارند و راه بیفتند توی شهرها و دهات و روستاها و آن جاهای دور افتاده و کمک کنند. و اگر نکنند ، فردا مسئوول اند پیش خدا و اگر مسامحه کنند ، فردا مسئوول اند پیش خدا. مردم را دعوت کنند به دخالت در امور، به انتخابات یک رئیس جمهور صحیح …اگر شما نکنید، آنهایی که بر ضد شما هستند ، میکنند این کار را: تبلیغ می کنند آنجا ها. شماهامبلغ اسلام هستید.

 

صحیفه نور ، جلد 15، صفحه 59

میلاد حضرت علی اکبر ع و روز جوان مبار کباد

   

معرفی کتاب بدرقه جان| سیری در زندگانی حضرت علی اکبر(علیه السلام)

 بدرقه جان به واکاوی ولادت تا فضایل و کرامات حضرت علی اکبر(علیه السلام) در قالبی ساده و شیوا می پردازد.

مباحثی مانند ولادت حضرت علی اکبر(علیه السلام)، کنیه های و القاب حضرت(علیه السلام)، دیدگاه های مورخان درباره مادر حضرت علی اکبر (لیلا)، پسر امام حسین(علیه السلام) در جریان واقعه کربلا و همچنین شباهت های حضرت علی اکبر(علیه السلام) به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در این اثر بررسی شده اند.

یکی از مباحث مهم این کتاب درباره واقعه روز عاشورا است، همچنین فصاحت و بلاغت حضرت علی اکبر(علیه السلام) در روز عاشورا در این کتاب بررسی و تشریح شده است.

در مقدمه این اثر می خوانیم:«یکی از قهرمانان کربلا، فرزند رشید امام حسین(علیه السلام)، حضرت علی اکبر(علیه السلام) است. او که در خَلق و خُلق و منطق به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می ماند.

رازدار لحظه های خلوت پدر، با نگاهی که مهر محمدی(صلی الله علیه و آله) را به یاد می آورد، و با قامتی به بلندای اندیشه علوی(علیه السلام). در این اثر کوشیده شده، تا با این قهرمان دلیر آشنا شوید.»

بدرقه جان، از سوی واحد پژوهش انتشارات مسجد مقدس جمکران گردآوری شده است و در شمارگان دو هزار جلد، از سوی این انتشارات منتشر شده است.

 

انتخاب اصلح از دیدگاه امام و رهبری

 

مدل حاکمیتی جدیدی که نظام جمهوری اسلامی با عنوان “مردم‎سالاری دینی” به دنیا ارائه كرده است، به صورت جدی نیازمند به تولید علم و تبیین تئوریک است و یکی از مهمترین موضوعاتی که بايد در مسیر جنبش نرم افزاری مورد توجه اندیشمندان حوزه و دانشگاه قرار بگیرد، همین مقوله استراتژیک و راهبردی است و اهمیت این مساله با توجه به جنبش بیداری اسلامی و عطش مسلمانان در برپایی نظامات اسلامی، دوچندان شده است.

در این یادداشت باتوجه به نیاز روز و به طور اختصار می خواهم در یک مقدمه، سه اصل و یک خاتمه به یکی از مولفه های نظام مردمسالاری دینی یعنی “انتخابات” و از میان مباحث مربوط به آن نیز به یکی از مولفه هایش یعنی “جایگاه انتخاب اصلح” بپردازم. چرا که اگر سیستم انتخاباتی مدل مردمسالاری دینی تبیین شود، روشن خواهد شد که مبانی، اصول و حتی بسیاری از روش‎های انتخاباتی این الگو، در مقایسه با سیستم انتخاباتی مدعیان لیبرال دموکراسی بسیار متفاوت، مترقی و آزادتر است. از این رو بر صاحبان اندیشه و قلم‎های صائب است، که پس از گذشت 33 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، به بحث عمیق و گسترده تری در این حوزه بپردازند اما متاسفانه شاهدیم که به دلیل خلأ بحث های تئوریک در سطح خواص جامعه، بینش و رفتار انتخاباتی مدل مردم‎سالاری دینی، نهادینه نشده و آثار و عوارض مدل انتخاباتی غربی، دامن گیرمان شده و هر ازگاهی که ایام انتخابات فرا می رسد، همه اختلافات و بداخلاقی های انتخاباتی، که اکثرا ریشه فکری و مبنایی دارند از سر گرفته و تشخیص حق از باطل سخت می شود و غالبا می پنداریم که، اختلافات صغروی و محدود به مصادیق و شرایط زمانه است. در حالی که کبرای قیاسمان مشترک نیست و هنوز درک مشترکی از مفاهیم مورد قبولمان نداریم.

يکی از مصادیق بارز این مبحث، مسئله به ظاهر آسان و حل شده “انتخاب اصلح” است که در ادامه به آن اشاره خواهم داشت و به حول قوه الهی به تبیین آن همت می گمارم. شاید که قلم این کمترین، علتی شود برای به میدان آمدن اهل فن و اطلاع. اصل اول؛"وجوب انتخاب اصلح” در نظام مردمسالاری دینی که توسط یکی از شاگردان اسلام ناب شیعی، یعنی امام خمینی (ره) پایه گذاری شده و به دست خلف صالح ایشان آیت الله خامنه ای دوران تکامل خودش را طی می کند.

براساس جهان بینی توحیدی و ایدئولوژی مکتبی حاکم بر آن، حق حاکمیت و مدبّریت خلق در تمام شئون از آن خالق می باشد و هیچکس در هیچ مسئله ای حق ندارد، مگر آنکه خداوند به او این حق را تفویض نموده باشد. لذا در نظام ارزشی اسلام، بین حق و تکلیف رابطه تضایف وجود دارد، یعنی همانگونه که فی المثل بین مفهوم “پدر و فرزند” رابطه تضایف برقرار است. -یعنی به کسی می گویند پدر، که فرزندی داشته باشد و به کسی می گویند فرزند، که برای وی پدری تصور شود. و این دو مفهوم در همه حال با هم تصور می شوند.- در رابطه با حق نیز هر جا برای فردی حقی قائل باشیم، در عوض تکلیفی نیز بر دوش او متعین است. چرا که هیچ کس هیچ حقی فی ذاته از خودش نداشته و می بایست در مقابل صاحب حقی که آن را به او تفویض کرده پاسخگو باشد.

به همین منظور در نظام مردمسالاری دینی که حق انتخاب وکلای قانونگذار و متصدیان اجرایی به عهده مردم گذاشته شده، این حق نیز همراه با تکلیفی شرعی می باشد و این جمله که “انتخاب حق ماست” در عین صحت، ناقص است و باید گفت: “انتخاب هم حق و هم تکلیف می باشد. “چرا که اگر انتخاب"حق مردم” باشد و در عین حال تکلیف ایشان نیز نباشد، در این صورت نه شرکت در انتخابات و نه انتخاب اصلح ضرورت و وجوب شرعی نداشته و شخص هرگاه که دلش خواست می تواند رای بدهد و یا ندهد و یا به هر کس که تمایل پیدا کرد رای بدهد، ولو اینکه فاقد صلاحیت باشد.

درحالی که گفتمان امام و رهبری کاملاً برخلاف این طرز تفکر بوده و در سرتاسر بیاناتشان تاکید بر این داشتند که هم اصل شرکت در انتخابات و هم ضرورت انتخاب اصلح، تکلیفی شرعی می باشد و نه صرفاً حقی شخصی و توجه به این مقوله در انتخاب وکلای مجلس از حساسیت بیشتری برخوردار است، چرا که اگر خدای ناکرده با ملاکهای شخصی و سلیقه ای عمل کردیم به اسلام و جمهوری اسلامی ضربه وارد خواهد شد و این خسارتی است جبران ناپذیر. در این زمینه امام راحل می فرماید:"مسئله این نیست که خوب من دلم می خواهد یک وکیل داشته باشم، دلم می خواهد یک وزیر داشته باشم. خیر قضیه این نیست، قضیه سپردن مملکتی است به دست کسی که اگر ناباب از کار درآید، صدمه به اسلام می زند، جمهوری اسلامی را از بین می برد. این مسئله حیاتی است برای شما، برای اسلام و مسلمین.” صحیفه امام خمینی ج5 ص 59 و در تداوم این بینش الهی، خلف صالح ایشان نیز بارها بر این مبنا ملت را متوجه نموده و فرموده اند:"من مکرر عرض کرده ام که مسئله، مسئله دین و خدا و ادای تکلیف است، همچنان که اصل انتخابات یک تکلیف الهی است، انتخاب اصلح هم یک تکلیف الهی است.” 76/2/31

بر اساس همین مبنا معمار کبیر انقلاب اسلامی می فرمایند: “اگر اصلح را انتخاب کردید، کاری اسلامی می کنید و این یک محکی است برای خودتان که تشخیص بدهید، انتخاب برای اسلام است یا برای صلاح خودتان.” صحیفه امام خمینی ج 18 ص152 از همین جا یکی از تفاوتهای مهم فرآیند انتخابات بر مبنای “مردمسالاری دینی” با انتخابات بر مبنای “دموکراسی غربی” آشکار می شود. که در آن جا مردم به ظاهر آزادند که به هرکسی که دلشان خواست رای بدهند، حتی اگر ضد دین و انسانیت باشد-هرچند که در حقیقت مردم اسیر کانون های ثروت و قدرتی هستند که احزاب به ظاهر دموکراتیک را ایجاد می کنند- در حالی که در ایران اسلامی با اینکه هیچ قدرتی مردم را نه به شرکت در انتخابات و نه در نوع انتخابشان اجبار و اکراه نمی کنند “لا اکراه فی الدین” و آزادی مدنی کاملا وجود دارد ولکن خود را درمقابل خدا مسئول می دانند و مسامحه در آن نمی کنند. پیرامون همین موضوع ان عارف الهی می فرماید:"شرکت کنید در انتخابات و تمیز بدهید اشخاصی را که لایق اند برای این مقام … اگر مسامحه بکنید و امروز هم کسی نفهمد، خدا هست، خدا می داند و می بیند، شما در محضر خدا هستید. هر جا هستید.” صحیفه امام خمینی ج2 ص205 و اگر این دیدگاه توحیدی مبنای همه ملت خصوصا خواص جامعه قرار گیرد خواهیم دید که همگان به جای آنکه بر اساس سلایــق شخصـی و یا تعصبـات گروهــی و قومی عمل کننـد، بر طبق ضوابط عقلی و شرعی عمل خواهند نمود و به تعبیر امام بزرگوارمان ایمان خویش را در امتحان انتخابات محک می زنند و آن را ثابت و استوار می نمایند: “مسئله انتخابات یک امتحان الهی است که گروه گرایان را از ضوابط گرایان ممتاز می کند و مومنین و متعهدین را از مدعیان جدا می نماید.” صحیفه امام خمینی ج18 ص232 در این صورت است که می توانیم آفات “فرهنگ رقابت مادی گرایانه غربی” را از صحنه انتخابات‌هایمان حذف و به جای آن “فرهنگ مسابقه مجاهدانه” در خدمت را جایگزین کنیم."فاستبقوا الی خیرات” “السابقون السابقون اولئک المقربون". که بنا به فرموده رهبر معظم انقلاب، منشا اختلافات و دعواها عدم وجود نگاه الهی در انتخابات می باشد. “در جمهوری اسلامی، انتخاب، انتخاب اصلح است. نه رقابت انتخاباتی، این دعواها و رقابتها متعلق به دموکراسی غربی است که از خدا و دین هیچ چیزی به مشامشان نرسیده است.” 68/4/23 ولکن متاسفانه شاهدیم که بدل از اصل “وجوب انتخـاب اصلــح” نظریــه"لـزوم انتخاب صالح مقبول” مورد تاکید برخی از خواص قرار می گیرد و در تنظیم لیست‎هایشان در نسبـت سنجـی میان صالحـان ابتدا مقبولیت افراد بررسی می شود، که البته برای تشخیص آن نیز ملاک صحیحی در دسـت نیسـت، چـرا که خیلـی اوقـات شهرت را با مقبولیت اشتباه می گیرند و بسیار دیده شده که بعد از انتخابات معلوم گشته که آدم مشهور خیلی هم مقبولیت نداشته است!

و این طرز تفکر ریشه در مبانی دینی و توحیدی نداشته و هیچگاه مشاهده نمی کنیم که در تصریحات و ارشادات امام و رهبری، ملاک هایی همچون “شهرت"، “محبوبیت"، “قومیت” و یا “عضویت در گروه” مطرح باشد، و بالعکس، توصیه فرموده اند که اگر فرد لایق تری را در غیر گروه خود یافتند، وارد لیست شان کنند و به مردم معرفی کنند: ” اگر کسی یا کسانی را در غیر گروه یا صنف خود یافتند که از افراد گروهشان لایق تر است، او را کاندیدا کنند” صحیفه ج18/ ص232 لذا می بایست فرهنگ “انتخاب اصلح” را در جامعه خویش نهادینه نماییم و این امر نیز امکان پذیر نمی باشد مگر آنکه ابتدا خواصِ جامعه با مبانی “شرعی” و “عقلیِ” انتخابات، آن هم برمبنای سیستم “مردم سالاری دینی” آشنا، و بر طبق آن عمل کنند و در مقایسه و ارزش گذاری افراد و گروهها، به جای توجه به حاشیه ها، به مبانی و اصول همدیگر دقت نمایند. و باور کنیم که استفاده صحیح و مشروع از حق انتخاب ، تکلیفی است از جانب خدای متعال تا بار امانت اداره جامعه مسلمین را به بهترین و لایق ترین افراد بسپاریم «ان اللهَ یأمرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها» و در این راه از خود خواهی و یا گروه گرایی که باعث خیانت در این امانت الهی می شود بپرهیزیم و بنا به فرموده ی رهبری معظم، انتخابات را در درجه اول یک اقدام شرعی و خدایی بدانیم که در این صورت در راه انتخاب “نامزدِ اصلح” قطعاً مسامحه و مماشات نخواهیم کرد. “انتخابـات یک کـار بـزرگ و یک اقــدام خدایی است بگردید آدم مناسب برای این کار مهم پیدا کنید.” 78/11/13 اصل دوم؛ ملاک انتخاب اصلح حال که وجوب انتخاب اصلح در نظام مردمسالاری دینی تبیین شد، بايد در گام بعدی شاخصه های نامزد اصلح نیز به ترتیبِ اهمیت و اولویت تبیین شود چرا که اگر در این مسئله کوتاهی شود، رفته رفته نظامِ ارزش گذاریمان تغییر کرده و میزان حساسیت و توجه مان به شاخصه ها، به ترتیب اولویت منظور نخواهد شد و تعاریف متعدد و متضادی از اصلح به جامعه عرضه می شود و مومنین دچار تشتت فکری و رفتاری می شوند.

به همین منظور اگر در مبانی دینی و رهنمودهای امام و رهبری گشتی بزنیم، خواهیم یافت که برای انتخاب مسئولین دو شرط اساسی و کلی برای تشخیص اصلح وجود دارد که می توان تمام شروط لازم را ذیل این دو شرط کلی لحاظ نمود. شرط اول “تعهد ایمانی و احراز صلاحیت های اعتـقــادی و اخــلاقـی” و شــرط دوم، “تخصص فنی و احراز صلاحیتهای علمی و عملی مرتبط با آن مسئولیت” می باشد و هر کدام دلایل و آثار و عوارض خاص خودش را دارد که در ادامه عرضه می شود. ولکن در ابتدا توجه شما را به دو رهنمود جامع امام و رهبری که حاوی هر دو شرط لازم می باشند جلب می نمایم. “انتخاب اصلح برای مسلمین یعنی، انتخاب فردی که تعهد به اسلام و حیثیت آن داشته باشد و همه چیز را بفهمد و چون در مجلس، اسلام تنها کافی نیست بلکه باید مسلمانی باشد که احتیاجات مملکت را بشناسد، مطلع به مصالح و مفاسد کشور باشد". صحیفه ج18 ص152 “برای احراز صلاحیتها، اول باید سراغ ایمان انقلابی و اسلامی و پایبندی شدید به مصالح جمهوری اسلامی و قرار داشتن در خط انقلاب، رفت و بعد از این، مسائل بعدی است که آگاهی های اسلامی در راس مسائل هست و در راس شرایط هست و بعد هم آگاهی های فنی و خُبرویتهای گوناگون در مسائل مختلف". بررسی شرط اول؛ (تعهد ایمانی و احراز صلاحیت های اعتقادی و اخلاقی) اهمیت و اولویت شرط اول از آن روست که ایمان زیربنا، اساس و پشتوانه همه اصول اخلاقی و معنوی می باشد و بدون ایمان به هیچ وجه نمی توان به کسی اعتماد نمود و امر حیاتی وکالت خویش را به او سپرد.

در همین رابطه استاد مطهری در بیانی جامع می فرمایند: “زیربنای همه اصول اخلاقی و منطقِ همه آنها بلکه سر سلسله ی همه معنویات ، ایمان مذهبی؛ یعنی ایمان و اعتقاد به خداست. کرامت، شرافت، تقوا، عفت، امانت، راستی، درستکاری، فداکاری، احسان، صلح و سلم بودن باخَلق خدا، طرفداری از عدالت، از حقوق بشر و بالاخره همه اموری که فضیلت بشری نامیده می شود و همه افراد و ملتها، آنها را تقدیس می کنند و آنهایی هم که ندارند و تظاهر به داشتن آنها می کنند، مبتنی بر اصل ایمان است. زیرا تمام آنها مغایر با اصل منفعت پرستی است.". بیست گفتار ص222

همان گونه که در پایان کلام استاد نیز مشخص شد. دلیل این همه فضایل و آثار ایمان، عدم خودخواهی و منفعت پرستی و در مقابل خدامحوری می باشد و شخصی که مومن به غیب نباشد، نمی تواند تقوا را رعایت کرده و مصلحت کشور را بر منفعت خویش مقدم بدارد. در همین رابطه امام عزیز می فرماید: “اشخاص اسلامی ، متعهد ، غیر منحرف از صراط مستقیم الهی را در نظر بگیرید و سرنوشت اسلام و کشور خود را به دست کسانی بدهید که به اسلام و جمهوری اسلامی و قانون اساسی معتقد و نسبت به احکام نورانی الهی متعهد باشند و منفعت خود را بر مصلحت کشور مقدم ندارند.” صحیفه ج11 ص269 “اگر مسلمان باشد و متعهد باشد آن برای ملت دلسوز است، خیانتکار نیست با امانت کارش را انجام می دهد". صحیفه ج9 ص250 اهمیت احراز این شرط در رابطه با نمایندگان مجلس دوچندان است چرا که آنان در جایگاه رفیع قانونگذاری می نشینند و اگر خدای نکرده منفعت شخصی و گروهیشان را بر مصالح امت اسلامی و اوامر رهبری ترجیح دهند، خسران وارده، غیر قابل جبران خواهد بود و در همین راستا رهبر معظم انقلاب می فرمایند: «به طور طبیعی چند خصوصیت برای نماینـده حتمـی خواهـد بود اولیـن خصوصیت “ایمان و پایبندی به اسلام و انقلاب اسلامی است” بدون این ایمان آنچه در مجلس وضع خواهد شد و قوانینی که در مجلس خواهد گذشت، در جهت اسلامی نخواهد بود پس نماینده مجلس اولا بایستی “متدین و مؤمن به انقلاب اسلامی” باشد.»63/1/7 مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی

و باید توجه داشت کسی که در مسند قدرت قرار می گیرد، احتمال سوء استفاده از موقعیت و آسیب پذیری اش بیشتر می شود، پس اگر بدون لحاظ این شرط، به شخصی که در این زمینه ضعیف است رای دهیم، چه بسا در لغزش های احتمالی او شریک باشیم. “نماینده باید متدین باشد، بی دینی و بی تقوایی چیز بدی است، هرجا باشد، انسان را آسیب پذیر می کند، اگر در جای حساس باشد، آسیب پذیری آن بسیار گران تمام خواهد شد.” 82/11/14

شاخصه های دیگری که در بیانات حضرت امام و مقام معظم رهبری پیرامون شجاعت نماینده، عدم خوی اشرافیگری، عدم اتصال به کانونهای قدرت و ثروت، ذکر شده است را در همین راستا و از آثار ایمان می توان ارزیابی نمود. و نکته آخر پیرامون این شرط آنکه، در میان اعتقادات شخصی نامزد می بایست به طور ویژه به اعتقاد ایشان درباره اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه دقت نموده و آن را در صدر شرایط لحاظ نماییم.

چرا که یکی از مهمترین نشانه های تعهد ایمانـی و سلامـت فکـری، اخلاقـی که می تواند معیار اساسی برای تشخیص اصلح قرار بگیرد “میزان تعهد به اصلِ انقیاد و التزام در مقابل ولی فقیه” است که به فرموده امام راحل، ادامه ولایت رسول الله صلی الله علیه و آله می باشد. و به این حکایت در همین راستا می توان توجه نمود. هنگامی که یکی از کاندیداها از حضرت آیت الله بهجت(ره) جهت حضور در عرصه انتخابات مجلس مشورت می گیرند، ایشان می فرماید: “به مجلس بروید برای تحکیم خواسته های زعیم، خواسته های زعیم باید اجرا شود” هفته نامه پرتو شماره616

بنابراین در شرایط حساس کنونی و پس از فتنه 88 و آن انحراف و زاویه ای که در برخی از خواص اهل حق هویدا گشت، و اتفاقات نادر، ولی ناراحت کننده ای که در مجلس هشتم در مورد “توجه به نظر رهبری” دیده شد، تشخیص مسئله ولایتمداری هم حیاتی تر شده و هم آسانتر! و امـا شـرط دوم؛ (تخصـص فنـی و احـراز صلاحیتهای علمی و عملی) این شرط نیز بسیار ضروری و مکمل شرط سابق است چرا که شرط سابق با همه اهمیتش برای تصدی مسئولیت، تنها “شرط لازم” ولی “غیر کافی” است، زیرا اگر شخص هر چقدر هم که متدین و متعهد باشد اما “دانایی و توانایی” به عهده گرفتن مسئولیتی را نداشته باشد، آن را ضایع ساخته و در نهایت، ضربه به دین و امت اسلام وارد می آورد و چه بسا ما که باعث انتخاب او شده ایم در این خیانت شریک خواهیم بود. در منابع دینی نمونه هایی در باب اهمیت این مساله وجود دارد. در قرآن کریم در داستان قوم بنی اسرائیل آمده است که پس از آنکه ثروتمندان و متنفذانِ قوم، به انتخاب طالوت توسط پیامبر زمان، جهت فرمانروایی اعتراض کردند، خطاب به ایشان از جانب خداوند متعال گفته شد: “قال ان الله اصطفاه علیکم و زاده بسطة فی العلم و الجسم و الله یوتی ملکه من یشاء والله واسع علیم” 247 بقره «پیامبر خدا در جواب آنها گفت که طالوت از این رو به پادشاهی اصلح است که خداوند در دانایی وتوانایی او را فزونی بخشیده است و خدا ملکش را به هرکسی بخواهدمی بخشد که او به حقیقت توانگر و داناست.»

و در همین راستا در نهج البلاغه نیز از امیرالمومنین “علیه السلام” آمده است که: “ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامرالله ….".خطبه 173 «بدرستی که شایسته ترین مردم تواناترین و داناترین آنهاست به امر خدا (در آن کاری که به او واگذار می شود.)» همانگونه که ملاحظه نمودید لزوم “دانایـی و توانایـی” فرد جهـت احـراز مسئولیت به صراحت از آیات و روایات استفاده می شود و اگر این ملاک در اعطا و پذیرش مسئولیتها رعایت شود بسیاری از خسارتها و اشتباهاتی که ناشی از عدم تخصص مسئولین بوجود آمده، اتفاق نمی افتاد. امام راحل نیز با وقوف کامل به این ضرورت، اینگونه فرموده اند «مجرد اینکه این آدم خوبی است، خیلی اول وقت نمازش را می خواند و نماز شب می خواند، این برای مجلس کفایت نمی کند؛ مجلس اشخاص سیاسی لازم دارد، اشخاص اقتصاددان لازم دارد، اشخاص سیاستمدار لازم دارد، اشخاص مطلع بر اوضاع جهان لازم دارد» صحیفه امام خمینی ج 18/ ص 204 مقام معظم رهبری نیز در همین زمینه می فرمایند:"نماینده باید کارآمد هم باشد، بعضی ها متدین هستند اما از آنها کاری ساخته نیست، باید به گونه ای باشند که بتوانند وظایفی را که بر عهده ایشان قرار دارد، انجام دهد” 82/11/24 و در پایان این بخش باز هم متذکر می شوم که مقبولیت و قومیت نه به حکم شرع و نه حتی به حکم عقل نمی تواند ملاکی برای ترجیح بر انسان لایق تر باشد و اینکه این قاعده را به حساب عقل بگذاریم؛ ظلم به عقل است.

چرا که اینان غافل اند از اینکه، عقل حسابگر و دوراندیشی که خدا به انسان به عنوان مهمترین نعمت عطا کرده، مصلحتی بالاتر از رضایت خدا نمی بیند و رضایت خلق را در راستای رضایت خدا می جوید و لا غیر. و البته در شرایطی که از بین دو نفر، که در تمام مرجحات و ملاکات ذکر شده، مساوی باشند ولکن یکی مقبولیت بیشتری داشته باشد آنگاه است که می توان مقبولیت را مرجحّی برای انتخاب دانست و لا غیر! اصل سوم؛ “راه انتخاب اصلح” اصول اول و دوم ذکر شده به مثابه مقدمه ای برای گام سوم می باشد. چرا که بعد از آنکه تکلیف الهی بودن انتخاب اصلح روشن، و شاخصه های آن تبیین گشت، بر مکلف است که با جدیت و دقت، با طیِّ طریق از راههای تعیین شده توسط عقل و شرع، به تشخیص فرد اصلح برسد و در این مسیر هیچگونه مسامحه و مماشاتی نكند. چرا که اگر در این راه سهل انگاری نمود و منتخبین، در امانت مسئولیت خیانت کردند غیر از خود هیچ کس را نباید ملامت نمایند. در روایتی از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است که به ایشان گفتند: امین به ما خیانت کرد. فرمودند: نه، خائن را برگزیدید. لذا امر خطیر انتخاب، نیاز به حجت شرعی داشته و می بایست به گونه ای عمل نمود که بتوانیم در مقابل خدای متعال پاسخی درخور فراهم کنیم و به این توصیه رهبری در همین رابطه توجه نمائیم که می فرمایند: «باید بگردید بین خودتان و خدا حجت پیدا کنید، یعنی بتوانید از راهی بروید که اگر خدای متعال پرسید شما به چه دلیل به این فرد رأی دادید بتوانید بگویید به این دلیل. بین خودتان و خدا حجتی فراهم کنید و بعد با خیال راحت بروید رأی بدهید» 76/2/26

و حصول این حجت شرعی نیز تنها از یک راه میسر است و آن هم اینکه، برای رأی دهنده اطمینان حاصل شود؛ که این فرد یا افراد، أصلح هستند و این تشخیص و اطمینان تنها به عهده ی مکلف است و هیچ کس نمی تواند در رابطه با آن امر و نهی نماید. چرا که تشخیص موضوع به عهده ی مکلف است و ایشان نیز بدون حصول اطمینان هیچ حجت شرعی دیگری نخواهد داشت و نمی تواند بدون اطمینان قلبی و از روی بی موالاتی یا اجبار یا تعصب گروهی و قبیله ای و یا تبعیت کورکورانه از لیستها رأی دهد. در همین زمینه امام راحل می فرمایند: «احدی شرعاً نمی تواند به کسی کورکورانه و بدون تحقیق رأی بدهد و اگر در صلاحیت شخص و یا اشخـاص، تمام افراد و گروهها نظر موافق داشتند، ولی رأی دهنده تشخیص اش بر خلاف همه ی آنها بود، تبعیت از آنها صحیح نیست و نزد خداوند مسئولیت دارد و اگر گروه یا شخص، صلاحیت فرد یا افرادی را تشخیص دادند و از این تایید برای رأی دهنده اطمینان حاصل شد، می تواند به آنها رأی دهد» صحیفه امام خمینی ج18/ ص232

همانگونـه که مطالعـه فرمودیـد، ملاک حجت شرعی در بیانات حضرت امام ره، حصول اطمینان برای مکلف است چرا که او در انتخاب آزاد است و تشخیص موضوع بر عهده ی ایشان می باشد و شرعاً جایز نيست، برخلاف نظر خود عمل نماید و بدون اطمینان و صرفاً بدلیل تبعیت از لیست و یا افراد برجسته علمی و اجرایی عمل نماید. «مردم مختارند؛ فرض بکنید که اگر همه کسانی که در رأس |هستند| بروند پیشنهاد کنند که فلان آدم را شما وکیل کنید، لکن شما به نظرتان درست نباشد، جایز نیست بر شما تبعیت کنید؛ باید خودتان تشخیص بدهید که آدم صحیحی است تا اینکه بتوانید رأی بدهید.» صحیفه امام خمینی ج 18/ ص 284

و باید توجه داشت یکی از مسائلی که می تواند موجب عدم اطمینان قلبی شود، احتمال انحراف در حوزه اعتقادات، خلقیات و رفتار فرد است و اگر نسبت به شخص چنین احتمال قابل توجهی بـرود، نمی توان به آن بی توجهی کرد و خود را به اطمینان زد! و چنین رأیی بنا به فرموده امام راحل موجب مسئولیت و ضمان خواهد شد. «باید به اشخاصی که احتمال انحراف در آنهـا مـی رود، رأی ندهیـد، چه احتمـال انحراف عقیدتی، اعمالی یا اخلاقی. باعث می شود که به چنین اشخاصی اعتماد نمی شود کرد و رأی به آنان موجب مسئولیت خواهد بود» صحیفه امام خمینی ج 12/ ص75

البته باید توجه داشت که منظور از این احتمال، احتمال عقلانی و قابل توجه است و نمی توان بدون اینکه هیچ‌گونه اطلاع و خبر مستند و یا تحلیل دقیقی، مبنی بر انحراف شخص یا گروهی داشته باشیم به آن توجه كرده و صرفاً بگوییم شاید در آینده منحرف شود و یا شاید انحراف داشته باشد. حال که این مسئله روشن شد، که تنها حجت شرعی در انتخاب اصلح، حصول اطمینان برای مکلف است، نوبت به این بحث می رسد، که این اطمینان را از چه راهی می توان حاصل نمود و مکلف چه مسیری را برای حصول اطمینان بايد طی کند. چرا که این مسئله اگر قاعده مند نباشد باعث می شود مکلف دچار حیرت، وسواس و یا حتی بی موالاتی و سهل انگاری شود و مکلف نمی تواند به سادگی بگوید من اطمینان پیدا کردم یا نکردم. در این مسیر نیز دو راه عمده و مورد تأئید عقل و شرع وجود دارد و از هر راهی که برای مکلف، اطمینان حاصل شود، برای او حجت است. راه اول اینکه، خود شخص تحقیق نماید و در راه شناخت نامزد اصلح تلاش کند و به جای توجه به شایعات و اخبار غیرقابل اعتماد به تحلیل گفتار، رفتار فردی و منش سیاسی اجتماعی وی پرداخته و همچنین به طرفداران و همراهان کاندیداها و نوع تبلیغاتشان که معرف خوبی برای شناخت شخصیت افراد می باشد، توجه نماید و در این بین از مشورت مطلعین هم بهره برده و سپس نتیجه گیری نماید و به تشخیص اش عمل نماید. ولکن اگر شخص نتواند این مسیر پرمشقت و بعضاً طولانی را طی نماید می بایست در صورتی که فرد یا گروه، مطمئن و قابل اعتمادی را می شناسد، می تواند به راه دوم برای حصول اطمینان اکتفا نموده و از اعتماد به معتمدین و اطمینان به اطمینان آنها در رسیدن به حجت بهره ببرد.

در تایید این راه حضرت امام می فرمایند: «چنانچه اشخاص مطمئنی باشند که آنها تشخیص بدهند، شهادت می دهند که فلان آدم جهات مختلفش همه خوب است، منعی ندارد که کسی به واسطه تشخیص آنها و اطمینان به اینکه این صحیح است، رأی هم به آن بدهد» صحیفه امام خمینی ج 17 /ص232

پس توجه فرمودید که در این راه نیز اطمینانی که برای مکلف حاصل می شود حجت است ولی این بار از طریق اطمینان به شناخت دیگری، اما در همین مسئله نیز نباید از روی بی موالاتی یا تعصب و یا حب و بغض‌های شخصی و گروهی و بدون حجت شرعی به شخص و گروهی اعتماد کرد بلکه بايد براساس اصول اسلامی و انقلابی دو شرط تدین و بصیرت را احراز نموده و سپس به آن فرد یا گروه اعتماد کنیم و بر طبق اطمینانشان، اطمینان کنیم. در همین راستا مقام معظم رهبری در خطبه های اخیرشان در نماز جمعه فرمودند : «مردم اگر نامزدهایشان را نمی شناسند، از افراد بصیر و متدین در گزینش های انتخاباتی استفاده کنند.» پس مومنین بايد در این مسئله نیز حساسیت به خرج دهند، چرا که به تدین و تقوای هر شخص و گروهی و دور بودن نظر آنها از هوی و حب و بغض شخصی، به سادگـی نمی توان اعتماد نمـود و به طریق اولی احراز بصیرت مشکل‌تر است و نیاز به قبولی در امتحانات در مقاطع مختلف انقلاب پرفراز و نشیب‌مان دارد.

در آخر این بخش نیز این نکته را متذکر شوم؛ که مفهوم اصلح یک مفهوم نسبی می باشد نه مطلق، و بايد در تشخیص آن همان گونه که نباید سهل انگاری کنیم، به همان میزان نیز نباید دچار وسواس افراطی و خارج از ضوابط شد. به گونه ای که بگوییم از میان خیل عظیمی که در هر حوزه انتخابیه از فیلترهای قانونی عبور می کنند و تائید صلاحیت می شوند، نتوانستیم حتی یک اصلح بیابیم و تصمیم به رای سفید بگیریم! و شما را به این کلام رهبری متذکر می شوم که می فرمایند: «البته هر کس صلاحیتش در مراکز قانونی تایید شود صالح است، اما باید در بین صالح ها گشت و صالح تر را پیدا و او را انتخاب کرد، این هنر شما مردم است.»

پس بیاییم همچون رهبر معظم انقلاب برای توفیق انجام تکلیف شناخت و انتخاب اصلح، علاوه بر تلاش ظاهری دست به دعا برداشته و از خدای متعال بصیرت در تشخیص و پایداری بر آن بخواهیم. « دعا و آرزو می کنم که خدای متعال دلهای مردم را به سمت نامزد اصلح – آنکه واقعا صلاحیتش بیشتر است - هدایت کند» 76/2/31

خاتمـه در اختتام این یادداشت ضمن عذرخواهی از همه خوانندگان عزیز و جویندگان حقیقت، دو نکته را به عنوان مکمل بحث و نیاز روز مومنین به عرض می رسانیم.

مطلب اول، خطاب به طرفداردان نامزدها؛ به رای و نظر مخالف خود احترام بگذاریم و کسی را به دلیل تشخیص اش (ولو از نظر شما غلط باشد) تخطئه و مورد هجمه قرار ندهیم. البته اگر قصد خیر داشته به بحث و گفتگوی محترمانه وهمراه با صمیمت بپردازیم. اما بارها تجربه کرده ایم که چند صباح انتخابات، ارزش آن را ندارد که وحدت کلمه و رفاقت هایمان را به هم بریزیم و عامل کدورت، بد اخلاقی ها و افشا گری های شخصی شویم. در همین رابطه پیر و مرادمان می فرمایند: “هیچ مقامی و حزبی و گروهی و شخصی حق ندارد به دیگران که مخالف نظرشان هستند ، توهین کنند یا خدای نخواسته افشا گری نمایند.” صحیفه امام خمینی ج 18 ص232

مطلب دوم، خطاب به کاندیداهای محترم؛ تنها توجه شما را به همین روایت جلب می کنم رسول اکرم صلی الله علیه و اله می فرمایند:” هر کس خود را بر قومی مقدم بدارد، در حالی که بداند، در بین آن ملت فاضل‌تر از او وجود دارد، آن شخص به خدا و رسول و جمیع مسلمانان خیانت کرده است. ” الغدیر ج 8 ص 291

و العاقبة للمتقین

 

 

معرفی کتاب به مناسبت روز شورا

 

عنوان: جايگاه شورا در معارف اسلامي 

تأليف: حجت­الاسلام والمسلمين محمدصادق غلام جمشيدي

به سفارش معاونت پژوهشي و آموزشي سازمان تبليغات اسلامي

ناشر: شركت چاپ و نشر بين­الملل

نوبت و سال چاپ: اول / 1388ش

شمارگان: 2000نسخه

تعداد صفحات: 359ص

قيمت:55000ريال

 

از آنجايي كه انسان موجودي است اجتماعي و سعادت اخروي و دنيوي خود را در رهگذر زندگي اجتماعي جست­وجو مي­كند، براي رفع مشكلات، نيازها، اهداف و آرمان­هاي مشترك و بسياري ديگر از اشتراكات، ناچار است به تبادل آرا و تضارب افكار روي آورد. در همين راستا دين اسلام به عنوان آييني كه به سرنوشت فردي و اجتماعي و حيات دنيوي و اخروي بشر توجه كرده، براي امر شورا ارزش ويژه­اي قائل است.

كتاب جايگاه شورا در معارف اسلامي تأليف محمدصادق غلام جمشيدي بر آن است تا اهميت و ارزش شورا را در دين مبين اسلام به خواننده گوشزد كند.

نويسنده در سه بخش مهم كوشيده است كه دلايل، لزوم و اهميت شورا را در اسلام تبيين كند. در بخش اول، مفهوم مشاوره در لغت آورده شده، و بيان گشته كه مشاوره از ريشة شوراست و شور به معناي استخراج، به دست آوردن و كشف كردن است. در اين بخش مطالبي از قبيل واژه­شناسي، صفات و ويژگي­هاي مشاور، وظايف مراجعه­كنندگان، اصول مشاوره، تعاون و همكاري مشاور و مراجعه­كننده و استنباط روش­هاي مشاوره از متون اسلامي مورد بررسي قرار گرفته است.

ايشان بخش دوم كتاب را به ضرورت، حجيت و محدوديت شورا اختصاص داده و در اين بخش كوشيده تا ضرورت مشورت و اهميت آن، حجيت قول مشاورين و ملاك و معيار آن در حجيت و محدودة شورا و كاربرد آن را مورد كنكاش قرار دهد.

 در پايان اين بخش نتيجه مي­گيرد كه اولاً شورا در اسلام به عنوان جزءلاينفك حقوقي جامعه قرار داده شده است، ثانياً فطري بودن قوانين اسلام نيز خود ضرورت و اهميت آن را روشن­تر مي­كند چون شورا به شكل اسلامي آن، امري فطري و منطبق با فطرت و سرشت بشريت است و به همين دليل بهره­گيري از استعدادها و اندوخته­هاي فكري ديگران با زندگي فردي انسان گره خورده و با روح او عجين گشته است.

بخش سوم كتاب، نقش شورا در تعيين ولي امر مسلمين نام­گذاري شده است و در آن فصولي مانند دلايل مشروعيت امامت و رهبري به وسيلة شورا، دليل­هاي مشروعيت الهي ولايت پيامبر و امامان، منشأ حكومت و مبدأ مشروعيت، آيا رأي شورا براي حاكم اسلامي الزام­آور است و اعتبار رأي اكثريت در مكانيسم، مورد واكاوي و بررسي قرار گرفته است.

 

 

عید مبعث مبارک

شب مبعث از شبهای متبرکه است و برای آن اعمالی ذکر شده:

 

* در مصباح از حضرت ابوجعفر امام جواد (ع) روایت شده که فرمود در رجب شبى است که از آنچه که بر آن آفتاب می تابد بهتر است و آن شب بیست و هفتم رجب است که در صبح آن پیغمبر خدا (ص) به رسالت مبعوث شد و براى آن شب اعمالی است که اگر شیعه ای از ما آن اعمال را در آن شب انجام دهد اجر عمل شصت سال می برد.

 

در مورد این عمل آمده: پس از نماز عشاء هر ساعتى از شب را تا پیش از نیمه آن بیدار شو و دوازده رکعت نماز اقامه کن و در هر رکعت حمد و سوره اى از سوره هاى کوچک مفصل ( مفصل ازسوره محمد است تا آخر قرآن) بخوان.

 

مای پیکس لاو :نمازها دو رکعتی هستند. پس از هر دو رکعت بعد از سلام؛ هفت مرتبه سوره حمد، هفت مرتبه مُعَوَّذَتَیْن، و سوره های توحید و قُلْ یا اَیُّها الْکافِرُونَ هر کدام هفت مرتبه، و سوره قدر و آیة الکرسى هر کدام را هفت مرتبه بخوان.

 

بعد از اتمام نماز این دعا خوانده شود:

 

اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى الْمُلْکِ وَ لَمْیَکُنْ لَهُ وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً اَللّهُمَّ اِنّى اَسئَلُکَ بِمَعاقِدِ عِزِّکَ عَلَى اَرْکانِ عَرْشِکَ و َمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ وَ بِاسْمِکَ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ وَ ذِکْرِکَ الاْعْلىَ الاْعْلىَ الاْعْلى وَ بِکَلِماتِکَ التّامّاتِ اَن  تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اَنْ تَفْعَلَ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ…

 

ستایش خاص خدایى است که نگیرد فرزندى و نیست براى او در فرمانروایى شریکى و نیست برایش یاورى از خوارى و به بزرگى کامل بزرگش شمار، خدایا از تو خواهم به حق چیزهایى که موجبات عزتت بر پایه هاى عرشت مى باشد و به حق سرحد نهایى رحمتت از کتابت و به نام بزرگتر بزرگتر بزرگترت و به حق ذکرت که والاتر و برتر و اعلى است و به کلمات تام و تمامت….

 

پس بخوان هر دعایى و حاجتی که داری و درود فرست بر محمد و آلش .

 

* انجام غسل در این شب مستحب است.

 

* زیارت حضرت امیرالمؤمنین (ع) که افضل اعمال  شب عید مبعث است.

 

 

 

حدیث از امام موسی کاظم علیه السلام

شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام بر رهروان راستینش تسلیت باد.

 

1.مَن لَم یجِد لِلاساءَةِ مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ
کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده ، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.

بحارالانوار، جلد 78، ص333

2. مَن دَعا قَبلَ الثَّناءِ عَلَی الله و الصَّلاهِ عَلَی النَّبِی (صلی الله علیه وآله) كَانَ كَمَن رَمی بِسَهمٍ بِلا وَتر
هر كه پیش از ستایش بر خدا و صلوات بر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) دعا كند چون كسی است كه بی زه كمان كشد.

تحف‌العقول ، ص‌ 425

3. أوشَک دَعوَةً‌ وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ المَرءِ لاِخیهِ‌ بِظَهرِ الغَیبِ
دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد،‌ دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.

اصول کافی،ج1 ،ص52

4. مَن أرادَ أن یکنَ‌ أقوَی النّاسِ‌ فَلیتَوکل عَلی الله
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.

بحار الانوار، ج7 ، ص 143

 

شرایط ثبت نام جشنواره ششم رشد 1396

 

 

 

               دستور العمل ثبت نام در جشنواره ششم رشد

 

معاونت پژوهش مرکز، این فراخوان را به منظور ترويج و تثبيت فرهنگ پژوهش گروهی و تقدير از پژوهشگران حوزه­هاي علميه خواهران در سطح استانی و کشوری برگزار مي­نماید.

اساتيد، كادر، طلاب و دانش آموختگان حوزه­هاي علميه خواهران مي­توانند با تشکیل گروه­های پژوهشی، نسبت به انجام تحقیق اقدام و  آثار خود را از طريق «سامانه فراخوان­هاي پژوهشي» در جشنواره شركت دهند.

 

تشکیل گروه پژوهشی

اعضای گروه

1.      3 تا 5 نفراز طلاب شاغل به تحصیل سطح 2 یا سطح 3 و یا دانش آموختگان حوزه ها می توانند یک گروه پژوهشی تشکیل دهند و یک نفر را به عنوان دبیر مشخص نمایند.

2.      یک نفر از اساتید یا کارگزاران مدرسه (معاونین مدرسه­ای یا استانی) و یا دانش آموختگان سطح 3 به عنوان استاد راهنما به معاون پژوهش مدرسه پیشنهاد می شود؛

 *  اساتید و کارگزاران نیز می­توانند (بدون حضور طلاب) اقدام به تشکیل گروه نمایند.

* برای شرکت در فراخوان، تشکیل گروه پژوهشی الزامی است و پژوهش­های فردی امکان حضور در جشنواره رشد را ندارند.

نکات و شرایط

·        تحقیقات رشد با دو شیوه­ی «کتابخانه­ای» و « پیمایشی» قابل انجام است.

·        ارائه آثار با موضوعات بخش ویژه(ضمیمه 9) و بخش جنبی(ضمیمه 5) جشنواره دارای امتیاز  خاص هستند.

·        تمامی ضمایم( 1 تا 9 ) در اختیار گروه ها قرار گیرد.

·        پژوهش­های میدانی در اولویت و دارای امتیازات ویژه تشویقی هستند.

·        آثار ارسالی نباید به جشنواره های ادوار گذشته رشد ارائه شده باشد.

·        نتایج تحقیق می­بایست با توجه به شیوه نامه­ی نگارش (ضمایم 6 و 7 ) در قالب فایل pdf وword با حداقل 40 و حداکثر 200 صفحه و از طریق سامانه فراخوان­های پژوهشی بارگزاری گردد. مقتضی است از پرداختن به مباحث نظری غیر ضروری که کاربردهای ناچیزی دارند پرهیز شود.

·        موضوعات آزاد یا مرتبط با آداب و سنن اسلامی، علوم اسلامی و انسانی نیز قابل پذیرش است.

·        مراکز استانی می توانند در تعامل با مراکزی همچون صدا وسیما، استانداری، اوقاف و امور خیریه، سازمان تبلیغات، بنیاد حفظ و ترویج آثار دفاع مقدس و … موضوعات پیشنهادی را در دستور کار قراردهند. با این سیاست­گذاری و اجرای موفق آن، افزون بر پاسخگویی به نیازها، زمینه­ای برای معرفی و مقبولیت بیش از پیش پژوهشگران خواهر در عرصه پژوهش های پیمایشی فراهم خواهد شد.

.

 

نحوه ثبت نام و ارسال آثار

ثبت نام و ارسال آثار در دو مرحله انجام می­شود:

یک. ثبت نام گروه بر اساس کاربرگ ها (ضمیمه 8)

در این مرحله ابتدا دبیر گروه،اعضا و استاد راهنمای گروه و سه موضوع را جهت تایید به شورای پژوهش مدرسه پیشنهاد می نماید.در صورت تایید شورای پژوهش مدرسه،طرح نامه (ضمایم 1 و 2) موضوع مصوب تهیه و به شورای علمی پژوهشی استان ارسال می گردد.پس از تصویب موضوع و اعلام آن، دبیر گروه می بایست در سامانه فراخوان­ها به نشانی: www.kowsarnet.whc.ir بخش سامانه فراخوان هی پژوهشی  مراجعه و اقدام به ثبت نام اولیه نماید.مشخصات گروه و عنوان تحقیق در این مرحله ثبت می گردد.(ضمیمه 3)

طلاب نظام قدیم، آزاد، جامعه الزهرا (سلام الله علیها)، جامعه المصطفی  (صلی الله علیه وآله) و خراسان جهت ثبت­نام گروه­های رشد می بایست به نشانی www.research.whc.ir مراجعه نمایند.

مهلت ثبت نام اولیه به وسیله­­ی دبیر گروه تا تاریخ 31/1/96 است.

دو. بارگذاری اثر                                                                                                           

بعد از تصویب طرح نامه و عنوان تحقیق، جدول زمان بندی تحقیق(ضمیمه 4) تکمیل شده و  کار پژوهش بر این اساس آغاز می -گردد. پس از اتمام مراحل پژوهش در صورت تایید توسط معاون پژوهش مدرسه، دبیر گروه حداکثر تا تاریخ 30/7/96 با مراجعه به سامانه ی فوق می تواند  اقدام به بارگزاری اثر ­نماید.

 

امتیازات

-        تقدیر و اهدای جوایز ارزنده به اساتید راهنما و گروه­های منتخب

-        حمایت از چاپ و نشر آثار منتخب

-        بهره­مندی از تسهیلات حوزه از جمله اعطای امتياز براي ورود به سطوح بالاتر و استفاده از تسهيلات پژوهشگري

 

دبیرخانه جشنواره

 

نشانی: قم، بلوار امین، نبش کوچه 51، مرکز مدیریت حوزه­های علمیه خواهران، معاونت پژوهش، اداره مجامع و همایش­های پژوهشی. کدپستی: 3713954736

 

 

 

 

 


 

کرسی آزاد اندیشی: تاثیر خانواده و اجتماع در تربیت نسل مهدوی

روز دوشنبه گذشته کرسی آزاد اندیشی با عنوان تاثیر خانواده و اجتماع در تربیت نسل مهدوی با حضور استاد محمد حسن زاهدی کارشناسی ارشد رشته معارف اسلامی و تبلیغ و عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان و جمعی از طلاب و اساتید و کادر مدرسه علمیه فاطمیه بند رانزلی و تعدادی از طلاب و معاونت پژوهش مدرسه علمیه تالش در سالن اجتماعات مدرسه برگزار گردید

 نظریه طلابی که ارائه کننده مباحث بودند بطور کلی به شرح ذیل می باشد

نقش مادر در تربیت فرزند بی واسطه ترین نقش است و برای این امر عواملی لازم هست مادر باید به اهمیت نقش خود پی ببرد به این باور که در تربیت نسل مهدوی چه میزان تاثیر گذار است.یعنی باید محبوب ترین فرد نزد فرزند باشد تا فرزند از وی الگو بگیرد . طبق فرمایش خدا در آیه فبما رحمه من الله لنت لهم و.. خدا بواسطه رحمتی که در وجود شما قرار داده مردم حول شما جمع می شوند و روایات در این باره بسیار هست.

مادر باید مهدی شناس باشد تا مهدی باور و مهدی یاور تربیت کند. و از جمله عامل دیگر در تربیت دعا و توسل می باشند و آموزه های بسیاری را داریم از جمله فرمایش پیامبر اکرم (ص) که فرزند در هفت سال اول امیر و سرور است و در هفت سال دوم عبد و بنده برای تربیت و طاعت و در هفت سال سوم ملازم و و زیر و مشاور.

جامعه ، رسانه خصوصا( تلویزیون، اینترنت، موبایل)، مدارس، دانشگاهها، مساجد، کانون های پرورش فکری ، کانونهای فرهنگی و تربیتی، محتویات کتب درسی، در تربیت نسل موثرند.

موارد ذکر شده نوسط استاد در تربیت نسل مهدوینیز از قرار ذیل می باشد:

از اراده به عنوان عامل اصلی در تربیت و تکامل شخصیت افراد نام بردند.

برای تربیت و تبلیغ دین باید از هر فرصتی هر چند اندک اما مغتنم استفاده کرد

برای تبلیغ دین دنبال دعوت از نهاد یا موسسه یا شخص خاصی نباشیم بلکه خود را موظف در قبال دین در هر جایی احساس کنیم

تربیت را به دو دوره قبل و بعد از تولد میتوان تقسیم کرد که برای هر کدام آداب خاصی در دین اسلام بیان شده است

تبلیغ دین و تربیت را از سنین کودکی حتی در جمع کودکان خود یا خانواده و اطرافیان  همیشه انجام دهیم

هماهنگی بین قول و فعل در عالمان دینی ، مبلغان ، پدر و مادر و ..

آثار عجیب دعا و توسل در تربیت، ایشان فرمودند که نمازی در ظهر عاشورا خوانده می شود که از جمله فایده ان محفوظ ماندن چند نسل از انسان در مامن دین می باشد

نقش مهم خانواده در تربیت اما در مقاطع مختلف سنی و شرایط و زمان ها و مکان های مختلف تاثیر پذیری انسان ممکن هست از افراد مختلفی باشد مثلا ممکن است کسی نه از مادر بلکه از معلم بیشترین تاثیر را بگیرد.

رعایت تعادل در انجام امور دینی و عبادی مثل نماز و …و افراط و تفریط را از عوامل دوری افراد از انجام اعمال عبادی بر شمردند.

نهایتا عوامل زیادی از جمله خانواده و مدرسه دانشگاه و مراکز تربیتی و فرهنگی و نهادها ی تبلیغی و رسانه و مطبوعات و… را در تربیت نسل  و شکل دهی شخصیتی مهم بر شمردند.

 

 

 

کرسی تاثیر جامعه و خانواده در تربیت نسل مهدوی

با سلام کرسی آزاد اندیشی با عنوان فوق الذکر در تاریخ 9/12/95 ساعت 10 -11:30 دقیقه صبح در مدرسه فاطمیه س بندر انزلی با حضور استاد گرانقدر جناب دکتر زاهدی و طلاب و اساتید محترم برگزار خواهد شد.

چکیده مطالب در سیر مطالعاتی روز 2/12/95 در مدرسه فاطمیه س بندر انزلی از صفحات 53-72جلد 1 کتاب مکیال المکارم

                         حقوق امام عصر ع در برابر نعمتهایی که بر بندگان داده می شوداز جمله نعمت :1- حق وجود و هستی و بربندگان2- حق بقا در دنیا 3- حق قرابت و خویشاوندی در دنیا4- حق منعم بر متنعم و حق واسطه نعمت 5- حق پدر بر فرزند6- حق آقا و ارباب بر بنده7- حق عالم بر متعلم 8- حق امام بر رعیت پس شایسته است حداقل د ر ازای اینهمه لطف در حق امام عصر عج دعا کنیم تا ذره ا ی از حقش را ادا کرده باشیم ان شا الله تعالی

شهادت سه ساله کربلا حضرت رقیه سلام الله علیه تسلیت باد. فدای دستان کوچکتان خانم که گره های بزرگی را باز میکنند

210 سند درباره حضرت رقیه
کتاب «ریحانه کربلا» با ذکر 210 سند درباره زندگانی و بارگاه حضرت رقیه(س) در بیست و ششمین نمایشگاه بین‌المللی تهران به دفاع از کوچکترین دختر امام حسین(ع) پرداخت.
انتشارات «طوبای محبت» کتاب «ریحانه کربلا» نوشته «عبدالحسین نیشابوری» را با موضوع تحقیق در زندگانی و بارگاه حضرت رقیه (س) منتشر و در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران روانه بازار نشر کرده است.
این کتاب دربردارنده 210 سند از کتاب‌های قدیمی و مقاتل شیعه است که به انگیزه دفاع از کوچکترین دختر امام حسین (ع) یعنی حضرت رقیه (س) تألیف شده است.
در پی شبهه افکنی برخی مغرضان درباره بارگاهی که در قلب دمشق میلیون‌ها دل سوخته در غمش را به سوی خود می‌کشاند، و با دستان کوچکش حاجت‌های بزرگ را وا می‌کند، کتاب «ریحانه کربلا» توانسته مدارک مفصلی در تاریخچه آن حضرت و حضور او در مصائب کربلا و کرامات بارگاه او و کتاب‌هایی که درباره‌اش نوشته شده، ارائه دهد.
کتاب «ریحانه کربلا» در 6 بخش به نگارش در آمده است که بخش نخست آن به جستجوی نام رقیه و شواهد اثبات چنین فرزندی برای امام حسین (ع) می‌پردازد، بخش دوم نیز با آوردن تفاصیل ماجرای شهادت آن حضرت توانسته وجود و قبر مبارک و مطهرش را به اثبات برساند.
بخش سوم کتاب «ریحانه کربلا» به استدلال به شهرت قبر و آوردن شواهدی برای اثبات وجود قبر آن حضرت در همین مکان فعلی پرداخته است و چهارمین بخش نیز به تاریخچه و سابقه آن حرم مقدس پرداخته و استمرار زیارت آن بقعه پاک را در 14 قرن اثبات کرده است.
بخش پنجم با ذکر کرامات حضرت عملاً نشان داده که اعتقاد مردم به قبر سه‌ساله بی‌اساس نیست و این بنیان، بیهوده پا بر جا نمانده است، همچنین ششمین بخش کتاب با معرفی مؤلفینی که درباره آن نازدانه حسین (ع) قلم زده و منابعی که میراث علمی مربوط به آن حضرت را حفظ کرده‌اند، از نگاه دیگری وجود آن حضرت و اصالت آن قبه آسمانی را به اثبات رسانده است.
انتشارات «طوبای محبت» کتاب «ریحانه کربلا» را در 184 صفحه و با قیمت 3400 تومان منتشر و در بیست و ششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران روانه بازار نشر کرده است که به گفته مسئول انتشارات این کتاب یکی از پرمخاطب‌ترین اثر این نشر طوبای محبت به شمار می‌رود

شهادت آيت ‏اللَّه "سيدمحمدعلي قاضي طباطبايي" اولين شهيد محراب توسط گروه فرقان (1358ش ق)


آيت‏ اللَّه سيدمحمدعلي قاضي طباطبايي در سال 1292ش در تبریز دیده به جهان گشود.تحصيلات مقدماتي علوم ديني را در زادگاهش فراگرفت و در 25سالگي راهي حوزه علميه قم شد. آيت‏اللَّه‏ قاضي در قم از محضر حضرات آيات عظام سيد محمدرضا موسوي گلپايگاني، سيدمحمد حجت كوه كمره‏اي، سيد صدر الدين صدر، سيد حسين بروجردي و حضرت امام خميني(ره) كسب فيض كرد و به مدارج والايي در علم رسيد. وي همچنين پس از مدتي راهي نجف اشرف گرديد و از درس آيات عظام سيد محسن حكيم، عبدالحسين رشتي و علامه محمدحسن كاشف الغطاء استفاده‏هاي شاياني برد. آيت‏اللَّه قاضي در سال 1331 ش به تبريز رفت و نمايندگي حضرت امام را عهده دار گرديد. با شروع نهضت اسلامي در سال 1341 ش، مبارزات ايشان عليه رژيم پهلوي اوج گرفت و در اين راه سختي‏هاي زندان، شكنجه و تبعيد را به جان خريد. به ابتكار اين مجاهد نستوه و ديگر ياران انقلاب بود كه مراسم چهلم شهداي قيام 19 دي 1356 قم، در 29 بهمن آن سال در تبريز برگزار شد كه در آن حماسه‏اي جاودان در تاريخ انقلاب اسلامي به ثبت رسيد. آيت‏اللَّه قاضي طباطبايي پس از پيروزي انقلاب اسلامي از سوي امام خميني(ره) به عنوان نماينده تمام الاختيار و امام جمعه تبريز منصوب و در آن خطّه مشغول به خدمت شد. اين مجاهد سترگ علاوه بر فعاليت‏هاي سياسي و اجتماعي به امور علمي نيز اهتمام ويژه‏اي داشت و در طول ساليان عمر پر بركت خويش بيش از چهل اثر ارزنده از خود به يادگار گذاشت كه الاجتهاد و التقليد، تاريخ قضا در اسلام، حديقةُالصّالحين، علم امام، رساله در نماز جمعه و الفوائد از آن جمله‏اند. آيت‏اللَّه سيد محمدعلي قاضي طباطبايي در دهم آبان 1358، مصادف با عيد سعيد قربان، نماز عيد را اقامه كرده و در خطبه نماز گفت: “مرا تهديد به قتل مي‏كنند. من از شهادت نمي‏ترسم و آماده‏ام و از خدا مي‏خواهم.” سرانجام در همان روز بعد از نماز مغرب و عشاء و در راه مراجعت به منزل، توسط منافقي از گروهك ضالّه فرقان به شهادت رسيد و در 65 سالگي به لقاي معبود شتافت.

سالروز شهادت محمد حسین فهمیده

شهید «محمد حسین فهمیده» به روایت خواهر

خواهر شهید«محمدحسین فهمیده» درباره شخصیت والای این شهید نوجوان، صحبت کرد.
به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، امروز 8 آبان سالروز شهادت نوجوان 13 ساله دفاع مقدس، «محمد حسین فهمیده» است؛ نوجوانی که در عین کوچکی سن، روح بلند و وسعت نظری به عظمت عالم داشت؛ او که ترجمان بی بدیلی از شجاعت، منظومه بی پایان رشادت و خورشید تابان مردانگی و مرّوت بود.
شهید فهمیده متولد اول اردیبهشت 1346 در شهر قم است؛ وی در سال 1359 پس از کسب اجازه از پدر و مادر به سوی جبهه‌های حق علیه باطل شتافت؛ هر چند که به خاطر سن کم، از حضورش در خط مقدم جلوگیری می‌شد.
وی برای جلوگیری از پیشروی دشمنان، در کوت شیخ نزدیک ایستگاه راه‌آهن خرمشهر با بستن نارنجک به کمر، خود را به زیر تانک دشمن انداخت و به شهادت رسید و در بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.
به این بهانه، با خواهر این شهید که خود از جامعه فرهنگیان کشور است، به گفت وگو نشستیم تا گوشه ای از ابعاد شخصیتی و منش معرفتی این شهید معظم را بازگو کرده و نوجوانان و جوانان این مرز و بوم با این بزرگمرد و اسطوره دفاع مقدس بیشتر آشنا شوند.
فرشته فهمیده، خواهر شهید «محمدحسین فهمیده»، با اشاره به شخصیت والای این شهید نوجوان، اظهار داشت: همه ما جمله ارزشمند رهبر معظم انقلاب را می‌دانیم که به سه مقوله «تحصیل»، «تهذیب» و «ورزش» تأکید کرده‌اند و می‌توانیم از این سه کلمه بسیار زیبا به خوبی استفاده کنیم.
وی افزود:‌ اگر نوجوانی بخواهد شهید فهمیده بوده و برای جامعه و جوانان کشور مدال آفرین و الگو باشد، باید به این سه شاخص توجه کند.
خواهر شهید فهمیده ادامه داد : بسیاری از افراد را داریم که از نظر تحصیلی نخبه بوده و برای کشور افتخارآفرین هستند و در المپیادهای مختلف ارزش و شأن نظام جمهوری اسلامی را بالا می‌برند.
فهمیده یادآور شد: در بحث شهادت نیز 36 هزار نوجوان شهید را داریم که امروز الگوی جوانان در کشور و حتی در سایر کشورهای جهان هستند.
وی با اشاره به الگوهای ورزشی موفق تصریح کرد: در این خصوص نوجوانی مانند «کیمیا علیزاده» را داریم که توانست برای کشورمان مدال به دست آورده و افتخارآفرین باشد.
خواهر شهید فهمیده عنوان کرد: در دنیا می‌توانیم ثابت کنیم که ایرانی هستیم و یک مسلمان ایرانی می‌تواند در همه دنیا پرچم ایران را به اهتزاز درآورد و این به ایمان و اعتقاد یک جوان و نوجوان بستگی دارد.
فهمیده با تأکید براینکه ذات فردی درونی خودمان، ایمان، عقیده و اعتقاد است، گفت:‌ در کنار این خصوصیات، یک جوان می‌تواند خیلی چیزهایی که «شهید فهمیده‌های» ما داشتند و توانستند پلاک ایثار و شهادت را از رهبرشان دریافت کنند، دارا باشد.
خواهر شهید فهمیده با بیان اینکه در کشور فهمیده‌های زیادی داریم که هنوز نتوانستند استعدادهای خود را شکوفا کرده و به کار گیرند، بر اهمیت نقش اعتقادات دینی در نوجوانان و جوانان تأکید کرد.
وی با اشاره به خاطره‌ای از شهید محمدحسین فهمیده، تصریح کرد: این شهید با توجه به سن کم، ابهت زیادی در بین اعضای خانواده داشت و ما همواره از او حساب می‌بردیم و سعی می‌کردیم همه کارها را با نظر او انجام دهیم.
وی متذکر شد:‌ برای نمونه، اگر قصد خوابیدن داشتیم، باید تقسیم کاری که محمد در منزل کرده بود تا پدر و مادر و به خصوص مادرمان در انجام کارهای خانه اذیت نشود، را انجام می‌دادیم.
خواهر شهید فهمیده افزود: اگر در‌س‌هایمان را نخوانده بودیم، شهید فهمیده ما را بیدار می‌کرد و می‌گفت «باید به درس‌های‌تان رسیدگی کنید» و همواره بر درس خواندن تأکید زیادی داشت.
فهمیده تأکید کرد: محمد حسین جسارت و شجاعت خاصی در کنار ایمان و اعتقاد داشت و این زبانزد همگان بود و این ویژگی او را در بین فرزندان‌ دیگر متمایز کرده بود.
فهیمده در پاسخ به این پرسش که در خصوص «حذف درس شهید فهمیده از کتب درسی چه نظری دارید؟»،تصریح کرد: به عنوان یک فرهنگی به این موضوع ورود پیدا نکرده ام؛ چرا که بعد از چاپ مطلب در کتب درسی دیگر نمی‌توان به آن ورود پیدا کرد و تغییری در آن ایجاد کرد.
وی اضافه کرد: شاید نگرانی و ناراحتی خیلی از افرادی که ما می‌گوییم به حواشی پرداخته‌اند، این بود که اصل مطلبی که در درس پانزدهم کتاب پایه ششم حذف شده بود، مربوط به بیان تاریخی امام خمینی (ره) در خصوص این شهید بود.
خواهر شهید فهمیده متذکر شد: بنده فکر می‌کنم اسم شهید فهمیده برای دیگران ملاک نبود؛ بلکه یک جمله تاریخی از امام خمینی (ره) بود و یا اینکه رهبر معظم انقلاب که در خصوص این شهید می‌فرمایند «شهید فهمیده حاصل تربیت صحیح اسلامی است».
فهمیده با تأکید بر اینکه این جملات تاریخی از ذهن‌ها پاک نمی‌شود، افزود: جمله‌ای که امام خمینی(ره) در وصف شهید فهمیده می‌گویند، نه تنها برای یک نوجوان 13 ساله مانند شهید فهمیده بود؛ بلکه این نوجوان 13 ساله‌ای بود که «رهبر او، او را رهبر خود نامید» و جمله تاریخی امام (ره) ملاک کسانی بود که دغدغه حذف این موضوع را داشتند.
وی تصریح کرد: بحث همه ما روی بیان تاریخی امام خمینی(ره) بود که قید کرده بودند و آن حذف شده است.
خواهر شهید فهمیده خاطر نشان کرد: با توجه به صحبت‌های مسئولان آموزش و پرورش، مقرر شد که سال آینده این درس مجدداً به کتاب‌ها بیاید.

پيشگيری اجتماعی پلیس از جرايم با تاکید بر نقش تعاملی پلیس زن

 برخي از اقدامات اجتماعي پليس در تحقق پيشگيري اجتماعي
از جرم به اين شرح است:
١- تعامل با مراکز دولتي با هدف شناسايي در برقراري ارتباط با آن مراکز و سازمان هاي
وابسته، و استفاده از توانمندي هاي بالقوه و بالفعل آنان در راستاي مأموريت هاي مشارکتي
ناجا، از طريق: الف) ساماندهي رابطين مراکز دولتي، ب) برگزاري همايش هاي تخصصي،
پ) برگزاري نمايشگاه هاي عمومي، ت) تنظيم تفاهم نامه هاي همکاري با سازماندهي
دولتي، ث) اجراي طرح هاي مشارکتي با همكاري سازمان ها و ج) طرح قدرداني از نخبگان
و افراد مؤثر در کنترل اجتماعي؛
٢- تعامل با تشکل هاي غيردولتي (هيئت هاي مذهبي، بسيج، مؤسسات خيريه و غيره)؛
٣- مشارکت با گروه هاي اجتماعي (معلمان، اصناف، دانش آموزان، دانشجويان و غيره)؛
٤- استقرار مراکز مشاوره و مددکاري و دادن مشاوره هاي روان شناختي و انتظامي؛
٥- فرهنگ سازي و دادن آموزش هاي همگاني و ساخت و توليد فيلم سينمايي، مستند و
انيميشن؛ آموزش همگانی در ناجا، عبارت است از مجموعه فعاليت هايی که به منظور
يادگيری برخی از فعاليت های مشخص (دانش انتظامی و اجتماعی) با هدايت کارکنان
معاونت اجتماعی ناجا، برای كلية افراد جامعه انجام مي گيرد. آموزش همگانی با ارتقاي
سطح دانش و آگاهی مهارت های فنی، موجب بروز رفتار مطلوب به منظور کاهش
فرصت های مجرمانه در شهروندان مي شود.
٦- اطلاع رساني دقيق و تاکتيکي از اقدامات پليس
در اين ميان با توجه به حوزة مأموريتی پليس زن و وظيفة حفظ امنيت زنان و كودكان،
استفاده از زنان پليس در قالب رابط و برقرارکنندة تعاملات و روابط اجتماعی با ساير سازمان ها،
فوايد زير را دربردارد:
بيشتر اعضاي تشکيل دهنده و مخاطبان سازمان های مورد بحث (خانواده، مدرسه و رسانه)
دختران و زنان هستند و زنان پليس به علت جنسيت مشترک با بزه كاران و بزه ديدگان، و
پيشگيری اجتماعی از جرايم زنان و دختران
درک بهتر مسائل زنان در زمينة برقراری ارتباط با اين طبقه مشکلات کمتری خواهند داشت،
ضمن اينکه زنان پليس علاوه بر استفاده از تجارب مفيد خود و ديگران و مطالعة علوم مرتبط
با مسائل زنان، حائز دانش انتظامی نيز هستند و با عواقب بسياری از رفتارهای نابهنجار و
جرايم ارتکابی دختران و زنان، آشنايی کامل دارند. بنابراين استفاده از پليس زن - که همزمان
در رشته های روان شناسی، جامعه شناسی و نيز علوم انتظامی تخصص دارند - در قياس با
مشاوران و افرادی که فقط بر علوم روان شناسی و جامعه شناسی تمرکز كرده اند، ارجحيت
خواهند داشت که البته نيروی انتظامی علاوه بر گنجاندن اين دروس در ميان دروس پليسی
اقدام به جذب دانش آموختگان زن در رشته های ذکر شده و دادن آموزش پليسی به آنان كرده
که کاري بسيار مفيد است.
پليس زن و پيشگيری از جرم از طريق تعامل با نهاد خانواده
توجه به خانواده در قالب رکن اساسی جامعه، از » : در اصل دهم قانون اساسی آمده است
اگر در جرايم «. جمله مهم ترين عوامل بازدارندة فرزندان از ارتکاب جرم به حساب مي آيد
ارتکابی دختران و زنان دقت کنيم، خواهيم ديد که ريشة بسياری از جرايم درون خانواده شکل
مي گيرد. در موارد بسيار، آموزش نديدن صحيح والدين، مسئله دار بودن خود والدين، محله ای
که خانواده برای زندگی انتخاب کرده است، معاشرت خانواده با افراد ناباب و مشکل دار، نظارت
کافی نداشتن والدين بر اعمال و رفتار فرزندان و امثال آن، به نابهنجاری و بزهکاری فرزندان
مي انجامد، به ويژه فرزندان دختر که به مراقبت های ويژه نياز دارند.
در خصوص مداخلة پليس زن در خانواده مي توان گفت که بخشی از زنان پليس در کلانتری ها
و مراکز مشاوره و مددکاری ناجا به شغل مشاور و مددکار مشغول فعاليت هستند. اين دسته از
نيروهای پليس پس از کسب تخصص در رشته های روان شناسی (در کلية گرايش ها)، مطالعات
خانواده، علوم تربيتی و جز آن، مهارت های انتظامی را نيز کسب کرده اند. بنابراين بهترين گزينه
برای برقراری تعامل و ارتباط با خانواده ها به حساب مي آيند و مي توانند حاميان شايسته اي
برای دختران و زنان هر جامعه باشند.
زنان پليس در برقراری ارتباط با خانواده ها به منظور پيشگيری از جرايم، بايد به موارد زير
توجه داشته باشند و آنها را به خانواده ها نيز آموزش دهند و گوشزد كنند:
گفته مي شود. اين عوامل به « عوامل حمايتی » سه دسته از عوامل مطرح است که به آنها
عوامل مربوط به کودک (مهارت های اجتماعی، تربيت صحيح، هوش متوسط يا بيشتر از
متوسط، دلبستگی به خانواده، توانايی های حل مسئله)، عوامل مربوط به والدين يا خانواده
(وجود والدين صالح، حامی و مراقب، تغذيه با شير مادر، برخورداری از روابط حمايتی ساير
بزرگسالان، تمسّك به اعتقادات اخلاقی يا مذهبی قوی در خانواده، کم جمعيت بودن خانواده
و امثال آن) و عوامل اجتماعی يا محيطی (همسالان، بزرگ ترها، معلمان، همسايه های صالح
(٥١٠-٥٠٩ : و مراقب) دسته بندی مي شوند.
نيروی انتظامی جمهوری اسلامی ايران در تحقق حمايت از حقوق شرعی، عرفی و قانونی
زنان و دختران جامعه، اقدام ديگری همچون تأسيس کلانتری ويژة بانوان در شهر مشهد
نموده است، که کلية کارکنان اين کلانتری، زنان پليس اند. البته در سال های اخير زمزمة
تأسيس چنين کلانتری در شهر تهران نيز به همت مسئولان ناجا به گوش مي رسد که همة
اين اقدامات گامی است در جهت حمايت از زنان و دختران (بزه ديده، بزهکار و حتی سالم و
بدون مشکل)
پليس زن و پيشگيری از جرم از طريق تعامل با نهاد مدرسه
برقراري ارتباط پليس با امور مدارس، پديده اي تازه نيست. از بيش از نيم قرن گذشته،
نيروهای پليس بسياری از کشورها، از راه هاي گوناگون و فراوان با مدارس ارتباط برقرار کرده اند.
الگويی هم از پليس مدرسه به دست داده شده است، که در آن پليس در قالب افسران کاردان
مدرسه (به صورت افسر انتظامی، مشاور و به عنوان معلم و مربی آموزشی) افسران رابط مدرسه،
مشارکت مدارس امن، مأموران مدرسه، مأموران مخفی پليس در مدارس، فعاليت کرده است.
با بهره گيری از اين الگو، زنان پليس با مشارکت بين پليس و مدرسه، شکلی از پليس
جامعه محور را ارائه مي دهند. آنان در قالب بخشی از کارکنان مدرسه نگريسته مي شوند و
تعاملي بسيار گسترده با کارکنان مدرسه دارند. آنان مي توانند ضمن حفظ امنيت دانش آموزان
در مدارس، در زمينة با مسائل روز جامعه، جرايم گوناگون، به ويژه جرايم خاص زنان، راه های
پرهيز از خطر و آشنايی با مواد قانونی به دختران دانش آموز، مشاوره دهند. همچنين مي توان
با انعقاد تفاهم نامه ای ميان ناجا و وزارت آموزش و پرورش، مراکز مشاوره ای در اطراف مدارس
يا ادارات آموزش و پرورش، به خصوص در مناطق و مدارس پرخطر تأسيس و از پليس زن
براي برقراری ارتباط با دانش آموزان بهره جست. اجراي اين طرح ها فوايد زير را در پي خواهد
داشت:
ايمن سازی محيط آموزشی به دست زنان پليس آموزش ديده و متخصص؛
دخيل نمودن ذهن دختران با مسائل خود و آشنايی با قانون و راه های گريز از خطر؛
استقرار جوّ اعتماد بين دختران و زنان جامعه با پليس زن؛
کاهش جرايم ارتکابی دختران و زنان.
پليس زن و پيشگيری از جرم، از طريق تعامل با رسانه های جمعی
از جمله اقدامات مهم پليس زن در پيشگيري از جرايم، اقدامات فرهنگی است.
 صدا و سيما در قالب مهم ترين رسانة « تبليغات » و « آموزش » در دو محور
کشور بيشترين مخاطب را دارد و به يقين مي تواند، مهم ترين نقش را در آموزش های همگانی

رسانه ها از ديد نيروی انتظامی جايگاهي ويژه دارند. پليس در عرصة اطلاع رسانی و هنر،
ساخت فيلم، ارتباط مستقيم با جامعه، اقسام روش ها و اهرم ها را به کار گرفته است. رسانه ها
گرچه پيام پليس را از تريبون رسمی به گوش مردم م يرسانند، اما بخش مهم تر آن، اينكه پيام
مردم را به گوش پليس مي رسانند. اين از مهم ترين بخش های تعامل پليس با رسانه هاست.
مأموران پليس معمولاً دربارة اينکه رسانه ها چگونه آنان را به مردم معرفی مي کنند، حساس اند
 بنابراين، اگر زنان پليس از سوی رسانه ها به درستی
معرفی شوند و قابليت ها و توانمندی های آنان به اطلاع مخاطبان رسانده شود، حتما در اعتماد
افراد جامعه به آنان بسيار مؤثر خواهد بود. پس، نخستين گام به عنوان نخستين همکاری رسانه
با پليس زن، معرفی صحيح و مقتدرانة او به جامعه است.
نمايش فيلم های مستند و نمايشی با موضوع معضلات و مشکلات زنان و دختران جامعه،
که زنان پليس در آن نقشي محوری دارند، چه بسا کانال ارتباطی مطلوب بين زنان پليس
و مخاطبان اين فيلم ها، يعنی زنان و دختران باشد، به اين ترتيب، هم نکات آموزنده ای در
خصوص مسائل روز زنان مطرح مي شود و هم حضور زنان پليس پررنگ تر جلوه مي نمايد، نيز
از مشارکت های مردمی در زمينة اقدامات پيشگيری از جرم استفاده خواهد شد.
جای زنان پليس در ميزگردها و سمينارهای مرتبط با زنان بزهکار و بزه ديده، که در تلويزيون
و راديو برگزار شده و به سمع و نظر بينندگان و شنوندگان رسيده و مي رسد، بسيار خالی است.
موارد بسياری از اين ميزگردها با حضور استادان گوناگون در رشته های متنوع برگزار مي شود،
ولی از حضور پليس زنی که هم در بعد علمی و نظری در دانشگاه های کشور تخصص کسب
کرده و هم با مسائل انتظامی موضوع آشناست، خبری نيست.
به طور کلی، پليس زن با همکاری و مساعدت رسانه چه بسا در زمينه های زير فعاليت كند:
افزايش آگاهی های عمومی و بالا بردن رشد فکری زنان و دختران؛
دادن آموزش های همگانی در سطح ملی؛
همکاری در برنامه های کنترل و مهار بزهکاران؛
ارتقاي احساس مسئوليت جامعه دربارة وقايعی که در همسايگی و کنار محل کار آنان
رخ مي دهد.
تعامل پليس زن باخانواده، مدرسه و رسانه در جهت تحقق پيشگيریا ز وقوع جرايم
به نظر مي رسد كه اگر كل فعاليت های پليسی در زمينة پيشگيری اجتماعی در مدارس
دخترانه متمرکز مي شود و مدرسة محل استقرار پليس زن، برای عرضة خدمات باشد، بسيار
سودمند خواهد بود، زيرا در مدرسه کلية مخاطبان ما همه دانش آموزند و اين بهترين سن برای
هر فرد برای راهنمايی آنان و جلوگيری از وقوع جرم است. همچنين مدرسه محيط امنی است
که اگر راه ارتباطی مطلوب و مؤثرا در پيش بگيريم، دانش آموزان هم به ما اعتماد مي کنند،
ضمن اينکه پليس زن در مدارس به مربيان و اولياي آموزشی و والدين دسترس دارد و کلية
نکات آموزشی تربيتی – پليسی را در خصوص خانواده، مدرسه و رسانه مي تواند در همان
محل مطرح كند؛ بنابراين با انتخاب مدرسه در قالب پايگاه و محل استقرار پليس، برنامه ها و
فعاليت های زير جهت برقراری ارتباط و همکاری و مشارکت همگانی بين پليس و نهادهای
مورد مطالعه به شرح زير تأمين مي شود:
۱. تعامل با والدين و برقراری ارتباط با آنان؛
در اين زمينه، پليس زن با والدين دانش آموزان، به ويژه مادران در کارگاه ها و انجمن های اوليا
و مربيان آشنا مي شود و آنان را در خصوص زمينه های خانوادگی بروز جرم آگاه مي كند. برای
اين کار پليس زن مي تواند بر پرونده های واقعی استدلال كند. در اين جلسات، پليس زن بايد
خواستار ارتباط دائم مادران با فرزندان خود و پليس مشاور باشد، و بر تربيت اسلامی فرزندان
به همت خانواده ها و لزوم آموزه های دينی در روش های تربيتی تأكيد و اصرار ورزد. ذکر نکات
زير از سوي پليس زن در اين هم انديشی ها مفيد است:
تربيت دختران در قياس با پسران حساس تر است زيرا دختران نقش مهم تری در جامعه
دارند. بنابراين بر تربيت ويژة دختران با توجه به نقش های آنان در آينده، (نقش فرزندآوری،
مادری و همسری) بايد اهتمام ورزيد مخصوصاً اگر زنان هر جامعه عفيف باشند، چه بسا هم
خود دچار ناهنجاری نمی شوند و هم بسياری از مردان از رفتن به بيراهه مصون خواهند ماند.
توجه به محيط دوستان فرزندان، نحوة معاشرت های آنان، محل زندگی و همسايگان، از نکات
بسيار مهم در اين زمينه به شمار مي رود.
۲. تعامل با مربيان، معلمان و مديران مدارس و برقراری ارتباط با آنان؛
پليس زن از نظر نقش آموزشی خود با ايفاي وجه اشتراک دارد. بنابراين، ارتباط با اين گروه
برای وی آسان تر است. همکاری صميمانه بين پليس زن و معلمان سبب پيشرفت چشمگير
در امر پيشگيری خواهد بود. در اين زمينه، موضوع مهم اينكه تصوير معلمان و مربيان هميشه
در ذهن دانش آموزان باقی خواهد ماند، چه از نظر محتوای درس تدريس شده، چه از نظر نحوة
انتقال مفاهيم، چه از نظر برخوردهای شخصی و چه از نظر پوشش و اخلاق و غيره، بنابراين
در هر مدرسه، معلمان در قالب عاملي ياددهنده نقش بسيار مهم دارند. از جمله کارهايی که
پليس زن در ارتباط با اولياي دانش آموزان و نحوه آموزش مي تواند انجام دهد اين است که به
آنها تفهيم كند که حضور پليس زن مشاور در کنار نقش آموزندة آنان معنا پيدا مي کند، يعنی
هر يک به طور جداگانه نمی توانند كاري مفيد انجام دهند. بنابراين بايد در آموزش های خود
به دانش آموزان با يکديگر هم جهت و همسو باشند.
۳. تعامل با دانش آموزان و برقراری ارتباط با آنان؛
هنگامی که دختران دانش آموز مخاطب پليس زن قرار مي گيرند، بايد به نقش آنان در قالب
فرزند خانواده، يک محصل در مدرسه، و يک دوست در محيط همسالان توجه شود. به اين
ترتيب پليس زن - با جلب اعتماد دانش آموزان - اين اطمينان را در ايشان پديد مي آورد که
مَحرم صحبت های آنان است و همة تلاش خود را براي کمک به آنان به كار خواهد گرفت. البته
طرح همياران پليس در مدارس پرفايده است، زيرا دانش آموزان با اين احساس که آنان هم
جزئی از نيروی پليس اند، برای حل مشکلات خود و تلاش در جهت مصون ماندن از آلودگی ها،
گام برخواهند داشت.
در مشاوره به دانش آموزان، پليس زن موارد زير را بايد در نظر بگيرد:
از والدين و پليس خجالت نکشند و سؤال هاي خود را از آنان بپرسند و به افراد غريبه
اعتماد نکنند؛
در زمان حاضر تحصيل برای دانش آموزان، بهترين و موفقيت آميزترين راه است، كه هر
دانش آموز بايد بر پيشرفت تحصيلی خود متمرکز شود و اصرار ورزد؛
دانش آموزان بايد در قبال کار نادرستِ دوستان خود، احساس مسئوليت كنند و از پليس
زن برای کمک و راهنمايی وی استمداد جويند؛
تماشای فيلم های تلويزيونی بايد متناسب با سن افراد باشد، چون هر فيلمی برای تماشای
جوانان و نوجوانان مناسب نيست؛
آموز ش های چهره به چهره، حضور در سر کلاس های کارگاهی برای دانش آموزان و
معلمان و تجزيه و تحليل فيلم های پليسی و پرونده های واقعی در مدرسه و تشريح نکات
آموزندة آن؛
تازه ترين و دقيق ترين اطلاعات را دربارة موضوعات گوناگون اجتماعی، از قبيل پيامدهای
انحرافات جنسی، مواد مخدر و جرايم پيش بينی شده در قانون را در اختيار دانش آموزان
بگذارند.

گزارش کرسی آزاد اندیشی با عنوان پوشش و منش طلبگی

با سلام و صلوات بر نبی مکرم اسلام و تسلیت بمناسبت ایام محرم گزارش کرسی آزاداندیشی مدرسه علمیه فاطمیه (س) بندر انزلی به شرح زیر می باشد:
ابتدا سه تن از طلاب به ارایه مباحثی پیرامون عنوان بحث پرداختند . در ابتدا یکی از طلاب، رفتار همراه با رافت و تواضع طلبه با افراد را لازم دانسته، بیان داشت که طلاب الگوی خود را حضرت امام بدانند که ایشان تا پایان عمر زندگی خود را مثل زندگی مردم عادی انجام می دادند مبارزه با نفس را جهاد اکبر میدانستند و روی هندوانه خود نمک پاشیده و میل می کردند تا جلوی نفس سرکش را به فرموده خویش بگیرند ، آیت الله مجتهدی تهرانی می فرمود: طلاب علوم دینی نیاز به استاد اخلاق دارند تا مبادا همزمان با آیت الله شدن طلبه، نفس هم آیت الله و بلکه آیت الله العظمی شود.
آفت علم غرور هست غرور باید کنار گذاشته شود . هر چه علم زیادتر شود یاد می گیریم نادانسته هایمان بیشتر است. و هم چنین بخل را کنار بگذاریم که بخل سبب دوری مردم از ما می شود.
در ادامه یکی دیگر از طلاب در رابطه با لزوم پوشیدن لباس مناسب با شان طلبگی و نیز عدم اختصاص حجاب به پوشش لباس مباحثی مطرح نمود.
همچنین یکی از طلبه ها این نکته را مطرح نمود که طلبه باید فراتر از حد شرع پوشیده باشد اخلاق و پوشش او علاوه بر اینکه مثل عرف جامعه هست سبب جذب دیگر افراد باشد برای او لازم است که پوشیده و آراسته باشد و در عین حال با حیا و عفیف بوده و مقتضیات اسلام را در استفاده از تنوع رنگ رعایت کند.
جناب حجه الاسلام و المسلمین دکتر صفوی استاد جلسه ضمن تسلیت بمناسبت ایام سوگواری سید و سالار شهیدان فرمودند: نویسنده عرب عایشه بنت شاطی می گوید: بعد از عصر عاشورا نزدیک غروب خاتمه کار جریان جنگ که به خیام حمله کرده بودند شخصیت خاندان پیامبر ص بویژه حضرت زینب س به گونه ای برجسته و عظیم در چشمها بود که ما در هیچ تاریخی نداریم که کسانی که از بیان کوچکترین جزئیات وقایع کربلا غفلت نورزیده اند به خود چنین جرأتی ندادند که در رابطه با چهره و اندام حضرت زینب و دیگر زنان اسیر شده در کربلا مطلبی بنویسند. این بسیار مسأله مهمی است که وقتی کسی با یک خانم مواجه می شود زیبایی معنوی او برجسته باشد یا زیبایی جنسی او.
ایشان در ادامه افزودند اهل بیت فرموده اند کسانی که در حزن ما محزون و در شادی ما مسرور و در راه ما از بذل مال و جان کوتاهی ندارند آن ها منا و الینا هستند یعنی از ما هستند و عقربه زندگیشان به سمت ما هست. طلبه باید متقی باشد دنیا دورو بر همه هست باید دنیا طلب نباشیم تقوایی که ما را برساند سمت عزت امام حسین ع ایشان فرمودند هیهات منا الذله . پیامبر جهاد را به اکبر و اصغر تقسیم کردند و جهاد فرهنگی که در ضمن همین جهاد است و وظیفه طلاب است بسیار مهم است .
طلبه باید شخصیت معنوی خود را مدام ارتقا دهد و حیا یکی از ابعادی است که باید تقویت شود که نمود و ظهورش در ظاهر و پوشش یک طلبه متجلی است.
اگر منش و رفتار و پوشش وهدف انسان قرآنی باشد انسان کامل است و همه اخلاق و رفتار وی حتی این پوشش تن باید متاثر از این هدف باشد. قرآن می فرماید با بیگانه نازک صحبت نکنید با بیگانه متکبر باشید، تکبر برای زن در برابر نامحرم خوب است. انتخاب رنگ سیاه هم که در صدر اسلام بوده رنگ دور کننده هست و رنگهای دیگر جاذبند این پوشش خالص می کند عواطف زن را برای همسرش.
پس از جمع بندی مباحث مربوط به پوشش، ایشان به طلبه ها توصیه هایی نیز کردند از جمله این که عالم بودن ، آگاه بودن به مباحث روز ، داشتن اطلاعات مورد نیاز برای مشاوره و اطلاع از شبهات فضای مجازی و حقیقی و اطلاع از اینکه چه کتابهایی در دست جوانان می چرخد و داشتن نظم و برنامه ریزی در زندگی و تحصیل از اصول لازم برای طلبه است.
باید مراقب باشیم رابطه مان را با مردم حفظ کنیم اگر از مردم جدا شویم مخاطبین خود را از دست می دهیم بگذاریم همچنان بین مردم پاک باقی بمانیم.وارد رقابتهای دنیایی نشویم که مردم بد بین می شوند. روایت داریم انسانی که به هر چیزی که می بیند دل می بندد ملعون است.همچنین ایشان با اشاره به این که خوب است طلبه مثل حضرت فاطمه س و حضرت زینب س مباحثات علمی و کلاس های احکام و قران داشته باشد و در عین حال وارد کارهای غیر لازم بیرون از منزل که آفت خانواده هاست، نشوند .

 

خطبه امام سجاد(ع) در مجلس یزید

 شهادت پیشوای چهارم شیعیان امام سجاد علیه السلام تسلیت باد.

 

             خطبه امام سجاد(ع) در مجلس یزید

 

علاّمه مجلسی رحمه اللّه در (جلاءُ العُیون )فرموده :

یزید حضرت امام زین العابدین (ع) را با خود به مسجد برد و خطیبی را طلبید و بر منبر بالا کرد، آن خطیب ناسزای بسیاری به حضرت امیر المؤ منین و امام حسین علیهماالسّلام گفت و یزید و معاویه علیهما اللعنة را مدح بسیار کرد،

حضرت امام زین العابدین علیه السّلام ندا کرد او را که :وَیلَک اَیهَااْلخاطِبُ اِشْتَرَیتَ مَرْضاةَ اْلمَخْلوُقِ بِسَخَطِ الخالقِ فَتَبَوَّء مَقْعَدُک مِنَ النّارِ؛

یعنی وای بر تو ای خطیب ! که برای خشنودی مخلوق ، خدا را به خشم آوردی ، جای خود را در جهنم مهیا بدان .

پس حضرت علی بن الحسین علیه السّلام فرمود که ای یزید! مرا رخصت ده که بر منبر بروم و کلمه ای چند بگویم که موجب خشنودی خداوند عالمیان و اجر حاضران گردد،

یزید قبول نکرد، اهل مجلس ‍ التماس کردند که او را رخصت بده که ما می خواهیم سخن او را بشنویم ، یزید گفت : اگر بر منبر برآید مرا و آل ابوسفیان را رسوا می کند،

حاضران گفتند: از این کودک چه بر می آید، یزید گفت : او از اهل بیتی است که در شیرخوارگی به علم و کمال آراسته اند،

چون اهل شام بسیار مبالغه کردند یزید رخصت داد تا حضرت بر منبر بالا رفت و حمد و ثنای الهی اداء کرد و صلوات بر حضرت رسالت پناهی و اهل بیت او فرستاد

و خطبه ای در نهایت فصاحت و بلاغت ادا کرد که دیده های حاضران را گریان و دلهای ایشان را بریان کرد.

پس فرمود که ایها الناس حقّ تعالی ما اهل بیت رسالت را شش خصلت عطا کرده است و به هفت فضیلت ما را بر سایر خلق زیادتی داده ، و عطا کرده استبه ما علم و بردباری و جوانمردی و فصاحت و شجاعت و محبت در دلهای مؤ منان .

و فضیلت داده است ما را به آنکه از ما است نبی مختار محمّدمصطفی (ص)، و از ما است صدّیق اعظم علی مرتضی و از ما است

جعفر طیار که با دو بال خویش در بهشت با ملائکه پرواز می کند،از ما است حمزه شیر خدا و شیر رسول خدا ، و از ما است

دو سبط این امّت حسن و حسین علیهماالسّلام که دو سید جوانان اهل بهشت اند.

هر که مرا شناسد شناسد و هر که مرا نشناسد من خبر می دهم او را به حسب و نسب خود.

ایها الناس ! منم فرزند مکه و مِنی ، منم فرزند زَمْزَم و صَفا. و پیوسته مفاخر خویش و مدائح آباء و اجداد خود را ذکر کرد تا آنکه فرمود:

منم فرزند فاطمه زهراء علیهاالسّلام ، منم فرزند سیده نساء، منم فرزند خدیجه کبری ، منم فرزند امام مقتول به تیغ اهل جفا، منم فرزند لب تشنه صحرای کربلا، منم فرزند غارت شده اهل جور و عنا،

منم فرزند آنکه بر او نوحه کردند جنّیان زمین و مرغان هوا، منم فرزند آنکه سرش را بر نیزه کردند و گردانیدند در شهرها، منم فرزند آنکه حَرَم او را اسیر کردند اولاد زنا،

مائیم اهل بیت محنت و بلا، مائیم محلّ نزول ملائکه سما، و مهبط علوم حقّ تعالی .

پس چندان مدائح اجداد گرام و مفاخر آباء عِظام خود را یاد کرد که خُروش از مردم برخاست و یزید ترسید که مردم از او برگردند

مؤ ذّن را اشاره کرد که اذان بگو، چون مؤ ذّن اللّهُ اکبرُ گفت ، حضرت فرمود: از خدا چیزی بزرگتر نیست ،

چون مؤ ذّن گفت : اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ الا اللّهُ حضرت فرمود که شهادت می دهند به این کلمه پوست و گوشت و خون من ،

چون مؤ ذن گفت : اَشْهَدُ اَنَّ مُحمداً رَسُولُ اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم حضرت فرمود: که ای یزید! بگو این محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم که نامش را به رفعت مذکور می سازی جدّ من است یا جدّ تو؟

اگر می گویی جدّ تواست دروغ گفته باشی و کافر می شوی ، و اگر می گویی جدّ من است پس چرا عترت او را کشتی و فرزندان او را اسیر کردی !؟ آن ملعون جواب نگفت و به نماز ایستاد.(1)

پی نوشت:

1- جلاء العیون - ص 739./ منتهی الامال- ماجرای عاشورا

اعتراف معاویه به شایستگی علی اکبر (ع)


نويسنده: سيد محمد ناظم زاده قمي

حضرت علی اکبر (ع) فرزند حسین بن علی بن ابیطالب(ع) و لیلی بنت ابی مرة بن عروة بن مسعود ثقفی ، در اوایل خلافت عثمان بن عفان، يازدهم شعبان سال 33 هجری قمری در مدينه به دنیا آمد و در سن 28 سالگی در کربلا به شهادت رسید.
از نظر وجاهت وزيبايي، ملاحت و دلربايي، شبيه‌ترين مردم به رسول خدا(ص) بود. همچنین دارای صورت و سيرتى جذاب و طبع بلند، منظره مليح، داراى ادب و تربيت بى‌نظير، و پيوسته با خضوع و خشوع و با صلابت و بزرگوار بود.
علی اکبر همچنین دارای صدای خوشی بود به گونه ای که گاهي كه اباعبداللّه الحسین(ع) براي صوت قرآن جدّ عزيزش دلتنگ مي‌شد، به علي مي‌فرمود: “علي جان! برايم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره برم.”
او در ويژگى‌هاى معنوى و فضايل علمى و اخلاقي، رشد جسمى و اجتماعى و کمالات روحى و مناقب نفسانى و سجاياى ملکوتى در ميان تمام بنى هاشم و ياران پدر بزرگوارش امام حسين بن علی(ع) کم نظير بود. اين روحيه قوي و صفات شايسته، چنان ابهت و عظمت به علي اكبر داده بود كه افزون بردوستان، دشمنان اهل بیت نيز به برتري‌هايش اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف مي‌كردند.
روزی معاویه از اطرافيانش پرسيد: “چه كسي در اين زمان براي خلافت مسلمانان برديگران برتري دارد و براي حكمراني بر مردم از ديگران سزاوارتر است؟” اطرافیان متملق به ستايش خليفه پرداختند و او را لايق اين منصب معرفي كردند. ولی معاويه گفت: “نه چنين نيست، اولي الناس بهذا الامرعلي بن الحسين بن علي، جدّه رسول اللّه و فيه شجاعة بني‌هاشم و سخاه بني اميه و رهو ثقيف؛ شايسته‌ترين افراد براي امر حكومت، علي اكبر فرزند حسين است كه جدّش رسول خدا است و شجاعت بني‌هاشم، سخاوت بني اميه و زيبايي قبيله ثقيف را در خود جمع كرده است.”
شجاعت و دلاورى على اكبر و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او، در سفر كربلا به ویژه در روز عاشورا تجلى كرد. از ميان خاندان هاشمي، نخستين كسي كه در كارزار كربلا به ميدان شتافت، علي اكبر بود. همچنین زمانی که امام حسین بن علی(ع) از منزلگاه «قصر بنى مقاتل» گذشت، و خوابی به او دست داد و پس از بیدارى «انا لله و انا الیه راجعون» گفت و خداوند را حمد کرد، وقتی على اكبرسبب این حمد و استرجاع را پرسید، حضرت فرمود: “در خواب دیدم سوارى مى‌گوید این كاروان به سوى مرگ مى‌رود.” علی اکبر پرسید: “مگر ما بر حق نیستیم؟” امام فرمود: “چرا.” علی اکبر عرض کرد: “فاننا اذن لا نبالى ان نموت محقین؛ پس باكى از مرگ در راه حق نداریم!”
در پایان خوب است راجع به اینکه آيا حضرت على اکبر(ع) داراى خانواده و فرزندانى بوده است يا نه، مطلبی گفته شود که با توجه به زیارت نامه های حضرت به نظر می رسد که ایشان نیز دارای عهد و عیال بوده اند.
زیارت نامه ایشان عبارت است از: “صلى الله عليک و على عترتک و اهل بيتک و آبائک و ابنائک.” همچنين سفارش امام صادق (ع) به ابو حمزه ثمالى که فرمود: “چون به قبر حضرت رسيدي، ضع خدک على القبر! و قل: صلى الله عليک يا ابا الحسن! ” که با توجه به این فراز، ایشان فرزندى به نام “حسن” داشته است.
به علاوه طبق برخى روايات، نظير روايت “احمد بن نصر بزنطي"، حضرت على اکبر(ع)، ام ولد (کنیز) داشته است و از او صاحب فرزند بوده است.
گرچه برخى از علماى انساب تصريح کرده‌اند که از آن بزرگوار اولادى نمانده و نسل امام حسين (ع) تنها از طريق امام چهارم حضرت سجاد(ع) ادامه پيدا کرده است
.
برگرفته از سایت راسخون

قاسم بن حسن ع

حماسه خونین نورستگان وارسته‌ای چون قاسم بن حسن انسان‌ها را ازلاک غفلت‌بیرون می‌آورد و به آنان راه و رسم از خودگذشتگی وفداکاری می‌آموزد و با ارج نهادن و زنده نگاه داشتن یاد مقدس‌چنین در خون خفتگان و پرتوافشانی نوجوانانی چون قاسم دلهاطراوت یافته و قلب‌ها جرعه‌های روان‌بخشی را دریافت می‌کنند. قاسم با این که در دشت کربلا هم چون نگینی در محاصره مخالفان ودشمنان دیانت قرار گرفت اما با اراده‌ای آهنین و مصمم هم چون‌صلابت کوه زیر اشعه سوزان آفتاب کربلا با لب‌های تشنه و بدن زخم‌خورده ایستاد و شهادت را با آغوش باز پذیرفت تا زیر بار ذلت وستم نرود و کشته شدن با عزت را از حلاوت شیرین‌ترین غذا یعنی‌عسل برتر دانست. این روح با صلابت‌به نوجوانان درس فداکاری،معنویت و آزادی می‌دهد و آشنایی با زندگی و مبارزاتش می‌تواندالگویی برای نوجوانان تشنه ارزش‌ها باشد. معرفی قهرمانی که‌برای ارتقای خوبی‌ها رنج توان فرسایی را متحمل شد برای‌انسان‌های تشنه فضیلت چشمه آرامش را جاری خواهد ساخت. از سوی‌دیگر در روح و روان جوانان احساسات زودگذری وجود دارد که بایدآن‌ها را به نیکوترین وجه هدایت کرد و حس غرور و نشاطی که به‌طور فطری و غریزی در وجودشان نهفته است‌به سوی اسوه‌های اصیل وقهرمانان میدان فضیلت معطوف داشت تا جاذبه تقوا و دیانت را به‌خوبی درک کنند و با روی آوردن به قله‌های کمال و کرامت ازدره‌های سقوط و مرداب‌های متعفن رهایی یابند و از ظلم، جهل وهرگونه ناروایی تنفر جویند. شمیم شکوفایی رمله یا نفیله کنیز خوش‌خویی بود که در بیت‌حضرت امام حسن‌مجتبی(ع) روزگار می‌گذرانید او بوی عطر معنویت را از این مکان‌استشمام می‌کرد و خدا را شاکر بود که این لیاقت را به دست‌آورده که در چنین بوستان باصفایی به خدمت‌گزاری مشغول شود و درخانه ریحانه جهان، سید جوانان بهشت و دومین فروغ امامت چون‌پروانه می‌چرخید. خلق و خوی آن امام همام، چون اشعه‌ای فروزان‌بر وی گرما و روشنایی می‌بخشید. نفیله جزو آن کنیزانی بود که‌نمی‌خواست از خانه امام برود و چنین سعادتی را از دست‌بدهد،حتی اگر آزادش هم می‌کردند چنین تمایلی نداشت.او به این واقعیت رسیده بود که با وجود میزانی چون امام که‌پیش روی او است می‌تواند جنبه‌های تقوا را از راه تزکیه درون به‌دست آورد و با استمداد از نصایح و اندرزهای سودمند آقایش حضرت‌امام حسن مجتبی(ع) شالوده یک زندگی حقیقی را استوار نماید. نفیله رفته رفته مسیر پارسایی را طی می‌کرد و سازندگی خود رااز طریق عبادت پی گرفت و سرانجام این افتخار را به دست آوردکه به عنوان ام ولد (مادر فرزند) برای حضرت امام حسن(ع)پسرانی آورد که همه اهل رزم و حماسه‌آفرینی بودند و در قیام‌شکوه‌مند کربلا از خود رشادت‌های قابل تحسین بروز دادند. نفیله‌در سال 46 ه. ق و به نقلی در سال 47 ه.ق باردار گردید و دریکی از شب‌های این سال که مدینه در آرامش شبانه سر بر بسترنهاده بود. درد زایمان بر تمام وجودش مستولی گردید تا آن که ‌فجر صادق آغاز گشت و شب به سحرگاه دل‌پذیر روز دیگر پیوست.اینک نوزادی دیده به جهان گشود که سیمایش چون ماه شب چهاردهم ‌می‌درخشید. اشک شوق بر صورتش دوید و مادرانه به آن کودک خوش‌سیما نگریست. کودک را در قنداق سفیدی پیچیدند و در دامن حضرت ‌امام حسن(علیه السلام) نهادند. آن حضرت وی را در آغوش کشید و در گوش‌راست او اذان و در گوش دیگرش اقامه گفت و در واقع با این سنت‌وی را تقدیس نمود. در روز هفتم سر کودک را تراشیده و به وزن‌مویش نقره صدقه دادند. امام به یاد فرزند جدش که قاسم نام‌ داشت این کودک را قاسم نام نهاد و از آن تاریخ نفیله را ام‌ قاسم صدا می‌زدند. این نام هم هویت کودک را روشن می‌کرد و هم ‌یادآور نخستین طفل رسول اکرم(ص) بود. قاسم از لحاظ سیما به‌ پدر شباهت زیادی داشت و نیز کشیدگی قامت و حسن خلق امام راداشت. این کودک از همان ماه‌های نخستین ولادت با صدای فرح‌بخش‌ پدر و نوازش‌های آن حضرت آشنا گردید و به تدریج رشد نمود و با اطرافیان انس و ارتباط برقرار کرد. در فراق پدر جعده دختر اشعث‌بن قیس -همسر امام حسن(علیه السلام)- با تحریکات‌معاویه و بر حسب خصومتی که با آن حضرت داشت. ماده سمی را در ظرف شیر امام دوم شیعیان ریخت و آن حضرت چون‌روزه‌اش را با این نوشیدنی گشود، حالش منقلب گشت و کوزه را برکناری نهاد و درد شدیدی در خود احساس کرد و به جعده فرمود:خدا تو را هلاک کند که مرا کشتی. سوگند به حق که پس از من‌ بهره‌ای از اولاد و آسایش نصیبت نخواهد شد. چون اهل خانه از این وضع باخبر شدند آشفته گردیدند. در این‌ میان قاسم بیش از همه ناراحت ‌بود و از این بابت لحظه‌ای قرار وآرام نداشت. تمام وجودش التماس به اطرافیان بود که پدرش را ازآن وضع برهانند. اما گویا آن سم خطرناک اثر خود را بخشیده بود و پس از خوردن زهر، امام متجاوز از یک ماه بر بستر بیماری ‌لحظات پرمشقتی را گذرانید و در آن شرایط ناگوار چون به امام‌عرض کردند: چرا به معالجه مبادرت نمی‌ورزی ، فرمودند: مرگ درمانی ندارد وسپس به موعظه آنان اقدام فرمود. قاسم چون متوجه گردید که این‌بیماری به شهادت والدش منجر خواهد گشت، در موجی از حزن واندوه فرو رفت و گویی دنیا در نظرش تیره و تار گشت، آخر او تازه با پدر بزرگوارش انس برقرار کرده بود و جای بوسه‌های آن‌حضرت را بر گونه‌های خویش حس می‌کرد. گوهر گران‌بهایی را از دست‌ می‌داد. چرا ناراحت نباشد طفلی که از خو گرفتن به پدرش مدتی‌کوتاه می‌گذرد، حق دارد از این وضع اسف‌انگیز اندوهگین باشد. به تدریج نفس امام به شماره افتاد و گویا لحظات مفارقت فرارسید. حضرت امام حسین(ع) خود را بر روی بستر برادر انداخت وگویا آن دو ستاره درخشان آسمان امامت آهسته با یکدیگر مطالبی‌ می‌فرمودند. قاسم در لابلای گریه و زاری مراقب بود که از گفت وگوی پدر و عمو سر در بیاورد اگر چه متوجه مضمونی از آن عبارات‌ نشد، ولی با حال و هوای کودکی چنین استنباط کرد که لحظات‌جدایی از پدر فرا رسیده و به زودی غبار یتیمی بر چهره‌اش خواهدنشست. حضرت امام حسن(ع) در فرازی از وصیت‌خویش به برادرفرمود: تو را سفارش می‌کنم ای حسین(ع) به بازماندگان از خاندان‌و فرزندان که از خطا کارشان درگذری و از نیکوکارانشان بپذیری‌ و برای آن‌ها جانشین و پدری مهربان باشی… برخی مورخان به این موضوع اشاره کردند که حضرت امام حسن(علیه السلام)، قاسم نورسته‌اش را وصیتی نمود و تعویذی بر بازویش بست و فرمود: هرگاه رنج و المی بر تو وارد شد آن را بازگشوده و قرائت نما وبر محتوایش عمل کن و از آن‌چه دستور داده شده پیروی نما. با رحلت امام که در آخر صفر سال 49 ه.ق روی داد، فریاد دردناک مصیبت از خاندان بنی‌هاشم برخاست و ضجه و ناله‌های‌جگرسوز فرزندانش به آسمان رفت. قاسم خود را بر روی بدن امام‌انداخت و زنان و دختران بنی هاشم هرچه کوشیدند نتوانستند او را از پدرش جدا کنند او دست کوچک خود را برگونه‌های پدر می‌کشید و در حالی که چهره‌اش با اشک مرطوب بود، می‌گفت: مرا به که‌می‌سپاری و قصد داری به کجا بروی؟ امام حسین(ع) وی را از بدن‌برادر جدا کرد و فرمود: قاسم‌جان، گریه نکن. من به جای پدرت‌هستم و چون فرزندانم عزیز می‌باشی، اما هم چنان غریو ناله کودک‌یتیم در فضا پراکنده می‌شد. بر طفلی سه‌ساله بسیار گران است که‌پدر را ببیند و قادر نباشد با او سخن بگوید و امام دیگرنمی‌توانست او را در آغوش بگیرد و غرق در بوسه‌اش سازد، با دیدن‌بازی‌های کودکانه‌اش تبسم نماید و او را به جاهای مختلف مدینه‌ببرد و با اصحاب و یارانش آشنا نماید. با رحلت امام پرونده‌همه این عواطف و ارتباطهای سرشار از محبت و مودت که با رایحه‌معنویت و نسیم فرحزای روحانیت آمیخته بود، بسته گردید. پرورش در بیت امامت نفیله در این وضع حساس نمی‌توانست ‌به گونه‌ای موضع بگیرد که قاسم‌احساس بی‌پدری نکند و چنین نشانی روانش را مخدوش نکند، از این‌جهت کوشید تا قاسم با کودکان هم سن خود بیش از گذشته مانوس‌شود و تلاش کرد تا این فرزندش نیکوروش و خوش‌خو به بار آید،زیرا وی فرزند امامی است که به شهادت رسیده و باید فضایل وملکات او بر تقوای پدر و اصالت و شرف خانوادگی استوار باشد.او به خوبی می‌دانست که محبت‌حقیقی به همسر شهیدش را می‌توان درقالب ایجاد فضایل امام، در وجود نسل او بروز داد. قاسم بایدبه موقعیتی ارتقا یابد که بتواند از خود و خاندان خویش دفاع‌کند و در این راه لازم است جرات او تقویت‌شود و چون نفیله به‌تنهایی از عهده وظایف محوله در رابطه با تربیت این کودک برنمی‌آمد، از عموی قاسم حضرت امام حسین(ع) استمداد طلبید. چون‌قاسم نیاز به وجودی داشت که بر اثر وابستگی به او در خوداحساس عزت و امنیت می‌کرد. احساس تعلق به عمویش به خوبی‌می‌توانست این نیاز را برطرف کند، به علاوه حضرت امام حسن(ع) دروصیت‌به برادرش تاکید نموده بود که سرپرستی و پرورش کودکانش‌را بپذیرد بدین گونه، در پی شهادت دومین امام، چهره حماسه‌آفرین‌سومین پیشوا به مایوسان امید و به محرومان حرمت و به‌مظلومان نوید عدالت داد و این خورشید آسمان ولایت، وصی امام‌مجتبی(ع) گردید تا در کنار وظیفه سنگین امامت جامعه مسلمین ودفاع از جبهه حق و افشای باطل، ولی فرزندان برادر باشد. حسین(ع) این مظهر عطوفت و چشمه جوشان صفا و مهربانی قاسم راچون فرزندش گرامی داشت و نیکوترین احترام‌ها را به او ارزانی‌نمود و از طرق گوناگون اسباب شادمانی وی را تامین ساخت.به گونه‌ای که فقدان پدر بزرگوار او را بی‌تاب و نگران نسازد.قاسم نیز عمویش را عاشقانه دوست می‌داشت و در تکریم آن فروغ‌امامت از هیچ گونه کوششی دریغ نمی‌کرد. با وجود رسالت‌بزرگ وحساس بودن زمان، حضرت امام حسین(ع) نسبت‌به فرزندان برادرش‌عنایت ویژه‌ای از خوش بروز می‌داد و نهال‌های این بوستان را به‌شکوفایی واداشت. برنامه‌های تربیتی و دقت‌های پرورشی آن حضرت‌سبب گردید تا قاسم از همان دوران صباوت ارزش‌ها را تقدیس نموده‌و تمام وجودش را بارقه‌ای معنوی فراگیرد.بدین منوال قاسم که‌نشانه‌هایی از خصال نیکوی پدر بزرگوارش را دربرداشت‌برخی صفات‌برجسته اخلاقی را از محضر حیات‌بخش عمویش فرا گرفت و در خودبروز داد. این فرزند دلیر اسلام که مبارزه با سیاهی و تباهی را از پدرفراگرفت، درس حماسه، فداکاری و ستم‌ستیزی را نزد عمویش آموخت وبر اساس تربیت‌های خانوادگی و شایستگی‌های ذاتی با وجود صغر سن‌توانست‌حق را از باطل تمیز دهد و چنین نگرشی وجودش را مشحون‌نفرت از پلیدی و شیفتگی نسبت‌به حقیقت‌ساخته بود. آن یادگاردومین خورشید تابناک تاریخ تشیع ناظر فضیلت کشی و جهالت پروری‌و اشاعه منکرات توسط امویان بود. بدین سان قاسم بن حسن(ع)دوران کودکی را تا رسیدن به سنین نوجوانی تحت مراقبت و تربیت‌سرشار از معنویت عمویش سپری کرد و کسی پرورش او را عهده‌دار بود که از نظر زهد، تقوا و عبودیت، یگانه روزگار محسوب می‌گشت ‌و اسوه پایداری در برابر ستم و حمایت از حقانیت آیین نبوی به‌شمار می‌رفت، شخصیت‌بی‌بدیلی که در وجودش هدف الهی و راز قدسی وپرتو علوی نهفته و شبستان سیاه بشری را به گونه‌ای روشن کرده که‌این پرتو افکنی تا همیشه تاریخ استمرار دارد. قاسم جرعه‌هایی‌از فضایل این امام همام را به کام جان خویش ریخت و به عنوان ‌نوجوانی پاک‌طینت و باصفا به مقتضای تربیت در بیت امامت واشتیاق به معرفت، مدینه فاضله‌ای را در کربلا پدید آورد. عرصه ایثار شب عاشورا است، اصحاب چون پروانه بر گرد وجود امام حسین(ع)حلقه زده‌اند. حضرت این آخرین شب را از لشکر عبیدالله بن زیادفرصت گرفته است تا بر محمل نیاز بنشیند و با محبوب راز گوید.هم‌چنین بیعت را از اصحاب بر می‌دارد و راه را برای انتخاب بازمی‌گذارد. زیرا شهادت عرصه عشقی عالی است و گام نهادن در آن‌اندیشه می‌طلبد و در این وادی عقل راکب وجود است تا زمانی که‌او را به کرانه عشق برساند. آن گاه باید پای از آن بیرون کشید و دل به دریای محبت‌سپرد وبلا را در عرصه عظیم‌ترین ابتلائات به جان خرید تا رخصت پرواز توان یافت. امام اصحاب را نزدیک خیمه‌ای جمع کرد و آن خطابه ‌بسیار معروف شب عاشورا را برای آن‌ها بیان فرمود. با کمال‌اطمینان روحی و قدرت قلب با یاران خویش سخن گفت و به آنان‌ تذکر داد که فردا روز فداکاری و شهادت است و اصرار می‌ورزید که‌در رفتن یا ماندن مختارید و تاکید فرمود که چون شب درآید شما که یاران من هستید هر یک دست‌برادری و فرزندی از آن من بگیرید و بروید. از این تاریکی شب بهره گیرید; زیرا مقصود این جماعت‌کینه‌توز من می‌باشم و چون مرا یابند به شما تعرضی نرسانند. همه‌ خاموش بودند. چشم‌ها از ورای حصار پلک‌ها آرام و شرمسارانه سرک می‌کشیدند و یک‌آسمان بهت، بر دلها سنگینی می‌کرد. مورخین گزارشی از رفتن ‌اصحاب ننوشته‌اند و جز اظهار فداکاری و پایداری از یاران امام‌چیزی نقل ننموده‌اند. و چون یاران و اصحاب بر آمادگی برای‌حماسه‌سازی و شهادت تاکید نمودند. امام سر برداشت و با آهنگی‌که گرمی و نرمی در آن آمیخته بود، به ترسیم حادثه بزرگ عاشوراپرداخت و فرمود هر کس می‌ماند بداند فردا چیزی جز شهادت نیست.قاسم بن حسن در این جمع نورانی حضور داشت از گفت و شنودهای‌بین عمو و اصحابش بر خود می‌بالید و شور و التهاب سراسر وجودش‌را فرا گرفت. با خود نجوا کرد. آیا من هم مشمول این وصال‌خواهم شد؟ امکان دارد چون نابالغ هستم مقصود امام نباشم. ازجای برخاست و از میان صفوف خدا دوستان و حق‌باوران گذشت زبانش‌به سختی او را یاری می‌داد. رو به ابا عبد الله علیه السلام کرده ‌عرض کرد عمو جانم آیا من هم در زمره کشته‌شدگان خواهم بود؟ همه‌چشم‌ها به طواف این قامت کوچک، اما شکوه‌مند ایستاد. در سخن این‌نوجوان و یادگار ارزشمند دومین امام، نشانی از هراس و تشویش‌دیده نمی‌شد طنین شگفت و آهنگی عجیب بر سخنش حاکم بود. حضرت‌امام حسین(ع) اندکی سکوت نمود، اما مگر می‌شد بیش از این پرسش‌بزرگ و قاطع قاسم را بدون پاسخ گذاشت.از این جهت‌با سؤالی فرزند برادر را نخست امتحان فرمود و ازوی پرسید مرگ در نظرت چگونه است. چشم‌ها لب‌های این نوجوان راکاوید، جان دادن در پیکار فردا شوخی نبود، اما قاسم لحظات‌اضطراب و سکوت انتظار را شکست و عرض کرد: من مرگ را شیرین‌تر وگواراتر از شهد دلنشین و زندگی‌بخش می‌بینم و زیباتر ازگردن‌بندی که دختران را آذین می‌بندد و اگر به من بگویید جزوشهیدان فردا هستم مژده‌ای داده‌اید که از شنیدن آن سراسر وجودم‌شور و نشاط می‌گردد. امام، درنگی کرد و دیدگان خود را به رخسارروشن قاسم دوخت و چندین بار برادر را در آن چهره شکفته وشاداب مرور کرد و از درون شعله‌ورتر شد و فرمود: عموجان، فرداهمه به شهادت خواهند رسید. دشمن را نشانی از عاطفه و ترحم‌نمی‌باشد. آن شب آخرین شب زندگی قاسم بود.نه روز از ماه محرم می‌گذشت. ماه دهمین شب رنگ‌پریده و نگران‌به تماشای دشت نینوا مشغول بود. دورتر از خیام امام در محوطه‌پهناوری ستمگران اموی چون گرگ‌های وحشی خفته بودند تا بامدادروز عاشورا به ستیز با فرزند پیامبر و یارانش برخیزند و پنجه‌به خون جوانان بنی هاشم بیالایند. قاسم به خوبی این قوم را می‌شناخت و از سست‌پیمانی و خیانت‌آنان نسبت‌به پدر و عمویش اطلاع داشت. با خود زمزمه کرد: ای‌شقاوت‌پیشگان فردا در صحنه نبرد چون مور و ملخ شماها را برروی هم می‌ریزم. چون شیر غران بر شما یورش می‌آورم و تار ومارتان می‌کنم. بعد در گوشه‌ای نشست و به این سوی صحرا نگریست،یک دنیا صفا دید. یارانی را ملاحظه کرد که حق را شناخته و رضای‌پروردگار را به صدق دل گردن نهاده بودند.آمده بودند تا در راه حق جان دهند و از امام خویش برای احیای‌ارزش‌ها و زنده کردن سنت رسول الله دفاع کنند. رخصت رزم منابع متعددی چون ارشاد شیخ مفید، ابصار العین مرحوم سماوی، سرائر ابن ادریس حلی و کتاب تاریخ طبری، نخستین شهید هاشمی را علی اکبر(ع) ذکر کرده‌اند. آن حضرت پس از آن که از پدر خویش اذن‌ رزم گرفت‌ به عرصه نبرد شتافت و هماورد طلبید و شمشیر در سپاه‌شب نهاد و جفا پیشگان را به خاک هلاکت افکند. صدای قاسم بود که‌ در صحرا پیچید و پسر عمو را تشویق می‌کرد. هر سیه‌روزی که با تیغ حضرت علی اکبر بر زمین می‌افتاد طنین تکبیر قاسم و دیگرجوانان هاشمی فضای کربلا را پر می‌کرد. سرانجام با ضربت ‌یکی از اشقیا آن شبیه نبوت و فرزند امامت‌ به‌ شهادت رسید. کشته شدن علی اکبر، قاسم را بی‌طاقت نمود و دیگرموسم آن فرا رسیده بود که رخصت جهاد گیرد و در رکاب عمویش جان ‌ناقابل خویش را فدای حقیقت کند. این زمان مقارن با وقتی بودکه تمامی یاران امام و تنی چند از عزیزان و خاندانش شربت ‌شهادت نوشیده بودند. از سوی دیگر، امام به فرزند برادر علاقه‌دارد و در اذن دادن به قاسم قدری درنگ می‌نماید و طبق روایات‌ به وی فرمود: ای یادگار برادر، با حضور تو تسلی می‌جویم شاید امام از آن حیث که این نوجوان هنوز سن بلوغ را به طور کامل ‌درک نکرده بود. از رخصت دادن برای به میدان رفتن وی اکراه‌داشت. قاسم که برای رفتن به میدان نبرد در پوست‌ خود نمی‌گنجیداز این وضع ناراحت‌شد و در گوشه‌ای نشست و با حالاتی از حزن واندوه بنای گریستن نهاد.به ناگاه از جای برخاست و برق نشاط از چشمانش هویدا شد، زیرابه یادش آمد که پدرش او را توصیه‌ای نموده و دعایی بر بازوی‌راستش بسته است و وی را تذکر داده که به هنگام تالم خاطر می‌تواند با عمل بر محتویاتش از تاثری که برایش رخ داده خودرا برهاند. نوشته را باز کرد و بوسید و شتابان به سوی عموی‌خویش رسید و آنچه پدرش بر آن تاکید فرموده بود به عرض آن‌حضرت رسانید. چون امام توصیه برادر را مطالعه کرد به شدت‌منقلب شد و گریست، و فرمود: آیا با پای خود به سوی مرگ خواهی‌رفت؟ قاسم عرض کرد: چگونه چنین نباشد. روحم فدایتان و جانم‌نثار وجودتان. تحریفی آشکار در برخی منابع غیر مستند که متاسفانه عده‌ای بر آنها اعتمادکرده و به پاره‌ای متون تاریخی و مقاتل کربلا راه یافته ومرثیه‌سرایان و تعزیه‌نویسان آنها را ماخذ و منبع خویش قرارداده‌اند، آمده است: وقتی حضرت امام حسین(ع) از وصیت امام‌حسن(علیه السلام) نسبت‌به قاسم اطلاع یافت و آن را مشاهده فرمود خطاب به‌قاسم فرمود: من در باره تو نیز از پدرت وصیتی دارم و می‌خواهم‌به آن جامه عمل بپوشانم و بدین گونه مقدمات عروسی حضرت قاسم بافاطمه دختر امام حسین(علیه السلام) در آن صحرای غم و پس از آن همه مصیبت‌فراهم آمد. شگفت آن که طبق نقل این منابع مخدوش بر ماجرای‌ناکامی و داماد نشدن حضرت علی اکبر(علیه السلام) خیلی تاکید شده است. ماجرا آن قدر شگفت‌انگیز جلوه می‌نماید که قاسم می‌گوید در حالی‌که پیکر شهیدان بنی‌هاشم پاره پاره گشته و بر زمین قرار گرفته‌است، راه انداختن بساط عیش و عروسی روا نمی‌باشد. جمع متضاد دراین داستان مشاهده می‌گردد، زیرا خواهری که در سوگ شهادت برادرخود می‌خروشد و ناله سر می‌دهد در برابر پیکر غرق به خون حضرت‌علی اکبر(علیه السلام) آماده عروسی می‌گردد. نقل می‌کنند علامه حاج شیخ‌جعفر شوشتری که از علمای طراز اول عصر خویش به شمار می‌آمد ازوضع شبیه‌خوانی به خاطر راه یافتن این گونه داستان‌های موهوم به‌آن ناراضی بود و از دست‌اندرکاران خواست موارد وهن‌انگیز وخرافی را از تعزیه‌ها حذف کنند و اگر این کارها میسر نمی‌باشد،حداقل از اجرای تعزیه عروسی قاسم که خیلی مستهجن است، جلوگیری‌کنید. علامه مجلسی می‌نویسد: قصه دامادی حضرت قاسم را در کتب معتبرندیده‌ام، محدث نوری صاحب آثاری چون مستدرک الوسائل در اثرمعروفی که پیرامون آداب اهل منبر به نگارش درآورده در این‌باره اظهار داشته است: از اخبار موهونه و کتب غیر معتمده که‌بزرگان علمای گذشته به آنها اعتنا نکردند و مراجعه ننمودند…قصه زعفر جنی و عروسی قاسم است که هر دو در روضه کاشفی موجوداست و قصه عروسی قبل از روضه، از عصر شیخ مفید تا تالیف کتاب‌فوق در هیچ کتابی دیده نشده است، چگونه می‌شود قضیه‌ای به این‌عظمت و قصه‌ای چنین آشکار محقق و مضبوط باشد و به نظر تمام این‌جماعت نرسیده باشد. مرحوم محدث قمی هم خاطر نشان نموده است.قصه دامادی قاسم در کربلا و تزویج فاطمه بنت الحسین برای اوصحت ندارد. به علاوه حضرت امام حسین(علیه السلام) را دو دختر بوده یکی‌حضرت سکینه(س) و دیگری فاطمه(س) نام داشته است. اولی راسید الشهداء(ع) به عقد ازدواج عبد الله درآورد که شوهرش در کربلابه شهادت رسید. و دومی همسر حسن مثنی است که در کربلا حاضر بودشهید آیت الله قاضی طباطبائی داستان عروسی قاسم را فاقداعتبار می‌داند و می‌افزاید علامه مامقانی در کتاب تنقیح‌المقال‌می‌گوید: آن‌چه در کتاب منتخب طریحی از قصه تزویج قاسم نقل شده‌ من و سایر اهل تتبع در کتاب‌های سیره، تاریخ و مقاتل با اعتباربر آن اطلاع نیافتیم، بسیار دور از اعتبار است که چنین قضیه‌ای ‌روز عاشورا با آن اوضاع و احوال و شدت بلایا اتفاق افتد. به‌نظر می‌رسد که قصه عروسی قاسم که هنوز به حد بلوغ نرسیده بود اشتباه شده و داستان عروسی حسن مثنی بدین صورت در افواه‌اشتهار یافته است. مقام معظم رهبری حضرت آیة الله العظمی‌خامنه‌ای فرمودند: «نباید بوی ذلت و خاک‌ساری نسبت‌به ائمه(ع)و شجاعان کربلا در اشعار استشمام شود، بعضی از روضه‌هایی که خلاف‌واقعه است و مشکوک است، انسان باید حتی المقدور از خواندن‌آنها خودداری کند، برای مثال روضه دامادی حضرت قاسم(ع) چیزی‌است که قطعا یا به احتمال زیاد رد آن ثابت‌شده است… دخترامام حسین(ع) به نام فاطمه مشخص است که چه کسی است. چند سال‌عمر کرده. چند فرزند داشته و پدرش هم مشخص بود. سادات ابن حسن‌هم مشخص هستند و چیز مبهمی در تاریخ وجود ندارد، حال بیاییم وپسر سیزده ساله امام حسن(ع) را در کربلا داماد کنیم. این چیزی‌است که غیر قابل قبول است…» شهید آیت الله مرتضی مطهری دراین باره می‌گوید: «… در همان گرماگرم روز عاشورا که‌می‌دانید مجال نماز خواندن هم نبود، امام نماز خوف خواند و باعجله هم خواند، حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپرقرار دادند که امام بتواند این دو رکعت نماز خوف را بخواند…ولی گفته‌اند در همان وقت امام فرمود: حجله عروسی راه بیندازید ، من می‌خواهم عروسی قاسم با یکی از دخترهایم را در این جا لااقل‌شبیه آن هم که شده ببینم! یکی از چیزهایی که از تعزیه‌خوان‌های‌ما هرگز جدا نمی‌شد عروسی قاسم نوکدخدا; یعنی نوداماد بود. درصورتی که این در هیچ کتابی از کتاب‌های تاریخی معتبر وجودندارد.» حکایت‌حماسه قاسم بار دیگر اذن میدان خواست عمو را خطاب قرار داد و عرض‌کرد: پس از علی اکبر(ع) تاب ماندنم نیست‌به جان بابا بگذاریدبروم و بعد گریه به او مجال نداد سخنش کامل شود. چون نظر امام‌بر قاسم افتاد که گریستن آغاز کرده است از چشمان آن حضرت نیزاشک جاری شد و هر دو آن قدر گریستند تا حالت غش به آنان دست‌داد. امام آغوش گشود بوی قاسم در کوچه رگ‌های عمو پیچید و باانتشار عطر قاسم عمویش به هوش آمد. بار دیگر قاسم رخصت نبرد با اشقیا را خواست و چون امام به وی‌اجازه نمی‌داد قاسم خود را بر روی دست و پای حضرت انداخت و آن‌قدر بر دستان مبارک و پاهای عمویش بوسه زد تا امام را راضی‌کرد. از آن جا که قاسم به لحاظ اندام حالت کودکی را داشت،زره‌ای که متناسب با وی باشد در میان لباس‌های رزم نیافتند وجامه معمولی بر تن نمود، عمامه‌ای بر سر گذاشت و با بخشی از آن‌جلو صورت را پوشانید. قاسم در حالی که اشک بر دوگونه‌اش جاری‌بود، از خیمه بیرون آمد و جان برکف، سوار بر اسب گردید و رفت‌تا سینه خود را آماج پیکان دشمن نماید. حمید بن مسلم که راوی لشکر عمر سعد بود می‌گوید: یک مرتبه‌بچه‌ای را دیدیم که سوار اسب شده و به سر خود به جای کلاه خود،عمامه بسته است و به پایش چکمه‌ای نیست، کفش معمولی است و بندیکی از کفش‌ها باز بود و فراموش نمی‌کنم که پای چپش بود، این‌نوجوان به قدری زیبا بود که چون پاره‌ای از ماه به سوی مامی‌آید. قاسم در حال آمدن اشک می‌ریخت قاسم در آن هنگامی که به‌تاختن در میدان مشغول بود، رجزی را خواند که متن آن را شاعری‌به نظم درآورده است: منم قاسم آن سرو باغ حسن مهین سبط پیغمبر موتمن حسین است این پادشاه وحید که شد دستگیر گروه عنید مثال اسیری بود مرتهن میان همه گروهی پر فتن بر این فرقه گمره پرجفا مباراد باران رحمت‌خدا سپس قاسم بر آن لشکر مخالف بتاخت و با شمشیر برنده خویش باوجود خردسالی چنان کشتار کرد که بر حسب برخی روایات و نقل‌مقاتل مستند 70 نفر را کشته است و گروهی از ستمگران را بدین‌منوال از مرکب حیات پیاده نمود و با صدای بلند گفت: به درستی‌که من قاسم هستم از نسل علی(علیه السلام) به خدا سوگند که ما به پیامبرسزاوارتریم از شمر بن ذی الجوشن و یا از آن زاده زنا. از شدت‌تشنگی و خستگی ضعف بر او غالب گردید و ناگزیر گشت‌به سوی‌خیمه‌گاه برود تا شاید جرعه آبی بیابد. که این کار میسر نگردیدو البته برخی نقل کرده‌اند که امام قاسم را از انگشتر خویش که‌در دهانش گذاشت ‌سیراب نمود. ارباب مقاتل نقل کرده‌اند که حمید بن مسلم گفته است: عمر بن سعدبن نفیل ازدی اظهار داشت: سوگند به خداوند بر قاسم حمله می‌کنم‌و خونش را بر زمین می‌ریزم و بعد از این گفته این مرد شقی اسب‌برانگیخت و با شمشیری فرق مبارک قاسم را شکافت. به دلیل این‌ضربت آن نوجوان بی‌طاقت گردید و از زین اسب بر زمین قرار گرفت‌و عمو را به کمک طلبید. امام حسین(ع) بدین سوی شتافت و شمشیرخویش را به سوی قاتل قاسم فرود آورد. آن ملعون دست‌خود را سپرکرد که تیغ دستش را از مرفق جدا ساخت. لشکریان ستم از هر طرف‌به سوی امام یورش آوردند تا شاید آن سفاک را از دست امام ‌برهانند. حضرت مهاجمان را در هم فرو ریخت. گروه زیادی از آنهادر حال فرار عمر بن سعد (قاتل قاسم) را زیر سم اسبان له‌نمودند. البته گروهی از مورخین نوشته‌اند قاسم زیر سم ستوران ‌پاره پاره گشت و بدین‌گونه حضرت قاسم به شهادت رسید و امام‌حسین(ع) بدن غرقه در خون او را به سوی خیمه‌گاه انتقال داد. آری دلاوری نوجوان و سلحشوری کوچک در سرزمین قهرمان‌پرور کربلا حماسه‌ای بزرگ و در خور ستایش آفرید و در دفاع از آرمان مقدس‌اسلام خون خویش را نثار کرد.باشد که مشتاقان معنویت از زندگی این نوجوان هاشمی درس گرفته‌ و او را اسوه خویش قرار دهند.

روز جهانی کودک

معرفی کتب عاشورایی

آذرخشی دیگر از آسمان کربلا (مجموعه سخنرانی های محمدتقی مصباح یزدی)

عاشورا شناسی

مشخصات کتاب: عنوان و نام پدیدآور : عاشوراشناسی/ تهیه کننده پژوهشکده تحقیقات اسلامی [سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]. مشخصات نشر : قم: زمزم هدایت، 1386. مشخصات ظاهری : 480 ص. شابک: 978-964-8769-96-8 : وضعیت فهرست نویسی : فاپا یادداشت : کتابنامه: ص. [479] - 480؛ کتابنامه

مساله اختلاف مطهری و فاطمی‌نیا درباره حضرت رقیه و تحریف‌های عاشورا

آقای فاطمی‌نیا می‌گوید اسناد و روایاتی درباره حضرت رقیه وجود دارد و چنین دختری از امام حسین بوده و به شهادت رسیده است. اما شهید مطهری تحلیل می‌کند و می‌گوید این روایات با تحلیل تاریخی هماهنگ نیست و نمی‌تواند واقعیت داشته باشد.”
دکتر محمدمهدی جعفری، نویسنده، مترجم و استاد بازنشستهٔ دانشگاه شیراز یکی از چهره‌های مطرح در حوزه پژوهشگری متون دینی است. او درباره برخی تحریف‌ها و دروغ‌پردازی‌های مربوط به قیام امام حسین(ع) و روز عاشورا گفت‌و گویی با سایت خبر آن لاین انجام داده است که در پی می‌آید:
آقای دکتر! درباره حادثه عاشورا در طول تاریخ، تحریف‌ها و دروغ‌پردازی‌هایی وجود داشته، شما به عنوان استاد و پژوهشگر تاریخ اسلام در این زمینه به چه منابع و اسناد تحریف‌آمیزی دست یافته‌اید؟
قدیمی‌ترین مقتل درباره عاشورا، مقتل ابی‌مخنف است. ابی‌مخنف، متوفای سال 155 هجری و ظاهراً شیعه بوده و مقتل وی بسیار معتبر است. البته درباره روایاتی که ایشان برای عاشورا نقل کرده، اختلاف فراوانی وجود دارد. آن مقتلی که به نام ابی مخنف چاپ شده و در دسترس است، بسیار تحریف شده و اغراق‌ها و تحریفهای فراوانی درباره حادثه عاشورا دارد که مورد انتقاد بسیاری از بزرگان از جمله شهید مطهری قرار گرفته است.
آقای حجت‌الله جودکی که در این مقتل‌ها تخصص دارند، روایات ابی مخنف درباره حادثه عاشورا را از تاریخ طبری استخراج کرده است که حدود 110 روایت شده که اینها با مقتل ابی مخنف که چاپ شده، بسیار متفاوت است. وی در کتاب «قیام جاوید» این دو مقتل را که با هم مقایسه کرده است. مقتل تحریف شده ابی‌مخنف، نتیجه نقل و قولهای روضه خوان ها و کسانیست که صرفا می‌خواستند مردم را بگریانند و ثواب ببرند. آن مقتل که از تاریخ طبری استخراج شده به حقیقت نزدیک است و با تاریخهای دیگر هم مطابقت دارد.
مقتل‌هایی که بعد از ابی مخنف نوشته شده نیز مثل آن است. مثلاً روضه الشهداء که مشهور است، سرشار از روایات تحریف شده است.
آیا مقتل‌های تحریف‌آمیز دیگری وجود دارد؟
علاوه بر این مقتل‌ها، بنده مقتل خاصی به نام مقتل شاه عبدالعظیمی را دیده‌ام که شاید در جایی منتشر نشده و مرحوم پدرم آن را ترجمه کرده و نسخه خطی آن موجود است. در آن مقتل هم تحریف‌هایی وجود دارد، مثلا برای نمونه آمده است که امام حسین در ظهر عاشورا هنگام رفتن به جنگ، زرهی پوشیده بودند که قیمتش به اندازه هزینه هفت کشور بود و غیره. همه اینها به گونه‌ای اغراق‌آمیز و به دور از واقعیت، وصف شده بود. تحریف‌ها در آن بسیار زیاد است.
مقتلهای دیگری هم که از روی این مقتل‌ها نوشته شده مثل مصیرالاحزان، بکاء‌الاحزان، تحریف‌شده هستند. آقای جودکی حدود 500 مقتل قدیم و جدید در کتاب خود استخراج کرده‌اند.
گاهی درباره برخی حوادث تاریخ اسلام و شخصیت‌ها، بین محققان برجسته اختلاف‌نظر وجود دارد، مثلاً شهید مطهری وجود حضرت رقیه را منکر می‌شوند اما حجت‌الاسلام والمسلمین فاطمی‌نیا می‌گوید به اسنادی در مورد حضرت رقیه رسیده است، در این گونه موارد، چگونه می‌توان به تحقیقات محققان اعتماد کرد و چگونه می‌شود نظر صحیح را یافت؟
آقای فاطمی‌نیا بر اساس روایات نظر داده و می‌گوید روایات و سند درباره حضرت رقیه وجود دارد که چنین دختری از امام حسین با همین سن و شکل بوده و به شهادت رسیده است. اما شهید مطهری تحلیل کرده و می‌گوید درست است که روایاتی در این زمینه وجود دارد اما با تحلیل تاریخی هماهنگ نیست و نمی‌تواند واقعیت داشته باشد. ایشان منکر این روایات نیستند اما روایات را معتبر نمی‌دانند. همان‌طور که سیدشرف الدین، تحریفات عاشورا را نوشته‌اند و مرحوم جلال آل احمد هم آن را ترجمه کرده‌اند، ایشان هم می‌گوید که این روایات معتبر نیست و آن روایات در کتاب‌های قرن‌های نوشته شده است؛ بنابراین، به طور قطعی نمی‌شود این نظرات را تأیید کرد و نمی‌شود هم رد کرد مگر آنهایی که کاملا با عقل سازگار نیست و از طریق تاریخ تحلیلی می شود نتیجه گرفت. متأسفانه قضاوت خیلی مشکل است و یک روش هماهنگی هم وجود ندارد.
استاد! چند کتاب معتبر درباره واقعه عاشورا معرفی کنید.
یکی از بهترین کتاب‌های تحلیلی، کتاب مرحوم آیت‌الله خلیل کمره‌ای تحت عنوان «عنصر شجاعت و فداکاری 72 تن و یک تن» در 9 جلد بوده که بسیار تحلیلی و جالب است. ایشان روایات صحیح را در این کتاب آورده و تحلیل کرده و بیشتر هدف قیام امام حسین و واقعه عاشورا را نوشته است.
کتاب دیگری که باز هم تحلیلی و بسیار جالب است، کتابی از شیخ عبدالله علائلی است. اسم اصلی این کتاب به زبان عربی «سمو المعنا فی سمو الذات» بوده که در سال 1939 تألیف شده است. این کتاب 3 جلد است و در سال 1321 شیخ محمد باقر کمره‌ای، جلد اول این کتاب را به نام «همت بلند» ترجمه کرده است.
من هر سه جلد این کتاب را اخیراً ترجمه کرده‌ام تحت عنوان «برترین هدف در برترین نهاد» که توسط سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در سال 1379 منتشر شده است.
شیخ عبدالله علائلی، نویسنده این کتاب برای تفریح به مصر رفته بود و می‌گوید در روضه‌خوانی شیعیان شرکت کرده و تحت تأثیر قرار گرفته و این کتاب تحلیلی را نوشته بود. ایشان حتی به حادثه سقیفه پرداخته و آن را تحلیل کرده است. همچنین مسائل مربوط به دوره امام علی(ع) و امام حسین(ع) را تحلیل کرده و انگیزه‌های یزید و معاویه را مورد توجه قرار داده است.
آثار دکتر سید جعفر شهیدی، حماسه حسینی شهید مطهری و کتاب‌های مرحوم صالحی نجف‌آبادی از منابع معتبر هستند.
کتاب «شهید جاوید» صالحی نجفی آبادی که بیشتر درباره تحریفها و غلوها نوشته شده، بسیار مشهور است. بقیه آثار ایشان هم مفید است.

برگزاری جلسه دفاعیه

با سلام و صلوات بر نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله و علیه و آله و سلم به استحضار می رساند با توکل بر خداوند و توسل بر ائمه معصومین علیهم السلام خاصه آقا امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در روز پنجشنبه مورخ 4/6/1395 جلسه دفاعیه تحقیقات پایانی چهارتن از طلاب در مدرسه علمیه فاطمیه سلام الله علیها شهرستان بندر انزلی با داوری و راهنمایی اساتید ارجمند جناب آقای قاسمی روشن و طاهر خورسندی وآقای ریحانی وحضورمعاونت پژوهش رودبار سرکار خانم حسنی و حضور تعدادی از میهمانان و طلاب مدرسه رودبار و انزلی برگزار گردید.
اسامی و عناوین تحقیقات پایانی طلاب به شرح ذیل می باشد:

1- خانم مریم سمیعی علائم و نشانه های ظهور حضرت مهدی عجل الله و تعالی فرجه الشریف و آثار آن
2- خانم نازنین علی محمدی فتنه شناسی ازدیدگاه امام علی ع و راهکارهای مقابله با آن
3- خانم نگین رضایی بررسی ظهور و عوامل تاخیر و تعجیل آن در آیات و روایات
4- مهدیه جمشیدی علل و عوامل بد حجابی و راههای پیشگیر ی از دیدگاه اسلام

نشست پژوهشی با عنوان سبک زندگی ایرانی اسلامی با حضور حجه الاسلام و المسلمین دکتر صفوی

با سلام و صلوات بر نبی مکرم اسلام (ص) به استحضار می رساند نشست پژوهشی با عنوان سبک زندگی ایرانی اسلامی با حضور حجه الاسلام و المسلمین دکتر صفوی و تعدادی از طلاب مدرسه علمیه فاطمیه (س) بندر انزلی برگزار گردید.در این نشست استاد ابتدا سبک زندگی را به چگونه زندگی کردن معنا کردند یعنی همان شیوه زندگی و بیان فرمودند که سبک زندگی به دو گونه دینی و غیر دینی یا همان التقاطی( نومن ببعض و نکفر ببعض) می باشد.ایشان بیان داشتند که دین اسلام یکسری پس زمینه هایی دارد که همان باور و عقاید ما انسانها می باشد و برای اجرای سبک زندگی به شکل دینی باید از دستورالعملهایی که در قالب فقه اصغر(احکام فقهی و باید و نبایدها) و فقه اکبر (احکام اخلاقی) پیروی نمود که بایدها و نبایدها، واجبات و محرمات تنها مقدمات می باشند حد اعلا همان مکارم اخلاقی است که پیامبر (ص) فرمودند انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق . ایشان فرمودند اینکه حکومت ما دینی است هیچ شکی نیست زیرا هم رهبر عادل و عالم داریم و هم قانو.ن اساسی طبق موازین شرع اسلام. اما در بقیه موارد هر چیزی را که حساب کنیم خیلی از امور متاسفانه التقاطی اند . ایشان به نقل از حضرت زهرا (س) بیان فرمودند که بهترین خیر برای زنان این است که نامحرمی او رانبیند در حالیکه سبک معماری خانه های جامعه مسلمین به گونه ای است که آشپزخانه اش اپن هست د رحالیکه در قدیم خانه ها بصورت اندرونی و بیرونی بوده که خانم با نامحرم زیاد در ارتباط نبوده است.

خبرکارگاه مقاله نویسی

باسمه تعالی
با سلام و صلوات بر نبی مکرم اسلام وتسلیت بمناسبت آغاز ماه محرم الحرام ، جلسه کارگاه مقاله نویسی باحضور جمعی از طلاب پایه های اول تا پنجم در مدرسه علمیه فاطمیه (س) شهرستان بندر انزلی برگزار گردید در این جلسه سرکار خانم مرضیه هلالی استاد محترم کارگاه علاوه بر ارائه تعریف جامع و مانع از مقاله به بیان اهداف و نکات مهم در رابطه با مقاله نویسی و شیوه صحیح چکیده نویسی در مقالات وبیان مهارت های مورد نیاز برای نگارش و تدوین مقالات پرداختند . ایشان برخی از اهداف یک مقاله خوب را ، تولید و نشر دانش و رشد آگاهی های انسان و ایجاد انگیزش در جامعه و توسعه ایده های نو و توسعه پژوهش های بیشتربیان فرمودند. و در انتها هم طلاب را بصورت عملی با سایت نور که دارای کتابخانه ی برخط نور لایب می باشد آشنا نموده تا ان شا الله طلاب بتوانند در راستای امر پژوهش از آن بهره ی لازم را ببرند.

خبرکارگاه مقاله نویسی

باسمه تعالی
با سلام و صلوات بر نبی مکرم اسلام وتسلیت بمناسبت آغاز ماه محرم الحرام ، جلسه کارگاه مقاله نویسی باحضور جمعی از طلاب پایه های اول تا پنجم در مدرسه علمیه فاطمیه (س) شهرستان بندر انزلی برگزار گردید در این جلسه سرکار خانم مرضیه هلالی استاد محترم کارگاه علاوه بر ارائه تعریف جامع و مانع از مقاله به بیان اهداف و نکات مهم در رابطه با مقاله نویسی و شیوه صحیح چکیده نویسی در مقالات وبیان مهارت های مورد نیاز برای نگارش و تدوین مقالات پرداختند . ایشان برخی از اهداف یک مقاله خوب را ، تولید و نشر دانش و رشد آگاهی های انسان و ایجاد انگیزش در جامعه و توسعه ایده های نو و توسعه پژوهش های بیشتربیان فرمودند. و در انتها هم طلاب را بصورت عملی با سایت نور که دارای کتابخانه ی برخط نور لایب می باشد آشنا نموده تا ان شا الله طلاب بتوانند در راستای امر پژوهش از آن بهره ی لازم را ببرند.

پاسخ به چند سوال راجع به فرازهای زیارت عاشورا

باسمه تعالی

آیا می‌دانید مقام محمود، ثارالله و ابن ثاره، لعین و ابن اللعین و بسیاری عبارات دیگر که در زیارت عاشورا می‌خوانیم به چه افرادی اشاره دارند؟
درباره زیارت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) روایات فراوانى وجود دارد و در‌باره زیارت عاشوراى معروف، احادیثی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده اما در عین حال سؤالاتی نیز در این حوزه درباره متن زیارت عاشورا و مسائل دیگر درباره آن مطرح شده است.
حجت‌الاسلام جعفری‌پور، مسئول پاسخگویی مرکز تخصصی نماز به برخی شبهات پیرامون متن زیارت عاشورا پاسخ می‌دهد.
زیارت عاشورا از کلام کدام امام معصوم صادر شده است؟
زیارت عاشورا آن گونه که از روایت امام صادق(ع) در کتاب مصباح شیخ طوسی به دست می‌آید، از جانب خداوند و حدیث قدسی است، یکی از تفاوت‌های حدیث قدسی با قرآن این است که رساندن آیات قرآن بلافاصله بعد از نزول آن به همه مردم واجب است، ولی ممکن است یک حدیث قدسی از جانب خداوند به پیامبر اکرم(ص) عرضه شود، بدون آنکه پیامبر(ص) آن را به یک نفر هم بگوید یا فقط به افراد خاص مثل سلمان و مقداد و … تعلیم دهد.
زیارت عاشورا توسط خداوند بیان و توسط جبرئیل امین برای پیامبر اکرم(ص) هدیه آورده شد و امیرمؤمنان(ع) به امام مجتبی(ع) و ایشان به برادرش امام حسین(ع) و ایشان به امام سجاد(ع) و ایشان به فرزندش امام باقر(ع) و او به امام صادق(ع) انتقال دادند تا اینکه در زمان امام باقر و امام صادق(ع) که موقعیت بهره‌مندی خواص شیعیان از این حدیث قدسی ایجاد شد، امام باقر(ع)به علقمه و امام صادق آن را صفوان بن مهران در نجف آموزش دادند، ولی تنها روایتی که زیارت عاشورا را حدیث قدسی معرفی می‌کند روایت امام صادق(ع) در کتاب مصباح شیخ طوسی است.
چرا زیارت عاشورا بعد از شهادت امام حسین(ع) توسط امام سجاد(ع) به شیعیان آموخته نشد؟
اوج فتنه و ظلم بنی‌امیه در کربلای معلی در روز عاشورا اتفاق افتاد، بنابراین دستگاه اموی برای تثبیت موقعیت خودش هر قیامی را سرکوب می‌کرد، همانند قیام توابین، قیام مختار و قیام حرّه در چنین موقعیتی با چنین خفقان کسی انتظار دارد که لعن یزید و معاویه و ابوسفیان که در زیارت عاشورا علناً آمده است، توسط شیعیان بیان شود، اما در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که زمان اختلاف بین بنی‌مروان و بنی‌العباس است، آن خفقان شدت خود را از دست داده است، به همین خاطر امام باقر و امام صادق(ع) به بیان آن پرداختند.
زیارت عاشورا اولین بار در چه کتاب‌هایی ذکر شده است؟
زیارت عاشورا به نقل از علقمه بن محمد حضرمی از امام باقر(ع) در کتاب کامل الزیارات و زیارت عاشورا به نقل از صفوان بن مهران از امام صادق(ع) در کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی شده است و زیارت عاشورای مشهور که در مفاتیح الجنان آمده است، همان زیارت کتاب مصباح المتهجد است.
اعتبار سند زیارت عاشورا در چه حد است؟
-زیارت عاشورا دارای دو سند و سه طریق است که با توجه به کتاب‌های علم رجال اشخاصی که در سند زیارت قرار گرفته‌اند همه مورد اعتماد هستند:
۱- نقل صالح بن عقبه
۲- نقل سیف بن عمیره
۳- نقل محمد بن خالد طیالسی
که هر کدام توسط شیخ طوسی در کتاب فهرست اسناد آن آمده است.
ویژگی‌های منحصر به فرد زیارت عاشورا چیست؟
حدیث قدسی بودن، ثواب و آثار منحصر به فرد، لعن برخی اشخاص، ذکر مهدویت و انتقام از دشمنان حضرت که در دو جای زیارت امام منصور و امام هدی آمده که این خود اشاره به ابراز اعتقاد به انتقام مهدوی در زمان اهل بیت(ع) دارد،‌ سجده در مقابل خداوند در انتهای زیارت که این اوج پیوستگی زیارت امام حسین(ع) با عبودیت خداوند است که در هیچ زیارتی غیر از زیارت عاشورا در آخر آن سجده وجود ندارد،‌ دستور به انجام هر روزه آن هر چند زیارت عاشورا زیارت مخصوص روز عاشوراست، ولی در سایر روزهای ایام سال به قصد برآورده شدن حاجت و بهره‌مندی از آثار و ثواب‌های آن امام باقر و امام صادق(ع) توصیه کردند.
عبارات زیارت عاشورا چند بخش است؟
دارای دو بخش کلی «خطابی» یعنی خطاب به امام حسین، «درخواستی» یعنی خطاب به خداوند است:
«خطاب به امام حسین» که از وضعیت خود و درخواست‌های خود خبر می‌دهیم:
– تسلیم: السلام علیک …
– تعزیت :لقد عظمت الرزیه
– تضمین: انی سلم لمن …
– تبرئه: وابرا الی الله …
– تفدیه: بابی انت وامی
– مهدی یاوری: ان یرزقنی طلب …
– تقرب: انی اتقرب الی الله …
– توسل: بموالاتکم
– همراهی: معکم فی الدنیا
– درک شفاعت: یبلغنی المقام المحمود
– پاداش کامل: افضل ما یعطی
– لعن شخص: لعن الله آل زیاد…
– لعن شخصیت: دفعتکم عن مقامکم
– ثبوت در قدم: قدم صدق
«درخواست از خداوند»
-وجاهت: وجیها
– صلوات و رحمت و مغفرت: صلوات ورحمه ومغفره
– حیات و ممات محمدی: محیای محیا…
– لعن شخص: اللهم العن اباسفیان و…
– تأکید در لعن شدید: فضاعف، جمیعا، خص
– درخواست عذاب دردناک: العذاب الالیم
– تقرب با برائت و ولایت: اللهم انی اتقرب
– لعن شخصیت: اول ظالم وآخر
-شفاعت: اللهم ارزقنی شفاعه الحسین
– ثبوت قدم در راه حسین(ع): وثبت لی قدم صدق

چرا به امام حسین(ع) اباعبدالله می‌گویند؟
در جامعه عربی هم اسم و هم کنیه داریم، اعراب از زمانی که فرزندشان به دنیا می‌آید، معمولاً برای او به غیر از اسم کنیه هم قرار می‌دهند که در اکثر موارد فرزند آن شخص همان نام مذکور در کنیه را دارد، مثلاً حضرت علی(ع) ابوالحسن است و نام فرزند ارشد ایشان حسن(ع) یا امام صادق(ع) اباعبدالله است و امام حسین(ع) که اباعبدالله است فرزندی به نام عبدالله رَضیع داشته است.
عبدالله به معنای بنده خدا و از آنجا که هر کسی بعد از واقعه عاشورا خداوند را عبودیت می‌کند مدیون خود سیدالشهدا(ع) است، بنابراین امام حسین(ع) پدر تمام بندگان خدا است، یعنی هر کس که خداوند را عبودیت می‌کند مدیون خون سیدالشهدا(ع) است، پس می‌توان گفت که امام حسین(ع) پدر تمام بندگان خدا است، چرا که اسلام توسط پیامبر(ص) ابلاغ شد و توسط قیام امام حسین(ع) جاویدان و باقی ماند، اگر قیام امام حسین(ع) نبود، الان هیچ مؤمن واقعی وجود نداشت، به همین جهت گفته‌اند: «الاسلام نبوی الحدوث وحسینی البقاء» چرا که اسلام فقط و فقط آن است که سیدالشهدا(ع) بیان می‌کند و هر آنچه یزید ترویج می‌کند، کفر مطلق است.
منظور از لعین و ابن اللعین کیست؟
-منظور یزید بن معاویه بن ابی سفیان است که هم یزید و هم معاویه و هم ابوسفیان از زبان پیامبر اکرم(ص) و قرآن کریم مورد لعن قرار گرفته‌اند و این همان زمانی اتفاق افتاد که پیامبر(ص) در خواب دید میمون‌ها از منبرش بالا می‌روند و آیه ۶۰ سوره اسراء نازل شد و بنی‌امیه را شجره ملعونه معرفی کرد.
شادی آل زیاد و آل مروان چگونه بود؟
آنان روز عاشورا را به عنوان روز پرخیز و برکت خود قرار دادند و دستور به روزه‌داری این روز کردند و اهل بیت(ع) از روزه روز عاشورا به دلیل عدم شباهت با بنی‌امیه نهی کردند و فرمودند روز بگیرید عاشورا با نهی از خوردن و آشامیدن تا قبل از غروب و قبل از غروب افطار کنید، چرا که عزیز ما در روز عاشورا هم گرسنه و هم تشنه شهید شدند، بنابراین نزدیک غروب آفتاب که دیگر حضرت به شهادت رسیده است، غذا خوردن شما کراهت ندارد. این حدیث از امام صادق(ع) در کتاب مصباح متهجد نوشته شیخ طوسی نقل شده است.
ثارالله یعنی چه؟
در کلام عرب هم به خون و هم به طلب کننده خود و هم به کسی که خونش طلب می‌شود، «ثار» گفته می‌شود، در زیارت عاشورا می‌خوانیم «طلب ثارکم مع امام هدی» خداوند به من روزی گرداند توفیق طلب خون شما را که من هم از طلب‌کنندگان خون شما باشم، پس در اینجا ثار به معنای خون است و در زیارت امام زمان(عج) می‌خوانیم «السلام علیک یا ثارالله» و چون منتقم حقیقی خون امام حسین(ع) امام زمان(عج) است. «ثارالله» در اینجا به معنای طلب کننده خون است، در زیارت عاشورا که می‌خوانیم«السلام علیک یا ثارالله وبن ثاره» منظور کسی است که خون او طلب می‌شود؛ یعنی امام حسین(ع) و امیرمؤمنان(ع) بنابراین سه امام از امامان ما لقب ثارالله دادند، امام زمان(عج) طلب کننده و حضرت امام علی(ع) و امام حسین(ع) طلب شونده.
منظور از ارواحی که به درگاه امام حسین(ع) سر تعظیم فرود می‌آوردند، چیست؟
«حَلَت» به معنای وارد شدن همراه با کرنش و خضوع است، یک وقت شخص با احترام و تواضع به انسان وارد می‌شود، به این حالت حلول گفته می‌شود و اگر داخل شدن بدون تواضع باشد به آن دخول گفته می‌شود، در زیارت عاشورا سلام می‌دهیم به روح‌هایی که در مقابل عظمت امام حسین(ع) حلول کردند یعنی با تمام تواضع به درگاه ایشان آمدند که در درجه اول منظور یاران سیدالشهدا(ع) که در کنار حضرت در پایین پای او جسم آن‌ها قرار دارد و در مرحله دوم ارواح تمام انبیاء، صالحین، شهدا و مؤمنان است که در برابر عظمت حرکت سیدالشهدا سر تعظیم نهاده‌اند، در کامل الزیارات عبارت «واناخت برحلک» نیز وجود دارد که «اناخه» به معنای خم شدن تا حدی که صورت به زمین نزدیک شود، هست. شتربان وقتی می‌خواهد شتر را بخواباند، آن قدر سر او را پایین می‌آورد که به زمین نزدیک می‌شود عرب به آن «اناخه» می‌گوید، می‌خواهد بگوید آن قدر به امام حسین(ع) تعظیم کردند که نزدیک است در اثر خم شدن نزدیک است سر آنان به زمین برسد و شاید دلیل بوسیدن عتبه -پاشنه درب ورودی حرم امام معصوم(ع)- همین باشد که انسان سر تعظیم به آستانش بساید.
چرا در بین همه ظالمان عبیدالله بن زیاد عمر سعد شمر یزید مورد لعن صریح واقع شده‌اند و بقیه قاتلان مثل خولی، نسان و … اسمشان در زیارت عاشورا نیامده است؟
اولاً اینها کسانی بودند که فرماندهی را به عهده داشتند، ثانیاً کسانی بودند که بیشترین ظلم را مرتکب شدند، ثالثاً کسانی بودند که شناختشان نسبت به امام حسین(ع) بیشتر از بقیه بود، رابعاً قرار نیست که هر کسی که مورد لعن است نامش در زیارت بیاید و خداوند از باب نمونه به چند تن از ظالمان اشاره شده است و عبارت «ولعن الله اُمه قتلتکم» همه قاتلان کربلا را در بر می‌گیرد، خامساً در زیارت ناحیه امام هادی(ع) تک تک قاتلان نام برده شده و لعن شده‌اند همانند حرمله، خولی و…
مگر منتقم خون امام حسین(ع …
امام زمان(عج) نیست، پس بقیه شیعیان چه کاره هستند که خداوند می‌فرمایند طلب خون امام حسین(ع) را به همراه حضرت مهدی(عج) را نصیب کند؟
-منتقم اصلی خداوند است، حضرت مهدی(عج) مجری این طرح است، خداوند ابلاغ می‌کند، امام اجرا می‌کند، ولی به واسطه شیعیان، یعنی این گونه نیست که خود حضرت یکی یکی قاتلان و مجریان را قصاص کند، بلکه شیعیان او که در زمان ظهور هستند این کار را انجام می‌دهند.
چرا به امام زمان(عج) امام منصور می‌گویند؟
در بین تمام اهل بیت(ع) دو معصوم بوده‌اند که توسط خداوند منصور به رعب و و حشت هستند یکی پیامبراکرم(ص) و یکی حضرت مهدی(عج)، در مورد پیامبر(ص خداوند وحشت و الرعب را در قلوب کفار جای داد، به وسیله نزول سه هزار ملک در جنگ بدر، در آیه ۱۲۴ آل عمران و سوره انفال آیه ۶۵، امام صادق (ع)فرمودند: فرزندم مهدی نیز به وسیله رعب و وحشتی که در دل دشمنانش افکنده می‌شود خداوند او را یاری می‌کنند، منصور یعنی کسی که توسط خداوند یاری شده است.
منظور از مقام محمود در زیارت عاشورا چیست؟
در آیه ۷۹ سوره اسراء خداوند به پیامبر(ص) دستور می‌دهد که نماز شب را بپادار امید است که به مقام محمود برسی، در روایت امام صادق(ع) دارد که منظور از مقام محمود مقام شفاعت اهل بیت(ع) است، در زیارت جامعه کبیره اشاره شده است، از خداوند می‌خواهیم که ما را به آن مقام شفاعت برساند امام صادق(ع) فرمودند: زائر امام حسین(ع) خودش شافع محشر است و هر کس به غیر از دشمنان اهل بیت(ع) را می‌تواند شفاعت کند و یا اینکه طبق فراز سجده زیارت عاشورا به شفاعت امام حسین(ع) برسد.
منظور از مضاعف شدن لعن چیست؟
لعن به معنی دوری از رحمت خدا و رسیدن به عذاب الهی همان طور که رحمت خدا برای برخی چندین برابر می‌شود، همانند پاداش انفاق که به فرموده قرآن ۷۰۰ برابر می‌شود، سوره بقره آیه ۲۶۱، لعنت خدا نیز برای برخی چند برابر می‌شود بستگی به گناه دارد، در زیارت عاشورا از خدا می‌خواهیم که لعنت خود را بر بنی‌امیه مضاعف گرداند.
مگر جهاد یک واژه مقدس نیست، پس چرا زیارت عاشورا دشمنان امام حسین(ع) را با لفظ «جاهدت الحسین» یاد کرده است؟
جهاد یک معنای لغوی دارد که به معنای تلاش و کوشش است، در قرآن کریم به همین معنا به کار رفته است، در سوره لقمان آیه ۱۵ «وَاِن جاهداک» اگر پدر و مادر تلاش کردند تو را مشرک کنند، از آن‌ها اطاعت مکن و همین معنا در این فراز زیارت به کار رفته است، خدا لعنت کند گروهی را که علیه امام حسین(ع) در جنگ با او به هر نحوی تلاش کردند که پسر پیامبر(ص) را شهید کنند، چه با تیر چه با سنگ و … این معنا با جهادی اصطلاحی که ششمین فرع از فروع دین اسلام است تفاوت دارد، جهاد در اینجا به معنی تلاش است و در زبان عربی به هر تلاشی جهاد می‌گویند.
مگر حضرت علی اکبر(ع) جزو اولاد امام حسین(ع) نیست، پس سلام به صورت کلی بر اولاد حسین(ع) کافی بود، چرا علی اکبر(ع) را سلام اختصاصی دادند؟
در بین فرزندان امام حسین(ع) که در کربلا به شهادت رسیدند، هیچ کس مقامش به اندازه علی اکبر(ع) نیست، برای همین امام سجاد(ع) او را در یک قبر ویژه پایین پای پدرش دفع کرد، ولی بقیه ی شهدای کربلا مانند قاسم(ع)، عبدالله(ع)، عون(ع)، عثمان(ع)، جعفر(ع) و … را که شانزده نفر بودند، را در یک گور دسته جمعی دفن کرد و این خود امتیاز علی اکبر(ع) به سایر شهدای اهل بیت(ع) را می‌رساند، شخصیتی که در خلق و خُلق و سخن شبیه پیامبر(ص) بوده است و البته چون داغ علی‌اکبر(ع) بر سیدالشهدا بسیار گران بود، خدا در زیارت عاشورا با سلام خاص به علی اکبر(ع) تسلی به سیدالشهدا(ع) نیزمی‌دهد.
ویژگی‌های اصحاب امام حسین(ع) چیست که خدا به آن‌ها سلام می‌دهد؟
اصلی‌ترین ویژگی یاران امام حسین(ع) شناخت امام زمان است، شناختی که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هر کس آن شناخت را نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است و جایگاه اصحاب امام حسین(ع) در روزگاری که نزدیک ۳۰ هزار نفر علیه امام زمانشان شمشیر کشیده‌اند معلوم می‌شود، اصحابی که امام صادق(ع) فرمودند: پدر و مادرم به فدای شما!
در کلام عربی وقتی گفته می‌شود «بابی انت و امی» کنایه از آن است که پدر و مادر من این عمل و رفتار شما را در یاری از حجت خدا می‌پسندند، نه به این معنا که شخص فدای شخص دیگر شود، بعضی‌ها شبهه می‌اندازند که چرا امام صادق(ع) فرموده: «بابی انت وامی» و آن هم خطاب به شهدای کربلا، یعنی امام باقر(ع) فدای یک شخص عادی شود! نه این نیست، بلکه منظور فدای حرکت و عمل که همان اطاعت از امام معصوم(ع) است وگرنه در روایات ما نهی شده است که کسی پدر و مادر خود را فدای شخص دیگر کند، مگر اینکه از دنیا رفته باشند.
از طرف وهابی‌ها مطرح می‌شود امام حسین ۱۳۷۰ سال پیش از دنیا رفته است، چرا الان به زیارتش می‌روید و به او سلام می‌کنید، این کار شما چه فایده‌ای دارد؟
اولاً زیارت قبور مؤمنان جزو سیره پیامبر اکرم(ص) است، در صحیح مسلم روایت شده است که پیامبر(ص) به زیارت قبور بقیع می‌رفتند و این گونه می‌فرمودند: «السَّلامُ عَلى‏ اَهْلِ الدّیارِ مِنَ المُسلِمینَ وَالمُؤمِنینَ أَنْتُم لَنا فَرَطٌ وَنَحْنُ اِنْ شاءَ اللّهُ بِکُمْ لاحِقُونَ»، این روایت پیامبر(ص) را هم اکنون در قبرستان بقیع تابلو کردند، یعنی خود وهابی‌ها این کار را کرده‌اند و در آنجا قرار داده‌اند، پس یکی از پاسخ‌هایی که با روش خودشان می‌توان به وهابی‌ها داد، همین است که خطاب به قبور معمولی سلام می‌دهید، حال اینکه به حضرت سیدالشهدا(ع) می‌رسد، به شیعه اشکال می‌کنید که چرا زیارت می‌کند و سلام می‌دهد.
ثانیاً خود وهابی‌ها به زیارت پیامبر اکرم(ص) می‌روند می‌گویند: «السلام علیک یا رسول‌الله اشهد انک … جاهدت فی سبیل الله» این عبارت بین اذان و اقامه از تلویزیون سعودی همیشه پخش می‌شود و در مکتب شیعه سلام بر هر یک از ائمه همانند سلام بر رسول خداست.
از منظر مکتب شیعه اعتقادمان این است که روح امام معصوم هیچ تفاوتی در زمانی که در حیات است با بعد از مماتش ندارد، بنابراین در زیارت ائمه می‌خوانیم: «اشهد انک تشهد مقامی وتسمع کلامی وترد سلامی وانک حی عند ربک مرزوق»، شهادت می‌دهم که شما جایگاه من را می‌بینید و جواب سلام من را می‌دهید، سخنم را می‌شنوید و سلامم را پاسخ می‌دهید، شهادت می‌دهم که زنده‌اید و در نزد خداوند از روزی بهرمندید.
و جمله معجزات و کراماتی که در حرم ائمه به خصوص حرم امام رضا(ع) صادر و ساطع می‌شود، تصدیق مطلب فوق است اینکه مثلا بیمار سرطانی یا نابینایی شفا یافته است، نشان از ارتباط اهل بیت(ع) با دنیا حتی پس از شهادتشان دارد.
شبهه دیگری که وهابیت مطرح می‌کند این است که به جای اینکه یزید، معاویه، ابوسفیان را لعن کنید که از دنیا رفتند، بهتر نیست به جای زبان لعن و نفرین که شما برای آن‌ها گشوده‌اید، دست به دعا بردارید تا خداوند از سر تقصیرات آن‌ها بگذرد؟!
این افراد انسان‌هایی هستند که اهل عناد، حقد، کینه و معاند هستند، اگر یزید دوباره زنده شود، به همان ترتیب واقعه عاشورا را رقم می‌زند، یعنی این طور نیست که بخواهند هدایت شوند، همچنین این شیوه قرآنی است که شخصی را لعن کنیم، در قرآن کریم هم لعن شخص و هم لعن شخصیت داریم، در قرآن کریم خداوند به صراحت ابلیس را لعن می‌کند: «وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَهَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ»، همچنین ابوالهب، اصحاب سبت «لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ»، اصحاب اخدود و ….
یکی از دلایلی که قرآن با نام اشخاص را نام می‌برد و لعنت می‌کند این است که ممکن است در گذر تاریخ به فراموشی سپرده شوند، لذا اگر در زیارت عاشورا یزید، معاویه و ابوسفیان، آل زیاد، آل مروان، آل بنی‌امیه، عمر بن سعد و شمر را لعنت نمی کردند، امکان داشت که سه نسل آینده نداند که چه اتفاقی رخ داده است و چه افرادی مسبب این واقعه هولناک بوده‌اند، مثلاً اینکه چه کسی فرمانده سپاه دشمن را بر عهده داشته است، پس این سیاست خدا در زیارت عاشوراست که از کسانی که بانیان این ظلم بودند، به صراحت و با نام شخصی مانند ابوسفیان، معاویه، یزید بن معاویه و … نام ببرد، البته در زیارت دیگری امام هادی(ع) تک تک قاتلان را حضرت(ع) نام می‌برد و لعن می‌کند تا از تاریخ پاک نشود و کسی تاریخ را تحریف نکند.

التماس دعای خیر

دعای روز مباهله- منبع: مفاتیح الجنان

باسمه تعالی
الحمدلله
ستایش خاص خدایى است
الّذى جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکینَ بِوِلایةِ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَالاْئِمَّةِ عَلَیهِمُ
که قرار داد ما را از تمسک جویان به ولایت امیرمؤ منان و سایر امامان علیهم
السَّلامُ ونیز بخواند: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اَکرَمَنا بِهذَا الْیوْمِ وَجَعَلَنا مِنَ
السلام * * * * * * * * ستایش خاص خدایى است که گرامى داشت ما را به این روز و قرارمان داد از
الْمُوفینَ بِعَهْدِهِ اِلَینا وَمیثاقِهِ الَّذى واثَقَنا بِهِ مِنْ وِلایةِ وُلاةِ اَمْرِهِ
وفاکنندگان به عهدى که با ما کرده بود و پیمانى که با ما بسته بود از ولایت سرپرستان امر دین او
وَالْقُوّامِ بِقِسْطِهِ وَلَمْ یجْعَلْنا مِنَ الْجاحِدینَ وَالْمُکذِّبینَ بِیوْمِ الدّینِ
و برپادارندگان عدلش و قرارمان نداد از منکران و تکذیب کنندگان روز جزا
دهم آنکه صد مرتبه بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذى جَعَلَ کمالَ دینِهِ وَتَمامَ نِعْمَتِهِ
* * * * * * * * * * * * * * ستایش خاص خدایى است که قرار داد کمال دین و تمام شدن نعمتش را
بِوِلایةِ اَمیرِ الْمُؤ مِنینَ عَلىِّ بْنِ اَبى طالِبٍ عَلَیهِ السَّلامُ
به ولایت امیرمؤ منان على بن ابیطالب علیه السلام
و بدانکه در این روز شریف از براى پوشیدن جامه هاى نیکو و زینت کردن و بوى خوش استعمال نمودن و شادى کردن و شاد نمودن شیعیان امیرالمؤ منین علیه السلام و عفو از تقصیرات ایشان و برآوردن حاجات ایشان و صله ارحام و توسعه بر عیال و اطعام مؤ منان و افطار دادن روزه داران و مصافحه با مؤ منین و رفتن به زیارت ایشان و تَبسّم کردن بر رویشان و هَدایا فرستادن بر ایشان و شکر الهى به جا آوردن به جهت نعمت بزرگ ولایت و بسیار فرستادن صَلَوات و اِکثارِ در عبادات و طاعات از براى هر یک فضیلتى عظیم است و یک درهم که کسى در این روز به برادر مؤ من خود بدهد برابر است با صد هزار درهم در غیر این روز و طعام دادن به مؤ منى در این روز مثل طعام دادن به جمیع پیغمبران و صدّیقان است و در خطبه حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام است در روز غدیر که هرکه افطار دهد مؤ من روزه دار را در شب وقت افطارش مثل آنستکه دَه فئام را افطار داده باشد شخصى برخاست عرض کرد یا امیرالمؤ منین فئام چیست فرمود صد هزار پیغمبر و صدّیق و شهید پس چگونه خواهد بود در کثرت فضیلت حال کسى که جمعى از مؤ منین و مؤ منات را کفالت کند پس من ضامن او هستم بر خداوند تعالى امان او را از کفر و فقر الخ …
وبالجمله فضیلت این روز شریف زیاده از آن است که ذکر شود و این روز، روز قبولى اعمال شیعیان و روز برطرف شدن غمهاى ایشان است و این روزى است که حضرت موسى علیه السلام بر ساحران غلبه کرده و خداوند آتش را بر ابراهیم خلیل علیه السلام سَرد و سلامت کرده و حضرت موسى علیه السلام یوشع بن نون را وصىّ خود گردانیده و حضرت عیسى علیه السلام شمعون الصّفا را وصىّ خود قرار داده و حضرت سلیمان علیه السلام رعیت خود را بر اِستِخلافِ اصِفِ بنِ بَرْخِیا اِشهاد کرده و جناب رسول خدا صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله ما بین اصحاب خود برادرى افکنده و لهذا شایسته است در این روز عقد اخوّت با اِخوان مؤ منین و کیفیت آن به نحوى که شیخِ ما در مستدرک وسایل از کتاب زاد الفردوس نقل فرموده چنین است که بگذارد دست راست خود را بردست راست برادر مؤ من خود و بگوید:
واخَیتُک فِى اللّهِ وَصافَیتُک فِى اللّهِ وَصافَحْتُک فِى اللّهِ وَعاهَدْتُ اللّهَ
برادر شدم با تو در راه خدا و دوست باصفایت شدم در راه خدا و مصافحه کردم با تو در راه خدا و عهد کردم با خدا
وَمَلاَّئِکتَهُ وَکتُبَهُ وَرُسُلَهُ وَاَنْبِی آئَهُ وَالاْئِمَّةَ الْمَعْصُومینَ عَلَیهِمُ
و فرشتگانش و کتابهایش و رسولانش و پیمبرانش و امامان معصومین علیهم
السَّلامُ عَلى اَنّى اِنْ کنْتُ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ وَالشَّفاعَةِ وَاُذِنَ لى بِاَنْ
السلام بر اینکه اگر من از اهل بهشت و اهل شفاعت بودم و اجازه ام دادند که
اَدْخُلَ الْجَنَّةَ لا اَدْخُلُها اِلاّ وَاَنْتَ مَعى آنگاه برادر مؤ من بگوید: قَبِلْتُ
داخل بهشت گردم داخل نشوم جز با تو * * * * * * * * * * * * * * * * * قبول کردم
پس بگوید: اَسْقَطْتُ عَنْک جَمیعَ حُقُوقِ الاُْخُوَّةِ ما خَلاَ الشَّفاعَةَ وَالدُّعاَّءَ وَالزِّیارَةَ
* ****** و ساقط کردم از تو تمامى حقوق برادرى را جز شفاعت و دعا و زیارت
و محدث فیض نیز در خلاصة الاذکار صیغه اخوّت را قریب به همین نحو ذکر نموده آنگاه فرموده پس قبول نماید طرف مقابل از براى خود یا موکل خود به لفظى که دلالت بر قبول نماید پس ساقط کنند از همدیگر جمیع حقوق اخوّت را ماسِواى دعا و زیارت .

اعمال و دعاى روز مباهله
روز بیست و چهارم بنابر اَشْهر روزى است که مُباهَلَه کرد رسول خدا صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله با نصاراى نجران و پیش از آنکه خواست مُباهله کند عبا بر دُوش مبارک گرفت و حضرت امیرالمؤ منین و فاطمه و حَسَن و حسین عَلیهمُ السلام را داخل در زیر عبا نمود و گفت پروردگارا هر پیغمبرى را اهل بیتى بوده است که مخصوص ترین خلق بوده اند به او خداوندا اینها اهل بیت منند پس از ایشان برطرف کن شک و گناه را و پاک کن ایشان را پاک کردنى پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر در شاءن ایشان آورد پس حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله آن چهار بزرگوار را بیرون برد از براى مباهله چون نگاه نصارى بر ایشان افتاد و حقّیت آن حضرت و آثار نزول عذاب مشاهده کردند جُراءَت مُباهله ننمودند واستدعاى مصالحه و قبول جزیه نمودند و در این روز نیز حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام در حال رکوع انگشترى خود را به سائل داد و آیه اِنَّما وَلِیکمُ اللّهُ در شانش نازل شد و بالجمله این روز روز شریفى است و در آن چند عمل وارد است :
اوّل : غسل
دوّم : روزه
سوّم : دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است در وقت و کیفیت و ثواب و آیة الکرسى که در نماز مباهله است تا هُمْ فیها خالِدُونَ است
چهارم : خواندن دعاى مباهله که شبیه به دعاى سحرهاى ماه رمضان است و شیخ و سید هر دو نقل کرده اند لکن مابین روایات آن دو بزرگوار اختلاف کثیر است و من اختیار مى کنم روایت شیخ را در مصباح فرموده دعاء روز مباهله روایت شده با فضیلت آن از حضرت صادق علیه السلام مى گویى :
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ بَهاَّئِک بِاَبْهاهُ وَکلُّ بَهاَّئِک بَهِىُّ
خدایا از تو خواهم از درخشنده ترین مراتب درخشندگیت و همه مراتب آن درخشنده است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِبَهاَّئِک کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ جَلالِک
خدایا از تو خواهم به تمام مراتب درخشندگیت خدایا از تو خواهم از باشوکت ترین مراتب
بِاَجَلِّهِ وَکلُّ جَلالِک جَلیلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِجَلالِک کلِّهِ
جلالت و تمام مراتب جلال تو شوکتمند است خدایا از تو خواهم به همه مراتب جلالت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ جَمالِک بِاَجْمَلِهِ وَکلُّ جَمالِک جَمیلٌ اَللّهُمَّ
خدایا از تو خواهم از زیباترین مراتب جمال تو و همه مراتب جمالت زیباست خدایا
اِنّى اَسْئَلُک بِجَمالِک کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوک کما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ
از تو خواهم به همه مراتب جمالت خدایا تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس دعایم را به اجابت رسان
لى کما وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ عَظَمَتِک بِاَعْظَمِها وَکلُّ
چنانچه وعده ام دادى خدایا از تو خواهم از بزرگترین مراتب عظمتت و همه
عَظَمَتِک عَظَیمَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِعَظَمَتِک کلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسَئَلُک
مراتب آن بزرگ است خدایا از تو خواهم به همه عظمتت خدایا از تو خواهم
مِنْ نُورِک بِاَنْوَرِهِ وَکلُّ نُورِک نَیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِنُورِک کلِّهِ
از تابنده ترین مراتب روشنیت و همه مراتب آن تابنده است خدایا از تو خواهم به تمام مراتب روشنیت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ رَحْمَتِک بِاَوْسَعِها وَکلُّ رَحْمَتِک واسِعَةٌ
خدایا از تو خواهم از وسیع ترین مراتب رحمتت و همه رحمت تو وسیع است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِرَحْمَتِک کلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوک کما اَمَرْتَنى
خدایا از تو خواهم به همه مراتب رحمتت خدایا تو را مى خوانم همچنانکه دستورم دادى
فَاسْتَجِبْ لى کما وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ کمالِک بِاَکمَلِهِ
پس اجابت کن دعایم را چنانچه وعده فرمودى خدایا از تو خواهم از کاملترین مراتب کمالت
وَکلُّ کمالِک کامِلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِکمالِک کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى
و تمام مراتب آن کامل است خدایا از تو خواهم به تمام مراتب کمالت خدایا از تو
اَسْئَلُک مِنْ کلِماتِک بِاَتَمِّها وَکلُّ کلِماتِک تاَّمَّةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک
خواهم از تمامترین کلمات و سخنانت و تمام کلماتت تام و تمام است خدایا از تو خواهم
بِکلِماتِک کلِّهَا اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ اَسْماَّئِک بِاَکبَرِها وَکلُّ
به کلماتت همگى خدایا از تو خواهم به بزرگترین نامهایت و همه
اَسْماَّئِک کبیرَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِاَسْماَّئِک کلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوک
نامهایت بزرگ است خدایا از تو خواهم به نامهایت همگى خدایا من تو را مى خوانم
کما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى کما وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ
چنانچه به من دستور دادى پس به اجابت رسان دعایم را چنانچه وعده ام فرمودى خدایا از تو خواهم به
عِزَّتِک باَعَزِّها وَکلُّ عِزَّتِک عَزیزَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِعِزَّتِک کلِّها
عزیزترین مراتب عزتت و همه مراتب تو عزیز است خدایا از تو خواهم به همه مراتب عزتت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ مَشِیتِک بِاَمْضاها وَکلُّ مَشِیتِک ماضِیةٌ
خدایا از تو خواهم به گذراترین اراده و خواستت و همه مراتب اراده تو گذراست
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِمَشِیتِک کلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِقُدْرَتِک الَّتىِ
خدایا از تو خواهم به تمام مراتب اراده و خواستت خدایا از تو خواهم بدان قدرتت که بوسیله آن بر همه چیز
اسْتَطَلْتَ بِها عَلى کلِّشَىْءٍ وَکلُّ قُدْرَتِک مُسْتَطیلَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى
برترى گرفتى گرچه تمام مراتب قدرتت برترى گیرنده است خدایا از تو
اَسْئَلُک بِقُدْرَتِک کلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوک کما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى
خواهم به تمام مراتب قدرتت خدایا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى تو هم اجابتم کن چنانچه
کما وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ عِلْمِک بِاَنْفَذِهِ وَکلُّ عِلْمِک نافِذٌ
وعده فرمودى خدایا از تو خواهم از نافذترین مراتب دانشت با این که تمام مراتب دانشت نافذ است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِعِلْمِک کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ قَوْلِک بِاَرْضاهُ
خدایا از تو خواهم به مراتب دانشت همگى خدایا از تو خواهم از پسندیده ترین گفتارت
وَکلُّ قَوْلِک رَضِىُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِقَوْلِک کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک
و تمام گفتار تو پسندیده است خدایا از تو خواهم به همه گفتارت خدایا از تو خواهم
مِنْ مَساَّئِلِک بِاَحَبِّهاَّ وَکلُّها اِلَیک حَبیبَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِمَساَّئِلِک
به محبوبترین چیزى که از تو درخواست شده و همه آنها پیش تو محبوب است خدایا از تو خواهم به تمام آنچه از تو
کلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوک کما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى کما وَعَدْتَنى
درخواست شده خدایا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابتم کن چنانچه وعده ام فرمودى
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ شَرَفِک بِاَشْرَفِهِ وَکلُّ شَرَفِک شَریفٌ اَللّهُمَّ
خدایا از تو خواهم به شریفترین مراتب شرفت و تمامى مراتب شرف تو شریف است خدایا
اِنّى اَسْئَلُک بِشَرَفِک کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ سُلْطانِک بِاَدْوَمِهِ
از تو خواهم به مراتب شرفت همگى خدایا از تو خواهم به حق بادوامترین مراتب سلطنتت
وَکلُّ سُلطانِک داَّئِمٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِسُلْطانِک کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى
و تمام مراتب آن دائمى است خدایا از تو خواهم به مراتب سلطنتت همگى خدایا از تو
اَسْئَلُک مِنْ مُلْکک بِاَفْخَرِهِ وَکلُّ مُلْکک فاخِرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک
خواهم به گرانمایه ترین مراتب فرمانرواییت و تمام مراتب فرمانرواییت گرانمایه است خدایا از تو خواهم
بِمُلْکک کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوک کما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى کما
به تمام مراتب فرمانرواییت خدایا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابتم کن چنانچه
وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ عَلاَّئِک بِاَعْلا هُ وَکلُّ عَلاَّئِک ع الٍ
وعده ام فرمودى خدایا از تو خواهم به والاترین مراتب بلندیت و تمام مراتب بلندى تو والا است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِعَلاَّئِک کلِّهِ اَللّ- هُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ ای اتِک
خدایا از تو خواهم به والاترین مراتب بلندیت همگى خدایا از تو خواهم به
بِاَعْجَبِها وَکلُّ ایاتِک عَجیبَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِایاتِک کلِّها اَللّهُمَّ
شگفت ترین آیات و نشانه هایت و همه آیات تو شگفت است خدایا از تو خواهم به آیاتت همگى خدایا
اِنّى اَسْئَلُک مِنْ مَنِّک بِاَقْدَمِهِ وَکلُّ مَنِّک قَدیمٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک
از تو خواهم به قدیمترین نعمتت و همه نعمتهایت قدیم است خدایا از تو خواهم
بِمَنِّک کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوک کما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى کما
به همه اقسام نعمتت خدایا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابت کن دعایم را چنانچه
وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِما اَنْتَ فیهِ مِنَ الشُّؤُنِ وَالْجَبَرُوتِ
وعده فرمودى خدایا و من از تو خواهم به آنچه تو در آنى از مقامات و قدرت و عظمتت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِکلِّ شَاءْنٍ وَکلِّ جَبَرُوتٍ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِما
خدایا از تو خواهم به حق هر مقام و هر قدرت و عظمتى که دارى خدایا و من از تو خواهم بدانچه
تُجیبُنى بِهِ حینَ اَسْئَلُک یا اَللّهُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَسْئَلُک بِبَهآءِ لا اِلهَ
اجابتم کنى بدان هنگامى که تورا خوانم اى خدا اى که معبودى جز تو نیست از تو خواهم به درخشندگى (یا ارجمندى ) کلمه
اِلاّ اَنْتَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَسْئَلُک بِجَلالِ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ یا لا اِلهَ اِلاّ
((لااله الا انت )) اى که نیست معبودى جز تو از تو خواهم به جلال و شوکت کلمه ((لا اله الا انت )) اى که معبودى جز تو نیست
اَنْتَ اَسْئَلُک بِلا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوک کما اَمَرْتَنى
از تو خواهم به کلمه ((لااله الاانت )) خدایا تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابت کن دعایم را
فَاسْتَجِبْ لى کما وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ رِزْقِک باَعَمِّهِ
چنانچه وعده ام فرمودى خدایا از تو خواهم از عمومى ترین اقسام روزیت
وَکلُّ رِزْقِک عآمُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِرِزْقِک کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک
و تمام اقسام روزى تو عمومى است خدایا از تو خواهم به تمام اقسام روزى تو خدایا از تو خواهم
مِنْ عَطآئِک بِاَهْنَاِهِ وَکلُّ عَطآئِک هَنیئٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِعَطآئِک
از گواراترین عطایاى تو و تمام عطاهایت گوارا است خدایا از تو خواهم به تمام عطایایت
کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ خَیرِک باَعْجَلِهِ وَکلُّ خَیرِک عاجِلٌ اَللّهُمَّ
خدایا از تو خواهم به فورى ترین خیر و نیکیت و تمام نیکیهاى تو فورى است خدایا
اِنّى اَسْئَلُک بِخَیرِک کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ فَضْلِک بِاَفْضَلِهِ وَکلُّ
از تو خواهم به تمام نیکیهایت خدایا از تو خواهم به فزونترین فضل تو و همه
فَضْلِک فاضِلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِفَضْلِک کلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوک
فضل تو فزون است خدایا از تو خواهم به فضل تو همگى خدایا تو را خوانم
کما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى کما وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
چنانچه دستورم دادى پس اجابتم کن چنانچه وعده ام فرمودى خدایا درود فرست بر محمد
وَ الِ مُحَمَّدٍ وَابْعَثْنى عَلَى الاِْیمانِ بِک وَالتَّصْدیقِ بِرَسُولِک عَلَیهِ
و آل محمد و برانگیز مرا با داشتن ایمان به خودت و تصدیق به رسولت - که درود بر او
وَ الِهِ السَّلامُ وَالْوِلایةِ لِعَلِىِّ بْنِ اَبیطالِبٍ وَالْبَرائَةِ مِنْ عَدُوِّهِ
و آلش باد - و ولایت على بن ابیطالب و بیزارى از دشمنش
وَالاْیتِمامِ بِالاْئِمَّةِ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ فَاِنّى قَدْ رَضیتُ
و اقتدا به امامان از آل محمد علیهم السلام زیرا که من خوشنودم
بِذلِک یا رَبِّ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَرَسُولِک فِى الاْوَّلینَ
بدین اى پروردگار من خدایا درود فرست بر محمد بنده و رسولت در زمره اولین
وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ فِى الاْخِرینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ فِى الْمَلاَءِ
و درود فرست بر محمد در زمره آخرین و درود فرست بر محمد در عالم
الاْعْلى وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ فِى الْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّدا
بالا و درود فرست بر محمد در زمره مرسلین خدایا عطا کن به محمد مقام
الْوَسیلَةَ وَالشَّرَفَ وَالْفَضیلَةَ وَالدَّرَجَةَ الْکبیرَةَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
وسیله و شرف و فضیلت و درجه بزرگ را خدایا درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَقَنِّعْنى بِما رَزَقْتَنى وَبارِک لى فیما اتَیتَنى
محمد و آل محمد و قانع کن مرا بدانچه روزیم کرده اى و برکت ده به من در آنچه به من داده اى
وَاحْفَظْنى فى غَیبَتى وَکلِّ غائِبٍ هُوَ لى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
و نگهدارى کن مرا در غیبتم و هر غائبى که مربوط به من است خدایا درود فرست بر محمد
وَ الِ مُحَمَّدٍ وَابْعَثْنى عَلىَ الاِْیمانِ بِک وَالتَّصْدیقِ بِرَسُولِک اَللّهُمَّ
و آل محمد و برانگیزم بر ایمان به خودت و تصدیق به رسولت خدایا
صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَسْئَلُک خَیرَ الْخَیرِ رِضْوانَک وَالْجَنَّةَ
درود فرست بر محمد و آل محمد و از تو خواهم خوبترین خوبها را که خوشنودى تو و بهشت باشد
وَاَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّ الشَرِّ سَخَطِک وَالنّارِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
و پناه برم به تو از بدترین بدها که خشم تو و آتش دوزخ باشد خدایا درود فرست بر محمد
وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاحْفَظْنى مِنْ کلِّ مُصیبَةٍ وَمِنْ کلِّ بَلِیةٍ وَمِنْ کلِّ عُقُوبَةٍ
و آل محمد و محافظت کن مرا از هر پیش آمد ناگوار و از هر گرفتارى و از هر شکنجه
وَمِنْ کلِّ فِتْنَةٍ وَمِنْ کلِّ بَلاَّءٍ وَمِنْ کلِّ شَرٍّ وَمِنْ کلِّ مَکرُوهٍ وَمِنْ کلِّ
و از هر فتنه و از هر بلاء و از هر بدى و از هر ناراحتى و از هر مصیبت و از هر
مُصیبَةٍ وَمِنْ کلِّ افَةٍ نَزَلَتْ اَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ اِلَى الاْرْضِ فى هذِهِ
آفتى که نازل شده یا بعد از این از آسمان بزمین نازل شود در این
السّاعَةِ وَفى هذِهِ اللّیلَةِ وَفى هذَا الْیومِ وَفى هذَا الشَّهْرِ وَفى هذِهِ
ساعت و در این شب و در این روز و در این ماه و در این
السَّنَةِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاقْسِمْ لى مِنْ کلِّ سُرُورٍ
سال خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و نصیبم کن از هر شادى
وَمِنْ کلِّ بَهْجَةٍ وَمِنْ کلِّ اسْتِقامَةٍ وَمِنْ کلِّ فَرَجٍ وَمِنْ کلِّ عافِیةٍ وَمِنْ
و از هر خوشحالى و از هر پایدارى و از هر گشایشى و از هر تندرستى و از
کلِّ سَلامَةٍ وَمِنْ کلِّ کرامَةٍ وَمِنْ کلِّ رِزْقٍ واسِعٍ حَلالٍ طَیبٍ وَمِنْ
هر سلامتى و از هر کرامت و از هر روزى فراخ حلال پاکى و از
کلِّ نِعْمَةٍ وِمَنْ کلِّ سَعَةٍ نَزَلَتْ اَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ اِلَى الاْرْضِ فى
هر نعمتى و از هر وسعتى که نازل شده یا بعد از این نازل شود از آسمان به زمین در
هذِهِ السّاعَةِ وَفى هذِهِ اللّیلَةِ وَفى هذَا الْیوْمِ وَفى هذَا الشَّهْرِ وَفى
این ساعت و در این شب و در این روز و در این ماه و در
هذِهِ السَّنَةِ اَللّهُمَّ اِنْ کانَتْ ذُنُوبى قَدْ اَخْلَقَتْ وَجْهى عِنْدَک وَحالَتْ
این سال خدایا اگر چنانچه گناهانم شرمنده کرده است چهره ام را پیش تو و حائل شد
بَینى وَبَینَک وَغَیرَتْ حالى عِنْدَک فَاِنّى اَسْئَلُک بِنُورِ وَجْهِک الَّذى
میان من و تو و حالم را پیش تو تغییر داده پس از تو خواهم به حق نور ذاتت که
لا یطْفَأُ وَبِوجْهِ مُحَمَّدٍ حَبیبِک الْمُصْطَفى وَبِوجْهِ وَلِیک عَلِىٍّ
خاموش نشود و به آبروى محمد مصطفى حبیب تو و به آبروى ولى تو على
الْمُرْتَضى وَبِحَقِّ اَوْلِیآئِک الِّذینَ انْتَجَبْتَهُمْ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ
مرتضى و به حق اولیائت که برگزیدى آنها را که درود فرستى بر محمد
وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَغْفِرَ لى ما مَضى مِنْ ذُنُوبى وَاَنْ تَعْصِمَنى فیما
و آل محمد و بیامرزى برایم گذشته هاى از گناهانم را و نگاهم دارى در
بَقِىَ مِنْ عُمْرى وَاَعُوذُ بِک اللّهُمَّ اَنْ اَعُودَ فى شَىْءٍ مِنْ مَعاصیک
آینده عمرم و پناه مى برم به تو خدایا از اینکه بازگردم به یکى از گناهان و نافرمانیهایت
اَبَداً مااَبْقَیتَنى حَتّى تَتَوَفّانى وَاَنَا لَک مُطیعٌ وَاَنْتَ عَنّى راضٍ وَاَنْ
هرگز تا زنده ام (یعنى ) تا آنگاه که مرا بمیرانى و من فرمانبردار تو باشم و تو از من خوشنود باشى و
تَخْتِمَ لى عَمَلى بِاَحْسَنِهِ وَتَجْعَلَ لى ثَوابَهُ الْجَنَّةَ وَاَنْ تَفْعَلَ بى ما
به انجام رسانى عمل مرا به نیکوترین آن و پاداش آنرا برایم بهشت مقرر دارى و انجام دهى درباره من آنچه را
اَنْتَ اَهْلُهُ یا اَهْلَ التَّقْوى وَیا اَهْلَ الْمَغْفِرَةِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ
تو شایسته آنى اى اهل تقوى و اى شایسته آمرزش درود فرست بر محمد و آل
مُحَمَّدٍ وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
محمد و رحم کن به من به رحمت خویش اى مهربانترین مهربانان

پنجم : بخواند دعایى که شیخ وَ سَید روایت کرده اند بعد از دو رکعت نماز و هفتاد مرتبه استغفار و اوّل آن اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ است و شایسته است در این روز تصدّق بر فقراء به جهت تَاءسّى به مولاى هر مؤ من و مؤ منه امیر المؤ منین علیه السلام و زیارت کردن آن حضرت و انسب خواندن زیارت جامعه است .
روز بیست و پنجم روز شریفى است و روزى است که هَل اَتى در حقّ اهل بیت نازل شده به جهت آنکه سه روز روزه گرفتند و افطار خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و به آب افطار نمودند و شایسته است که شیعیان اهل بیت عَلیهمُ السلام در این ایام خصوص در شب بیست و پنجم تاءسّى به موالى خود نمایند در تصدّق به مساکین و ایتام و سعى در اطعام ایشان و این روز را روزه بدارند و چون بعض علماء این روز را روز مباهله مى دانند مناسب است زیارت جامعه و دعاء مباهله را نیز در این روز بخوانند روز آخر ذى الحجه که آخر سال عرب است سید در اقبال موافق یک روایت ذکر کرده که دو رکعت نماز کند در هر رکعت حمد یک مرتبه و ده مرتبه قُل هُواللّهُ اَحَدٌ ده مرتبه آیة الکرسى بخواند و بعد از نماز بگوید:
اَللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى
خدایا آنچه انجام دادم در
هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَلٍ نَهَیتَنى عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ وَنَسیتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ
این سال از اعمالى که مرا از آن نهى فرمودى و راضى بدان نبودى و من آنرا فراموش کردم ولى تو فراموشش نکردى
وَدَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیک اَللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُک مِنْهُ
و مرا به بازگشت بسویت خواندى پس از دلیرى کردنم بر تو خدایا من از آن اعمال آمرزش مى طلبم
فَاغْفِر لى وَما عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ یقَرِّبُنى اِلَیک فَاقْبَلْهُ مِنّى وَلا تَقْطَعْ
پس بیامرز آنها را و هر عملى که انجام دادم از اعمالى که مرا به تو نزدیک گرداند پس آنرا از من قبول کن و قطع مکن
رَجآئى مِنْک یاکریمُ
امیدم را از خودت اى بزرگوار
پس چون گفت این را شیطان گوید واى برمن هرچه من تَعَب کشیدم در حق او در این سال همه را خراب کرد به این کلمات و شهادت دهد سال گذشته براى او که سال خود را به خیر ختم نمود.

مباهله یعنی چه؟

مباهله یعنی چه؟ آیا در زمان حاضر نیز میشود با مخالفان اسلام مباهله کرد؟

مباهله در لغت عرب به معنی درخواست عذاب بر مخالف در اعتقاد است و برای اولین بار پیامبر آماده شد تا با سران مسیحی منطقه نجران به مباهله برخیزد و حتی دست حسن و حسین را گرفت و با دختر و داماد خود در گوشه بیابان حاضر شد، و منتظر آن گشت که سران مسیحی نجران از اسقف و کشیش برای مباهله حاضر شوند ولی آنان با مشاهده آیات صدق پیامبر عقب نشینی کردند و پرداخت جزیه را بر مباهله برگزیدند.
این معجزه یعنی مباهله برای اثبات صدق دعوی در قلمرو و عقائد باقی و پایدار است و هم اکنون نیز این دعوت باقی است و لازم است به سمع مخالفان اسلام برسد. آنان از هر فرقه و گروهی باشند اگر به خدا ایمان دارند، در سرزمین دور از اجتماع آماده مباهله باشند و طرفین بر علیه یکدیگر از خدا عذاب بطلبد، آنگاه ببینند عذاب خدا فرود میآید یا نه و اگر فرود میآید کدام یک از دو طرف را طعمه خود قرار میدهد؟
مرحوم علامه طباطبائی در مورد مباهله چنین میگوید:
هر فرد با ایمان با تأسی به نخستین پیشوای اسلام میتواند در راه اثبات حقیقتی از حقائق اسلام با مخالف خود به مباهله بپردازد و از خداوند برای او درخواست عذاب کند.
و هر فردی از مسیحیان و کلیمیان که بخواهند این معجزه الهی را از نزدیک مشاهده کنند. میتوانند با فردی از افراد با ایمان اسلام در مورد حقانیت اسلام به مباهله بر خیزند و نتیجه آن را با دیدگان خود مشاهده نمایند.
امام صادق (ع) به یاران خود همین دستور را میداد که مخالفان را به مباهله دعوت کنند یکی از یاران آن حضرت به نام ابو مسروق به حضرتش گفت: من با مخالفان با آیه «وَاُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ» نساء/59. بر فضیلت و پیشوائی شما استدلال میکنم آنان میگویند این آیه مربوط به فرماندهان سپاه است و وقتی با آیه «اِنَّما وَلِیُّکُم اللهُ وَرَسُولُهُ…» مائده/55. بر امامت علی(ع) احتجاج میکنم میگویند: این آیه مربوط به افراد با ایمان است نه شخص خاصی و هر موقع با آیه «اِلّا المَوَدَّةَ فِی القُرْبی» شوری/23. استدلال میکنم، مخالفان میگویند: این آیه مربوط به تمام بستگان پیامبر است.
امام صادق (ع) در پاسخ سائل فرمود: در چنین صورت آنان را به مباهله دعوت کن آنگاه نحوه مباهله را بیان کرد و فرمود: چیزی نمیگذرد مگر اینکه آثار مباهله ( نزول عذاب) را مشاهده میکنی. (کافی، 2/ کتاب دعا، باب مباهله).

اهمیت صله رحم و حفظ زبان از دیدگاه آیت الله جواادی آملی حفظه الله

ضرورت صله رحم و حفظ زبان از دیدگاه آیت الله جوادی آملی:
در ماه رمضان انسان باید صله ارحام و حفظ زبان داشته باشد، البته انسان نه تنها هنگامی که روزه است، بلکه در طول ماه نیز باید این امور را رعایت کند
به گزارش ایلنا، آیت‌الله جوادی‌آملی در کتاب حکمت عبادات به شرح این خطبه پرداخت و اظهار کرد: انسان نه تنها هنگامی که روزه هست، بلکه در طول ماه نیز باید این امور را رعایت کند
وَصِلوا أرحامَکم وَاحفظوا ألسنتکم»ارحام را مورد صله و دیدن قرار داده و زبانتان را حفظ کنید. نه تنها هنگام روز که روزه هستید، بلکه در طول ماه، این امور را رعایت کنید. چون اینها آداب روزه نیست، آداب ماه روزه است. بحثى در آن نیست که روزه‌دار موظف است زبانش را حفظ کند، امّا وقتى شب رسید آیا مى‌تواند هر چه خواست بگوید؟ فرمود: در طول این ماه زبانتان را حفظ کنید.
امام صادق (علیه‌السلام) از اجداد گرامشان از رسول الله: «من عَرِف الله وعظّمه مَنَع فاه من الکلام وبَطْنه من الطعام وعنّا نفسه بالصّیام والقیام» فرمود: براى اینکه انسان مواظب دهان باشد و هر حرفى را نزند، معرفت خدا لازم است. کسى که خدا را بشناسد و او را بزرگ بشمارد، در پیشگاه خداى عظیم، هر حرفى را نمى‌زند و شکم را هم با هر غذا، گرچه حرام باشد، آلوده نمى‌کند. لذّت خوردن چند لحظه‌اى است که غذا در دهان است. کسى که خدا را شناخت کنار هر سفره‌اى نمى‌نشیند. عنایت دارد که خود را با روزه گرفتن بپروراند؛ خودش را فراموش نمى‌کند
یکى از نصیحت‌طلبان به اباذر نوشت که مرا نصیحت کن. اباذر هم در جواب مرقوم فرمود: «به عزیزترین دوستانت ستم نکن». دوباره آن شخص نوشت که این مطلب روشنى بود، انسان که به دوست عزیزش جفا نمى‌کند. اباذر در جواب نوشت: عزیزترین افراد نسبت به آدم، خود «او» است. (هیچ کس به اندازه خود آدم پیش انسان عزیز نیست) فرمود: جان خود را نیازار، چون هر گناهى که انسان مرتکب مى‌شود، فشارى است که بر جان خود وارد مى‌کند
کسى که تنها مواظب باشد هر حرفى را نزند، پرخورى نداشته باشد یا هر غذایى را نخورد، روزه‌اش را بگیرد، نمازش را بخواند، چنین کسى از مؤمنان معمولى است نه اولیاى خدا. اولیاى الهى اهل تأمل و تفکر و تعمق هستند. حرف مى‌زنند ولى حرف آنان یاد حق است. قال رسول الله: «إنّ أولیاء الله سکتوا فکان سکوتهم ذِکْراً، ونظروا فکان نظرُهم عِبْرة، ونطقوا فکان نُطْقهم حکمةً، ومشوْا فکان مشْیهم بین النّاس برکةً، لولا الآجال التى قد کتب الله علیهم لم تستقرّ [لم تقرّ] أرواحهم فى أجسادهم خوْفاً من العذاب وشوقاً إلى الثواب». به مؤمن معمولى مى‌گویند: زیاد حرف نزن؛ به مؤمن عارف مى‌گویند: مرتب سخن بگو، مردم را هدایت و به یاد حق متذکر کن.

فلسفه روزه

پایه های اسلام

امام باقر علیه السلام فرمودند
بنى الاسلام على خمسة اشیاء، على الصلوة و الزكاة و الحج و الصوم و الولایه؛
اسلام بر پنج چیز استوار است، برنماز و زكات حج و روزه و ولایت
(فروع كافى، ج 4 ص 62، ح 1)

فلسفه روزه
امام صادق علیه السلام فرمود
انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر؛
خداوند روزه را واجب كرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند.
(من لا یحضره الفقیه، ج 2 ص 43، ح 1)

روزه آزمون اخلاص
امام على علیه السلام فرمود
فرض الله … الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏؛
خداوند روزه را واجب كرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید

فواید روزه از نظر دانشمندان پزشکی دنیا

* دکتر ژان فرموزان درباره فواید روزه داری چنین می گوید:
با روزه داری عرق بدن زیاد می شود، دهان بو می گیرد، گاه آب بینی راه می افتد و همه، علامت شستشوی کامل بدن است. پس از سه یا چهار روز، بو برطرف می شود، اسیداُوریک ادرار کاسته می شود و شخص احساس سبکی و خوشی خارق العاده ای می کند و در این حال اعضا هم استراحتی دارند.
* دکتر کارلو آمریکایی در این باره می گوید:
روزه ای که اسلام واجب کرده، بزرگترین ضامن سلامتی بدن است. روزه درمانی دراز مدت برای مواردی تجویز می شود، از جمله:
1- فشار خون زیاد،2- تَصَلُّب شرائین که تازه آغاز شده،3- گرفتگی مجاری خون و لنف،4- آسم قلب، 5- سرطان خون، 6- امراض عصبی، 7- اختلالات دستگاه متابولیسم (چاقی، نِقرِس، ورم مفاصل، رماتیسم)، 8- امراض کبد، 9- ورم کیسه صفرا، 10- امراض معده و روده، 11- یبوست مزمن، 12- زکامهای حلق و بینی، 13- ناراحتی های کلیه و مثانه، 14- امراض زنان (تورم لگن خاصره، اختلالان قائدگی، نازایی، یائسگی)، 15- سر درد مزمن، 16- ضعف جنسی،… .
* دکتر کارل، فیزیولوژیست بزرگ فرانسوی می گوید:
لزوم روزه داری در تمام ادیان تأکید شده است. در روزه ابتدا گرسنگی و گاهی نوعی تحریک عصبی و بعد ضعف احساس می شود، ولی در عین حال کیفیات پوشیده ای که اهمیت زیادی دارند، به فعالیت می افتند و بالاخره تمام اعضا مواد خاص خود را برای نگهداری و تعادل محیط داخلی و قلب قربانی می کنند.
* دکتر کودل پا فرانسوی می گوید:
بسیاری از بیماری ها ناشی از تخمیر غذا در روزه ها است که همه با روزه اصلاح می گردد.
* دکتر بندیکت:
در این مدت (ایام روزه) در ترکیب خون، هیچگونه اخلاطی به هم نرسیده و آن نوری که در بعضی از روزه داران دیده می شود، یک حالت جوانی و نشاطی است که برای روزه داران رخ می دهد.
* دکتر تومانیاس:
فایده بزرگ کم خوردن و پرهیز نمودن از غداها در یک مدت کوتاه، آن است که چون معده در طول مدت یازده ماه مرتب پر از غذا بوده و در مدت یک ماه روزه داری، مواد غذایی خود را دفع می کند. و همین طور کبد، که برای حل و هضم غذا مجبور است دائماً صفرای خود را مصرف کند، در مدت سی روز ترشحات صفراوی را صرف حل کردن باقیمانده غذای جمع آوری شده خواهد کرد. دستگاه هاضمه در نتیجه کم خوردن غذا اندکی فراغت حاصل نموده و رفع خستگی می نماید.
روزه یعنی کم خوردن و کم آشامیدن در مدت معینی از سال و این بهترین راه معالجه و حفظ تندرستی است که طب قدیم و جدید را از این حیث متوجه خود ساخته، مخصوصاً امراضی را که به آلات هاضمه به خصوص کلیه و کبد عارض می شود و توسط دارو نمی توان آنها را علاج کرد، روزه بخوبی معالجه می نماید. چنانچه بهترین داروها برای برطرف کردن سوء هاضمه روزه گرفتن است، مرض مخصوص کبد نیز که موجب یرقان می گردد، بهترین طریقه معالجه اش همانا روزه گرفتن است، چه آنکه ایجاد این مرض اغلب اوقات بواسطه خستگی کبد است، که در مواقع زیادی فعالیت نمی تواند صفرا را از خون بگیرد.
* شهید دکتر پاک نژاد:
در ظرف مدت یک ماه روزه داری، آدمی دارنده یک بدن تازه تعمیر شده و آزاد گردیده و از قید و بند سموم رها شده است.
* دکتر کلوخ، پزشک مشهور آمریکایی:
سرطان از تماس زیاد میکروب های عفونی و سم های آنها با بدن پدید می آید، سرطان ابتدا دمل کوچکی است که در روده یا معده می روید، این دمل ها را می توانیم به آسانی با یکی دو هفته روزه، معالجه کنیم. معالجه کم خونی معمولی، سیلیس، مالاریا، آلودگیها و چرک ریه، دمل های بسیار بد که بوسیله ترک غذا و ترک خوراکهای گوشت دار ممکن می شود.
* دکتر آلکسی سوفورین، پزشک روسی:
تنها طریق برای قطع ریشه سرطان روزه است و بس. درمان از طریق روزه فائده ویژه ای در بیماری های کم خونی، ضعف روده ها، التهاب بسیط و مزمن، دمل های خارجی و داخلی، سل، نِقرس، بیماری های چشم، مرض قند، بیماری های جلدی، بیماری های کلیه، کبد، روماتیسم، استسقا، نوراستنی، و بیماری های دیگر دارد.
* دکتر اتوبو خنگر در کنگره پزشکی بغداد می گوید:
شخص روزه دار با سوزاندن رسوبات بیمارگونه و چربی های زائد بدن، کوره متابولیسم خود را می افروزد. در مدت پنجاه سال که از تأسیس کلینک اتوبوخنگر می گذرد، بیش از پنجاه هزار بیمار در این کلینیک، توسط روزه درمان شده اند. دانستن فلسفه احکام، سبب معرفت و شناخت بیشتر نسبت به دین می گردد و همین شناخت، باعث تقویت اعتقاد و ایمان انسان خواهد شد.
تذکر مهم:
اگر هدف از روزه کسی این باشد که مثلاً در چاقی و لاغریش اثر کند، و یا در قند و چربی خونش و … مؤثر واقع شود، این روزه نزد خداوند سبحان ذره ای ارزش و ثواب ندارد و چه بسا موجب خشم و غضب خداوند گردد و او را به عذاب الهی مبتلا سازد. بر همین اساس حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: با اخلاص (عمل را فقط برای خشنودی خداوند انجام دادن) کارهای انسان نزد خداوند قبول می شود.(غررالحکم، ص 432)
بنابراین وظیفه یک فرد مسلمانی که می خواهد روزه بگیرد و یا عمل واجب و مستحبی را انجام دهد، آن است که بگوید: «خدایا! می دانم تو حکیمی و تمام دستوراتت برای خیر و سعادت ما است، و می دانم این عمل فوائد زیادی برای من و حتی جامعه دارد، ولی من این عمل را فقط برای رضایت و خشنودی تو انجام می دهم».
و باید توجه داشت که آنچه درباره فلسفه احکام گفته می شود، قسمتی از علت احکام می باشد و الا ذهن ما توان درک حقیقت و تمام علت احکام را ندارد، زیرا علم ما در برابر علم بی نهایت خداوند علیم و ائمه اطهار (علیهم السلام) ناچیز است. بر همین اساس،رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) می فرماید: «در روزه آنقدر فایده هست، که قابل شمارش نیست». (بحارالانوار، ج 93، ص 254)

دعای یا علی یا عظیم

از حضرت صادق عليه السّلام و حضرت كاظم عليه السّلام منقول است: كه بعد از هر نماز فريضه در ماه رمضان اين دعا را بخوانند
متن و ترجمه دعا
يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يَا رَحِيمُ أَنْتَ الرَّبُّ الْعَظِيمُ‏
اى خداى بلند مقام اى بزرگوار اى آمرزنده اى مهربان تويى خداى بزرگ
الَّذِي لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ
كه هيچ مثل و مانندى ندارد و به گفتار و كردار خلق شنوا و بيناست
وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى الشُّهُورِ
و اين ماه است كه مقامش را عظيم كردى و كرامت و شرافت و فضيلتش بر ساير ماه ها دادى
وَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي فَرَضْتَ صِيَامَهُ عَلَيَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ‏
و اين ماه است كه روزه ‏اش بر من واجب گردانيدى و اين ماه رمضان است
الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ‏
كه در آن قرآن را نازل فرمودى براى راهنمايى مردم و روشن كردن راه هدايت و جدا نمودن حق از باطل
وَ جَعَلْتَ فِيهِ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
و شب قدر را در اين ماه مقرر داشتى كه آن شب بر هزار ماه برترى دادى
فَيَا ذَا الْمَنِّ وَ لاَ يُمَنُّ عَلَيْكَ مُنَّ عَلَيَّ بِفَكَاكِ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ
پس اى خدايى كه بر همه منت دارى و هيچ كس بر تو منت ندارد بر من منت گزار در ميان آن همه بندگانت كه منت گزارده ‏اى و از آتش دوزخ نجات بخش
فِيمَنْ تَمُنُّ عَلَيْهِ وَ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏
و به بهشت ابدت داخل گردان به حق رحمت بى‏پايانت اى مهربان ترين مهربانان عالم.

فراخوان پژوهشی احیای هویت و کرامت زن مسلمان در بستر مسجد طراز اسلامی زمان ارسال آثار تا 21-4-1395

همایش ملی روش پژوهشی علامه محمد هادی معرفت
محور مقالات ارسالی
1- روش علامه معرفت در تعامل با روایات تفسیری
2- روش شناسی تفسیر اثری جامع

عقیقه به چه معناست ؟ و چه لزومی دارد؟

واژه «عقيقه» در فرهنگ اسلامي به معناي کشتن گوسفند، گاو يا شتر و… پس از ولادت کودک است و اين کار از ديدگاه اسلام کاري پسنديده است. پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله پس از گذشت هفت روز از ولادت دو فرزند گرانمايه اش حضرت حسن و حسين عليهما السلام اين کار را انجام داد و براي هر کدام يک قوچ، عقيقه کرد. عقيقه، با اين بيان، کاري است که به جهت تقرّب به خدا و به منظور سلامت و طراوت کودک و تأمين حيات و آسايش او انجام مي گردد. حضرت عسکري عليه السلام نيز پس از ولادت فرزند گرانمايه اش مهدي عليه السلام سيصد گوسفند به منظور سلامت و طراوت و امنيت کودک، در راه خدا عقيقه مي دهد و اين کودک در اين امر مستحب، از همه گذشتگان و آيندگان ممتاز مي گردد؛ چرا که تاريخ - جز آن گرامي - هيچ کودکي را نشان نمي دهد که پس از ولادتش سيصد مورد عقيقه داده شده باشد. به هر حال، حضرت عسکري عليه السلام اين کار پسنديده را در راستاي تقرّب به خدا و نيز به منظور تضمين و تأمين طول عمر و زندگي پر مخاطره حضرت مهدي عليه السلام، انجام داد و هم بدين وسيله دوستداران و شيفتگان اهل بيت عليهم السلام را از ولادت آخرين امام نور و آخرين حجّت خدا آگاه ساخت. او تنها به اين شمار گسترده از عقيقه و قرباني بسنده نکرد؛ بلکه به «عثمان بن سعيد» دستور داد: ده هزار رطل نان و همين مقدار گوشت تهيه کند و آنها را ميان «بني هاشم» براي سلامتي آن کودک پر شکوه و اعلان ولادت او توزيع نمايد.

*شیوه نامه مقاله نویسی*

از مهمترين روشهاي انتقال اطلاعات، تدوين و انتشار مقاله علمي است، مقاله به منزله يك سند علمي و ملاك ارزيابي توان علمي نويسنده است.
مراحل پژوهش:
1- مسأله يابي و طرح تحقيق
2- اجراي تحقيق: گردآوري اطلاعات، ارزيابي، داوري و نتيجه گيري
3- تدوين گزارش در قالب هاي كتاب، پايان نامه يا مقاله علمي
طرح پژوهش:به نقشه كار پژوهشگر براي حل مسأله پژوهش گفته مي شود.
اجزای ‌يك مقاله علمي:
1. صفحه عنوان شامل:آرم الله ، مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران، موضوع مقاله ، نام هسته پژوهشی- نام استاد راهنما، نام مدیر هسته، نام پژوهشگران از اعضای هسته پژوهشی ، فصل و سال تدوین ذکر شود.
2.چكيده
3.كليد واژه
4.فهرست مطالب
5. مقدمه
6. بدنه و متن اصلی
7.نتيجه
8 .استنادات (منابع و مأخذ)
توضيح تفصيلي اين اجزا به شرح ذيل است:

1. عنوان:
پختگي عنوان، حاكي از توان علمي نويسنده و عنوان نامناسب ارزش مقاله را كم مي¬كند. اين عنوان ناظر به مسأله تحقيق و پرسش اصلي است. همچنين پوشش دهنده ي واژگان كليدي است. پس بايد گويا و رسا باشد، در عين حال اختصار عنوان،‌يك امتياز است و كلمات بايد بين سه تا هشت كلمه باشد. عنوان نبايد اعم يا اخص از محتواي مقاله يا از روي تعصب باشد. زمان انتخاب عنوان مي¬تواند در ابتدا و يا تكميل يا در حین کار یا پس از تکمیل و در انتها باشد و تا آخرین مراحل امکان تعویض داشته باشد. از عناوين كليشه اي بايد پرهيز شود و در مقالات علمي،‌عنوان باید علمي و به دور از صنايع ادبي و ابهام آميز باشد.
2. چكيده مقاله:
در چكيده بايد با استفاده از كلمات متن،‌ عصاره مقاله را در 150 تا 200 كلمه آورده شود. آن خلاصه جامعي از محتواي يك گزارش پژوهشي است كه هدف ها، پرسش ها، روش ها و يافته هاي پژوهش را به اختصار دارد و اين آيينه پژوهش است و مخاطب را تحريص و تشويق به خواندن مي كند. اجزاي چكيده شامل دلايل نگارش و بيان مسئله و مشكلي است كه در مقاله مورد توجه قرار گرفته و نظرهاي مختلف پيرامون آن بررسي شده و ادله ها و شواهد كافي در همان راستا بررسي و نتايج علمي بدست آمده را باز مي نمايد و بايد از زبان خود پژوهشگر (نه نقل قول) به صورت فعل ماضي آورده شود. در چكيده بهتر است كلمات كليدي هم بيايد. چكيده غير از فهرست يا مقدمه است و جزئي از محتواي مقاله و اجمالي از مطالب تفصيلي آن است و از طريق مطالعة فهرست مطالب، مقدمه و نتايج نوشته مي شود. در چكيده لازم نيست به منابع و مآخذ، ارجاعي انجام شود و از بيان خطابي، مثال و توضيح مفاهيم پرهيز مي شود. براي مهارت افزايي در اين رابطه، بهتر است چكيده مقالات علمی مطالعه و مرور شود تا الگويي فرا راه محققان باشد. چكيده در حقيقت بخش کامل، جامع و مستقل از اصل گزارش است پس نبايد پيش از گزارش پژوهش تهيه شود.
آسيب هاي چكيده نويسي:
1. تبديل چكيده به فهرست: چكيده هرگز مروري بر مباحث اثر تحقيقي و رساله نيست، بنابراين نبايد آن را با گزارش فهرست اثر اشتباه گرفت.
2. تبديل چكيده به طرح مسئله: برخي از افراد، در چكيده به شرح و تفصيل موضوع پايان نامه، مسائل آن و ضرورت بحث از مسئله مي پردازند كه نادرست است. البته بيان اجمالي مسئله نيز از مباحث چكيده است، اما سهم آن متناسب با سهم حجم چكيده است، نه اينكه اهم مطالب چكيده بر محور بيان مسئله بنا شده باشد.
3. ارجاع به مآخذ: پرداختن به معرفي منابع و مآخذ در چكيده نيز، نادرست است.
4. بيان خطابي: ادبيات چكيده بايد همانند ادبيات رساله يا مقاله باشد. در واقع، استفاده از بيان شعارگونه، عبارت پردازي خطابه در شأن رساله و مقاله علمي نيست.

3. كليد واژه:
كلماتي است برآمده از متن مرتبط با موضوع اصلي مقاله كه خواننده با مطالعه آنها، به محتواي اصلي پژوهش پي مي برد. در حقيقت، كليد واژه ها، در حكم موضوعات جزئي مقاله اند كه پس از چكيده مي آيند. واژگان كليدي به خواننده كمك مي كند تا پس از خواندن چكيده و آشنايي اجمالي با روند تحقيق، بفهمد چه مفاهيم و موضوعاتي در اين مقاله مورد توجه قرار گرفته است.
كليد واژه در مقاله، نقش «نمايه» و در كتاب ها و پايان نامه ها، نقش فهرست را دارند. اين واژگان، نماي كلي مقاله را در ذهن تداعي مي كنند. ميانگين واژه هاي كليدي يك مقاله، پنج تا هفت، كلمه است .انتخاب درست كليد واژه ها به نمايه سازي استاندارد مقاله در پايگاههاي الكترونيكي علمي –پژوهشي كمك مي كند و دسترسي مخاطبان را به مقاله تسهيل مي نمايد. كليد واژه هاي اصلي باید با عنوان و مسأله تحقيق و در حد امكان با سرفصل ها تناسب داشته باشد.

4.مقدمه
يكي از بخش هاي مهم مقاله علمي و روزني براي ورود خواننده به دنياي درون مقاله و در حكم نقشه راه است. وظايف اصلي مقدمه، روشن ساختن موضوع، مشخص نمودن هدف و به دست دادن طرح و نقشه ارايه مطالب است.در مقدمة مقاله، مسئله تحقيق و ضرورت انجام آن و اهداف آن از نظر بنيادي و كاربردي به صورت مختصر بيان مي شود و از ذكر جزئيات پرهيز مي شود.
معمولاً داوران و ارزيابان براي شناخت قوت علمي مقاله، تنها به مقدمه و نتيجة آن نظر مي كنند، بنابراين بايد آن را دقيق و مناسب متن مقاله بنويسيم. هدف اصلي يك مقدمه حرفه اي، پاسخ به پرسش هايي چون: اين تحقيق چه اهميتي دارد؟ چه كساني از آن بهره مند مي شوند؟ چه نيازي به حل اين مسأله داريم؟ و چه انگيزه اي باعث شد تا اين مقاله نوشته شود؟
در واقع يك مقدمه خوب شامل توضيح درباره پيشينه تحقيق، ضروت ها، روش، ساختار، مباحث و منطق حاكم بر فصول است و اينكه چرا اين تحقيق ادامه منطقي گزارش هاي پيشين است. مقدمه نبايد مفصل و طولاني باشد بهتر است حداكثر دو صفحه يا يك ششم كل مقاله باشد.
سير نگارش مقدمه هم از مطالب عام به خاص است. از جنبه هاي كلي شروع مي شود و رفته رفته به بخش هاي تخصصي تر مي پردازد.
محقق بايد پرسش هاي پژوهش خود را به صورت استفهامي بيان كرده و به تعريف متغيرهاي تحقيق به صورت عملياتي بپردازد .

5. متن اصلی و بدنه مقاله
قسمت اصلي مقاله است كه در آن به سئوالات تحقيق به طور تفصيلي پاسخ مي دهد. پس تا زماني كه محقق مسأله خود را حل نكرده و يا به آن نزديك نشده، نبايد اقدام به نگارش كند. عبارات بدنه بايد مستند به منابع معتبر و مستدل به برهان باشد و از آوردن عباراتي كه در درستي آنها شك دارد، پرهيز نمايد.
تعيين محورهاي داخلي در بدنه مقاله، ارتباط و انسجام منطقي در بين قسمت هاي مختلف را تقويت مي نمايد. در تعيين عناوين داخلي مقاله مي توان از سئوالات فرعي كمك گرفت و هر كدام از عناوین داخلي مي توانند پاسخ به يك سئوال فرعي باشند. در صورت نياز مي توان عنوان هاي داخلي را به موضوعات عناوين جزئي تر تبديل كرد و به سئوالات ريزتر و ساده تر كه پاسخ آنها، تنها به چند پاراگراف نياز دارد، رسيد. حجم مقاله نيز به نوع مجله و سفارش دهندة آن بستگي دارد؛ امّا بهترين مقاله، نوشتاري است كه با كمترين كلمات، بيشترين محتواي علمي را توليد و به حل مسأله اي بيانجامد. جمله هاي ساده، گويا و صحيح از ضروريات يك متن علمي است. اگر جملاتي از متن مقاله به لحاظ دستوري يا علمي استوار نباشد تأثير ناخوشايندي به مخاطب و اعتماد او گذارده و كل مقاله را زير سوال مي برد. پس تنها مهارت در جمله سازي و عبارت پردازي براي توليد يك مقاله علمي كافي نيست بلكه بايد چينش صحيح جملات و تركيب درست آنها را آموخت و گام نخست در اين ميسر، نگارش پاراگرف هاي استاندارد است. پاراگراف، بخش كوتاهي از يك متن است كه درباره يك موضوع جزئي سخن مي گويد هر پاراگراف با يك جمله اصلي شروع مي-شود و همان جمله بايد حاوي ايده ي اصلي پاراگراف باشد. در ادامه جملات توضيحي خواهند آمد كه هر كدام ادامه منطقي جمله قبل است. همچنين هر پاراگراف بايد از استقلال نسبی برخوردار و مانند يك يادداشت كوچك باشد. شمار كلمات هر پاراگراف، زير 150 كلمه است. هر بند (پاراگراف) نبايد طولاني باشد و به مطلبي مهم بيفزايد. در ابتداي هر بند از حروف «واو« يا «كه» كه حروف ربطند و نشان مي دهد، بند مستقلي نيست استفاده نمي شود.
افزون بر استدلال و تأملات محقق، لازم است هر مقاله اي با مجموعه اي از آثار مرتبط با موضوع خود، در ارتباط باشد از اين رو سعي مي شود با نقل و قول مستقيم يا غير مستقيم (بازنويسي، تلخيص) اين ترابط علمي برقرار شده و از منابع معتبر دست اول استفاده شود. البته ارجاعات محقق نبايد به قدري زیاد باشد كه تحليل نگارنده را كم رنگ نمايد. ناگفته نماند كه اشاره به نظريات رقيب در حل مسأله، نقد مستند و مستدل آنها با بيان نظريه برگزيده و دفاع از آن، عمده ترين مباحث بدنه يك مقاله است. بنابراين بايد از هرگونه بحث مفصل در تحليل پيش فرض ها، مباني و مباحث مقدماتي پرهيز شود و در صورت نياز به يك مطلب فرعي، آن را در پاورقي ذكر كرد. توجه داشته باشيم كه در ارزيابي مقالات، معمولاً به اعتبار علمي منابع و كفايت ادله و صحت نتايج آن معطوف مي شوند.

6.نتيجه
در اين قسمت توصيف كلامي مختصر و مفيدي از آنچه به دست آمده، ارايه مي شود. در حقيقت بايد مشخص شود كه مقاله به روشن شدن مسئله چه كمكي كرده است. بنابراين دستاوردها و حاصل پژوهش، بدون بيان ادله و شواهد در بخش پاياني بيان مي شود. نتيجه برخلاف چكيده متضمن تعريف و بيان مسأله، ضرورت تحقيق، ذكر ادله و ديدگاه هاي رقيب نيست. نتيجه نشان مي دهد كه مقاله حاضر چه نوآوريهايي داشته و چه مشكلي را حل نموده است. بر حسب اهميت آنها، روش متداول بيان نتايج، آن است كه ابتدا مهم ترين و سپس يافته هاي كم اهميت تر ارائه مي شود .
توجه داشته باشيم كه مقاله:‌گزارش مستند و مستدل از تحقيق است اما نتيجه مقاله، گزارش نتايج تحقيق بدون ذكر استدلال، استناد و ارجاع است. نتيجه مقاله در حقيقت، پاسخ به سئوالاتي است كه از ابتدا طرح شده و اين نتايج، يافته هاي مستدل و مستند و در متن مقاله است بنابراين از هرگونه عبارت پردازي و ادعاي به اثبات نرسيده، بايد شديداً خودداري نمود. نتايج معمولاً مبتني بر ترتيب منطقي پرسش ها يا فرضيه ها و نيز وابسته به تأييد يا تأييد نشدن فرضيه هاست و ترتيب بيان نتايج نيز بر حسب ترتيب تنظيم سوال ها و فرضيه هاي آنها است.
تبصره: چنانچه مقاله پیوست یا ضمایمی داشته باشد، قبل از استنادات قرار می گیرد.
7. پیشنهادات
محقق درپایان تحقیق می تواند پیشنهادات جدیدی را به سایر پژوهشگران درخصوص زوایای ناکاویده موضوع ارائه نماید و با تعیین زوایای مختلف مواردی را که خود به تحقیق نشسته یادآور شود و زوایای باقی مانده را به درستی تبیین واز دیگران بخواهد که پاسخ گوی این نیازها باشند و اظهار امیدواری کند که این معضلات در پرتو اهتمام آنان به انجام برسد.

8. استنادات
اعتبار علمي مقاله به مستند و مستدل بودن آن است. ارائه فهرست كاملي از مراجع مقاله با رعايت اصل امانت داري و اخلاق پژوهشي مورد انتظار است. البته سبك هاي استنادات در كتاب ها و مقالات متنوع است. معمولاٌ در راهنماي نويسندگان مجله يا جشنواره علمي در چگونگي ارجاعات پيروي مي شود. اما ارجاع در پايان مقاله، ارجاع در پاورقي و ارجاع در متن، سه شيوه ي عمده استناد است كه شيوه اخير به علت سهولت، سرعت، ايجاد تمركز ذهني براي خواننده و رواج جهاني آن، بر دو شيوه قبلي برتري دارد و آن ارجاع درون متني است كه نام صاحب اثر،‌تاريخ انتشار و شماره جلد و صفحه را مي آورند. مانند: امّا نام اثر نمي آيد. درباره مشخصات كتاب شناختي منابع تحقيق (كتاب نامه) كه در پايان مقاله مي آيد،‌ هماهنگ ترين روش، همسويي با روش ارجاع نويسي در بدنه ي اصلي مقاله است كه در پي مي آيد.
البته نبايد در ارجاعات و نقل قول ها افراط كرد در آن صورت مقاله به مجموعه يادداشت ها و تحليل هاي ديگران تبديل شده و از ارزش علمي آن كاسته مي شود. ارجاعات در دو بخش پاورقی و منابع به شکل زیر صورت می گیرد:


الف) زيرنويس (پاورقي) توصيفي
توضيحات اضافي يا اصطلاحي كه نمي توان براي حفظ انسجام متن، آن را درون متن آورد، مي توان زير صفحه با مشخص كردن شماره بيايد. ‌توضيحات بايد حتي الامكان خلاصه باشد. ترجمه آيات و روايات در متن فارسي بيايد و در صورت نياز مي توان متن عربي را در پاورقي آورد. كلمه هاي بيگانه در داخل متن حتماً بايد به فارسي نوشته شود و صورت خارجي آنها در پاورقي بيايد اينها در مورد اصطلاحات تخصصي يا نام اشخاص است در موارد ضروري كه بايد نام خارجي در متن بيايد بايد در كنار صورت فارسي داخل پرانتز نوشته شود (غلامحسين زاده، 1372، ص 17) توجه كنيم درهر متن يكبار معادل انگليسي آوردن آن واژه كفايت مي كند.

ب) ارجاع در منابع
محقق بايد در پايان مقاله، فهرستي از منابع و مآخذي كه در متن به آنها استناد كرده است را به ترتيب حروف الفباي نام خانوادگي بياورد. تنها منابعي مي آيد كه در متن از آنها استفاده شده است. در ذكر منبع حداقل پنج دسته اطلاعات، ضروري به نظر مي رسد: 1- نام خانوادگي و نام مؤلف يا مؤلفان 2- تاريخ انتشار اثر 3- عنوان اثر 4- نام شهر 5- نام ناشر. (البته اگر كتاب تجديد چاپ شده باشد، شماره چاپ آن هم مي آيد) جداسازي اين اطلاعات با نقطه و جداسازي اجزاي مختلف هر يك با ويرگول (،) است مانند:
- در تك مؤلف:
جوادي، آملي،‌عبدالله (1372). هدايت در قرآن (چاپ سوم). تهران: مركز نشر فرهنگي رجاء.
- در ارجاع منابع از دو مؤلف يا بيشتر به شكل زير مي¬آيد:
سرمد، زهره؛ بازرگان، عباس؛ حجازي، زهره (1379). روشهاي تحقيق در علوم رفتاري (چاپ سوم). تهران:‌نشر آگاه.
- آثار داراي مترجم به شكل زير مي¬آيد:
صدر الدين شيرازي، محمد (1375). شواهد الربوبيه(چاپ دوم). ترجمه جواد مصلح.تهران:‌انتشارات سروش.

- آثار با عنوان سازمان ها و نهادها:
مركز اسناد و مدارك علمي، وزارت آموزش و پرورش (1362)، واژه نامه فارسي –انگليسي. تهران: نشر مؤلف
- آثار به جاي مؤلف ويراستاريا چند نفر گردآورنده يا مجموعه مقالات به شكل زير:
شفيع آبادي، عبدالله (گردآورنده)، (1374). مجموعه مقالات جنگ رواني. تهران:‌انتشارات سمت.

توضیحات بیشتر دربارة شيوه ارجاع منابع
در جهت امانت داري انديشه هاي ديگران و براي اطلاع رساني بيشتر خواننده براي مراجعه به متون منابع اصلي، بايد ارجاعات آورده شود. بنابراين هرگاه در متن مقاله، مطلبي از يك كتاب، مجله يا… به صورت مستقيم يا غير مستقيم نقل شود بايد پس از بيان مطلب آن را مستند ساخت. اين مستندسازي شيوه هاي مختلفی دارد.

شيوه ارجاع در متن
در استناد نام مؤلف و صاحب اثر بدون القاب: آقا، خانم، استاد، دكتر، پروفسور، حجت الاسلام، آيت الله و امثال آن آورده مي شود مگر در جايي كه لقب جزو نام مشخص شده باشد مانند خواجه نصير الدين طوسي، آخوند خراساني، امام خميني، علامه طباطبايي (دهنوي، 1377، ص 27).
اثر با يك مؤلف: پس از آوردن متن، داخل پرانتز: نام خانوادگي،‌تاريخ انتشار، شماره صفحه به ترتيب مي آيد و پس از آن نقطه مي-گذاريم مانند (ابطحي، 1382، ص 27).
اثر با بيش از يك مؤلف باشد، نام خانوادگي آنان به ترتيب به همراه سال انتشار و شماره صفحه مي آيد مانند (سرمد، بازرگان، حجازي، 1379، ص 50) و اگر بيش از سه مؤلف بود: نام خانوادگي اولين مؤلف و به دنبال آن عبارت «و همكاران» یا «دیگران» و سپس سال انتشار و شماره صفحه مي آيد مانند (نوربخش و ديگران، 1366، ص 75).
اثر با نام سازمان ها و نهادها:
به جاي نام مؤلف، نام سازمان مي آيد مانند (فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي، 1382، ص 34).
دو يا چند اثر يك مؤلف:
همه آنها داخل پرانتز به ترتيب تاريخ نشر مي آيد مانند (والاس، 1980، ص 15؛ 1988، ص 27؛ 1990، ص 5). و اگر چند اثر يك مؤلف در يك سال منتشر شده باشد آثار مختلف او با حروف الفبا از هم متمايز مي گردند مانند (احمدي، 1365 الف، ص 22؛ 1365 ب، ص 16).

استناد آيات و روايات:
ابتدا نام سوره و سپس شماره آيه ذكر مي شود، مانند: (بقره، 39). در خصوص نهج البلاغه نام كتاب و شماره خطبه يا نامه (نهج البلاغه، خطبه 33) و روايات غير نهج البلاغه، نام گردآورنده روايات، تاريخ نشر، شماره جلد و صفحه مانند (مجلسي، 1403، ج 56، ص 198).
ارجاع دهي مقالات:
ابتدا نام مؤلف يا مؤلفان، سپس تاريخ انتشار، بعد عنوان مقاله، به دنبال آن نام مجله و شماره آن ذكر مي شود آنگاه شماره صفحات آن مقاله در آن مجله با حروف مخفف صص در فارسي و PPدر انگليسي، مانند حداد عادل، غلامعلي (1375)، انسان عيني، فصلنامه حوزه و دانشگاه، ش 9، صص 41-35.
ارجاع پايان نامه و رساله
پس از ذكر عنوان بايد ذكر شود كه آن منبع پايان نامه كارشناسي ارشد يا رساله دكتر و به صورت چاپ نشده است، سپس نام دانشگاه به شكل زير:
ايزدپناه، عباس (1371). مباني معرفتي مشاء و اهل عرفان. پايان نامه كارشناسي ارشد. چاپ نشده. دانشگاه قم.
ارجاع از يك روزنامه
همانند ارجاع مقاله در مجله است مانند:
محمودي، اكبر (1375، 21 مهر). موانع توسعه در ايران. روزنامه كيهان. ص 6.
ارجاع فرهنگ نامه و دائرة المعارف
در ارجاع نام سرپرست و بقيه موارد مثل كتاب عمل مي شود، مانند:
بجنوردي، سيد كاظم و همكاران (1377)، دائرةالمعارف بزرگ اسلامي (چاپ دوم). تهران. مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامي.
ارجاع كنفرانس ها، سمينارها و گزارش
• مطلبي از دايرةالمعارف در شبكه وب
Seven years war.Pritannicaonline.vers ,802.Apr.1998.
Encyclopaedia Britannica. 02 nov 2030http://www.eb.om;180/.
ارائه گزارش از همايش و سمينارها بايد به شكل زير باشد (سلطاني، 1363، ص 19).
همايش بين المللي نقش دين در بهداشت و روان (1380). چكيده مقالات اولين همايش بين المللي نقش دين در بهداشت روان. تهران: دانشگاه علوم پزشكي ايران.
نقل از منابع الكترونيكي (اينترنت)
امروز نقل از منابع اينترنتي يكي از منابع ارجاعي است كه در ذكر آن اطلاعات ضروري به ترتيب زير بيان مي شود.
بارلو،‌جان پي (1996). درخت يوشع مي لرزد. در مجله CORE(روي خط اينترنت). ج 8، ش 1، ( نقل شده تاريخ 25 مارس 1996، قابل دسترسي در:
• ارجاع يك مقاله در مجله الكترونيكي
Miles, Adrian. Singin in the Rain: Ahypertextual Reading. “Postmodern Culture 8.2(1998).02 nov 2000.
http://muse.jhu.edu/jourals/pme/voo8/8.2 miles.html
:Pub/Zines/c.Re-Zine file:ptp.e text.org pirectorg .g. 8corel.
• در ارجاع يك كتاب الكترونيكي در شبكه وب
Austen, Jane. Pride and prejudice.ED.henrychurchyrd.
Nov 2000.http://www.pemberley.com/jahein;o/pridprej.html.

نكاتي درباره تايپ مقاله:
امروزه تقريباً اكثر مجلات علمي، مقالات خود را به صورت تايپ شده مي پذيرند. از اين رو بيان برخي از اصول تايپ مفيد فايده است:
الف) عنوان مقاله در وسط سطر و با فاصله چهارسانتي متر از بالا با قلم يا فونت شماره 16 تايپ مي شود.
ب) نام مؤلف در زير عنوان و در وسط سطر و با فاصله 5/1 سانتي متر با قلم ترافيك شماره ده تايپ مي شود.
ج) رتبه علمي و محل خدمت مؤلف يا مؤلفان با علامت ستاره يا شماره در پاورقي همان صفحه با قلم لوتوس نازك شماره دوازده كه متناسب با قلم پاورقي است، تايپ مي گردد.
د) عناوين فرعي مقاله با شماره هاي تفكيك كننده مانند 01، 02، 03، با قلم لوتوس سياه شماره 14 تايپ مي شود.
هـ) عناوين فرعي با شماره هاي تفكيكي 101، 201 و … با قلم لوتوس سياه شماره سيزده تايپ مي شود.
و) متن مقاله با قلم لوتوس نازك، شماره چهارده تايپ شده و ابتداي هر پاراگراف يا بند با كمي تورفتگي (اشپون) با فاصله 5/0 سانتي متر آغاز مي گردد.
ز) فاصله بين سطرهاي متن 5/1 سانتي متر و فاصله آنها از عنوان هاي فرعي دو سانتي متر است
ح) فاصله حاشيه صفحه ها از هر طرف دو سانتي متر و از بالا و پايين نيز دو سانتي متر و فاصله آخرين سطر با پاورقي يك سانتي متر است.
ط) نقل قول مستقيم در داخل گيومه با قلم لوتوس نازك شماره دوازده تايپ مي گردد.
س) شماره صفحات در گوشه سمت چپ و بالاي صفحه تايپ مي گردد.
ك) مقاله فقط بايد بر يك روي صفحه تايپ شود
ل) در تايپ مقاله بايد از بكار بردن قلم¬هاي متنوع و متفاوت پرهيز كرد.
م) قلم انگليسي لازم براي تايپ پاورقي Times mediumبا شماره هشت است و همين قلم براي انگليسي در متن و منابع با شماره ده استفاده مي شود.

و من الله التوفیق

اهمیت پژوهش

پژوهش در اسلام
دین اسلام اقیانوسی بی‏کران از دانایی و علوم مختلف را بر روی انسان می‏گشاید. اهمیّتی که دین اسلام به اندیشه، علم‏آموزی و پژوهش داده است بسیار شایان توجه است. کتاب‏های مذهبی از قرآن و نهج البلاغه گرفته تا سایر کتاب‏های حدیثی، سرشار از علوم مختلف و دانستنی‏های گوناگون است و بر عهده دانشمندان اسلامی است که در این اقیانوس بی‏کران غوص کنند و مرواریدی از دانایی به قدر توان خود به جامعه اسلامی هدیه کنند.
ارزش پژوهش
آنچه به نتجیه کار پژوهشگر ارزش می‏بخشد، موضوعی است که پژوهشگر برای تلاش خود برگزیده است. اندیشمندی که برای روشن کردن و شناساندن راه زندگی بشر و نمودن راه هدایتی از سوی راهنمایان الهی، در کلام این بزرگواران جستجو می‏کند و درست را از نادرست می‏شناساند و به تفسیر و ترجمه آن می‏پردازد، یا دانشمندی که برای درمان یا شناخت عامل یک بیماری عمری را به تلاش می‏گذراند تا جامعه بشری را از رنجی آزار دهنده نجات بخشد، حقّی عظیم بر گردن جامعه بشری دارد و شایسته پاداشی بسیار است. امّا هستند کسانی که برای قتل عام یا به خرابی کشاندن منطقه‏ای، در پی یافتن سلاحی مخرّب می‏کوشند. اینان خائنان به عالَم علمند و سزاوار عقابی بزرگ. روز پژوهش بر همه آنان که تعهد اسلامی و انسانی را با پژوهش درآمیختند، مبارک باد.
اهمیّت پژوهش
اسلام عزیز برای پژوهش و جستجو در عالم علم اهمیّتی ویژه و وافر قائل است، تا آنجا که مداد علما را برتر و والاتر از خون شهدا می‏داند1 و دانش‏اندوزی و طلب علم را از نماز و روزه و حج و جهاد در پیشگاه خدا بهتر و عزیزتر می‏شمرد.2 آری معجزه برتر پیامبر ما کتاب آسمانی اوست و جمله آغازی آن که خداوند بدان با رسولش سخن گفت امر به خواندن است. رسول خدا و جانشینان گرانقدرش حامل همه علوم الهی بر روی زمین هستند و آبشارهای سرشار و جاری کلامشان سفره‏های عظیم دانایی را در برابر ما گشوده است. شیرینی دانستن، گواراتان باد، ای تلاشگران وادی علم.
منزلت پژوهشگر
پژوهش گامی است که محقق برای شفاف سازی مسئله ای مبهم برمی دارد تا پاسخی دقیق و منطقی برای حل آن بیابد. رسالت اصلی پژوهشگر و محقق، صیانت از حریم حقیقت و تبیین و تشریح آن است. محقق کسی است که به منظور کشف حقایق، در دریای اندیشه والای انسانی غوطه ور می شود. محققان، اهرم های نیرومند روحی، سرمایه های سرشار فکری، روشن کننده راه پرپیچ و خم زندگی پیشینیان و مقدمه سازان فکری عروج به کمال در پیش روی انسان اند. اینان همان طالبان علم اند که در فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم السلام از ایشان با عبارت های مختلف تجلیل شده است؛ چنانکه امام باقر علیه السلام می فرماید: «همه جنبندگان زمین بر طالب علم درود می فرستد، حتّی ماهی های دریا»3.
پژوهش؛ راهبرد اساسی تبلیغ
یکی از مهم ترین وظایف انسان مؤمن، پاسداری از حقیقت و دعوت همه انسان ها به سوی خداست. این مأموریت، به صرف داشتن نیت پاک والهی تحقق نمی یابد؛ بلکه بنابه دستور صریح قرآن که می فرماید: «ای رسول، به امت بگو روش من و پیروانم این است که خلق را به سوی خدا با بینایی و بصیرت دعوت کنم»،4 موظفیم بر اساس عنصر بصیرت و آگاهی عمل کنیم و در مورد مسائل جامعه اسلامی، دانش، بینش و دقت لازم را به دست آوریم.5 در روایات اسلامی نیز از برخی دانشمندان آگاه و پژوهنده، با عنوان «عالم به زمان خود» تعبیر شده است. امام صادق علیه السلام در این باره فرموده است: «عالم به زمان، مورد هجوم شبهه ها قرار نمی گیرد»6 که نتیجه آن جز بصیرت و آگاهی نخواهد بود. البته علم و آگاهی و بصیرت نیز به آسانی به دست نمی آید و برای رسیدن به آن، باید تحقیق و پژوهش کرد؛ پژوهشی که بر پایه تفکر و تعقل، نیت پاک و بصیرت استوار باشد.7
پژوهش دینی
پژوهش و تحقیق نه تنها روشن کننده راه دنیا و کلید فتح قله های موفقیت و سعادت دنیوی است، بلکه کمال اخروی نیز جز در سایه آن به دست نمی آید. اهمیت این مطلب تا آن جاست که خداوند متعال تنها راه انتخاب و گزینش دین را تحقیق قرار داد و به دست آوردن اعتقادات دینی را جز از راه پژوهش، تحقیق، اندیشه و تدبر نمی پذیرد8 و هرگونه تقلیدی را در این مورد رد می کند. افزون بر این، در متن دین هم، اعمال کسی مقبول تر و به رضایت الهی نزدیک تر است که عملش بر اساس درکی هر چه ژرف تر و روشن تر از ابعاد مختلف دین صورت گیرد؛ چنان که در بسیاری از آیات و روایات به این امر تصریح شده است: «هر کس در دین خود تفقّه و پژوهش نکند، خدا از عمل او خرسند نمی شود»9.
پژوهش؛ وظیفه همگانی و همیشگی
وظیفه پژوهش و تحقیق در جامعه اسلامی، تنها به عده ای خاص یا مجامع علمی محدود نمی گردد، بلکه بر اساس آموزه های دین اسلام، وظیفه ای است که بر دوش همگان قرار دارد و هر کس در هر مرتبه ای موظف است در حد توان و امکانات خویش به آن بپردازد. این مطلب به روشنی در روایات اسلامی آمده است؛ چنانکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بارها درطول عمر گران مایه خویش، به این مطلب تصریح کردند که «فراگیری دانش، وظیفه هر زن و مرد مسلمان است».10 یا با بیان عباراتی چون «خداوند جویندگان دانش را دوست می دارد»،11 امتِ مسلمان را به این امر تشویق و ترغیب می فرمودند. دانش پژوهی، علاوه بر همگانی بودن، وظیفه ای همیشگی است و در هیچ برهه ای از عهده انسان نمی افتد. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «طلب علم در همه حال امری واجب و ضروری است»12.
پی‌نوشت‌ها:
1. محمدى رى‏شهرى، میزان الحکمة، روایت شماره 13401.
2. همان روایت 13417.
3. بحارالانوار، ج 1، ص 173.
4. یوسف: 108.
5. عبدالرضا اصلانى، «پژوهش راهبرد اساسى انسان مؤمن»، «جمهورى اسلامى». 2 دى ماه 1381، ص 8.
6. بحارالانوار، ج 75، ص 269.
7. نک: «پژوهش راهبرد اساسى انسان مؤمن».
8. اسراء: 36.
9. حسن ابن شعبه حرّانى، تحف العقول، مؤسسه انتشارات اسلامى، قم، صص 302 و 303.
10. وسائل الشیعه، ج 27، ص 26.
11. همان.
12. بحارالانوار، ج 1، ص 172.
منبع مقاله: www .irc.ir

فضیلت ماه مهمانی خدا

پیامبر عزیز (ص) در خطبه جمعه آخر شعبان در توضیح برنامه‌های رمضان چنین فرمودند: ماهی بر شما سایه می افكند كه در ظرف آن لیله‌القدر است، شب قدری كه از هزار ماه با ارزشتر است.
خدای بزرگ روزه این ماه را بر شما واجب نموده و یك نماز مستحب را در شب آن مساوی با هفتاد نماز در شبهای دیگر قرار داده آن كسی كه در این ماه به كار نیكی دست بزند و برنامه خدا پسندانه‌ای انجام دهد ثوابش برابر با واجبی از واجبات خداست، و هر كس عمل واجبی انجام دهد اجرش به اندازه هفتاد واجب در وقت دیگر است.
آری ای مردم، رمضان ماه استقامت و فراهم آوردن نیرو است و مزد مردم با استقامت بهشت است[1].
رمضان ماه مساوات است ماهی كه باید ثروتمندان مادی و معنوی به تمام كمبودهای مردم تهیدست رسیدگی كنند، و دردهای معنوی را درمان نمایند، در این ماه نباید گروهی سیر و دسته‌ای گرسنه باشند، عده‌ای غرق در هدایت، و قشری گرفتار ضلالت، در این ماه است كه خداوند روزی بندگان فرمان بر را زیاد می‌كند و این مساله واقعیتی است كه قرآن از آن خبر داده « آنگاه كه مردم خویشتن داری بدست آرند‌ و از گناه و نافرمانی بپرهیزند تمام درهای بركات آسمان و زمین را به رویشان می گشاییم»[2].
پیامبر اسلام(ص) می فرماید: « در رمضان چهار برنامه از خداوند بخواهید دو برنامه برای جلب عنایت حق، و دو برنامه از آن برنامه‌هایی كه از آن بی‌نیاز نیستند، اما دو برنامه اول یكی قرار گرفتن در حصار توحید و دور شدن از شرك نیستند یكی طلب بهشت، و دیگری آزادی از آتش جهنم.
پیامبر (ص) می‌فرمود: هر آنكس كه ماه رمضان را درك كند و خود را در مسیر آمرزش حق قرار ندهد در كدام زمان می‌خواهد به جبران كمبودها برخیزد!
و نیز فرمود: اگر خداوند به آسمانها و زمین درچنان زمانی اجازه سخن گفتن دهد. به تمام روزه داران می‌گفتند برنامه شما به بهشت منتهی می‌گردد، و باز فرمودند: برای بهشت دری است به نام ریان و آن اختصاص به روزه داران دارد، آخرین روزه‌داری كه از آن وارد شود بسته می گردد.
پیامبر بزرگ می‌فرمود: روزه دار اگر غیبت نكند و بخوابد خوابش عبادت است.
رسول اكرم (ص) به مردم فرمود: طرحی را به شما بیاموزم كه انجامش شیطان را از شما دور خواهد كرد به دوری بین مشرق و مغرب پاسخ گفتند: آری فرمودند: روزه رویش را سیاه می‌كند دستگیری از تهیدستان پشتش را می‌شكند دوستی در راه خدا، و تحمل رنج عمل شایسته ریشه‌اش را می‌كند و توبه و بازگشت به حق رگ و پی او را جدا می‌كند برای هر چیزی زكاتی است و زكات بدن روزه است.